صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۵۰۵۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۸ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۲
برای ماندگاری «اصلاحات» باید «اصلاحات» را اصلاح کرد. آسیب‌های اصلاحات را برطرف کرد و مبانی آن را در اختیار مردم قرار داد. از نظر نعیمه اشراقی، این تنها راه‌نجات «اصلاحات» است. نعیمه اشراقی در گفت‌وگو با بهار حضور هاشمی‌رفسنجانی را در انتخابات غنیمتی برای اصلاحات دانست. فرصتی که باید از آن برای جبران آنچه در هشت سال گذشته از بین رفته استفاده کرد.

تعریفی که شما از اصلاحات دارید چیست؟
اصلاحات به معنای هرگونه اقدام در جهت رفع هرگونه مفاسد و معایب موجود یا بهبود و ارتقا نسبت به وضعیت نامقبول و قابل اصلاح فعلی است.

برای ماندگاری حرکت اصلاحی چه باید کرد چون ممکن است بر اثر مرور زمان ، روند حرکتی اصلاحات به دست فراموشی سپرده شود.
برای ماندگاری اصلاحات باید مبانی نظری اصلاحات تدوین شود و در اختیار مردم قرار گیرد و پایه این امر نیزعطف توجه بر مبانی فرهنگی جامعه است که متولیان فرهنگی با حرمت بر مقتضیات جامعه و با بهره‌گیری از فرزانگان و اندیشمندان و آموزگاران توانای این دیار نقصان‌های اساسی فرهنگی را ترمیم کنند.

علاوه بر این، ضمن این‌که برنامه‌های اصلاحات باید بدون قید و شرط اجرا شود، هرقانون و برنامه مفیدی که بخواهد در اجتماع به اجرا درآید طبیعی است در جریان اصلاحات، منافع عده‌ای مورد تهدید قرار می‌گیرد؛ بنابراین اگر مجریان اصلاحات در نظر داشته باشند تا براساس منافع افراد یا تهدید تطمیع ایشان از اجرای برنامه عقب‌نشینی کنند هیچ نقشی از اصلاحات بر پیکره اجتماع بسته نخواهد شد.

به نظر می‌آید که رشد و اعتلای فکری و روحی مردم نیز از دیگر مشخصه‌های یک حرکت اصلاحی است. به این معنا که اگر تمام ارکان اصلاحات محقق باشند اما عدم همراهی مردم و دل سپردن مردم و نداشتن تحلیل درست از مسائل توسط مردم وجود داشته باشد امر اصلاحات دچار وقفه می‌شود. لازمه اصلاحات در جامعه داشتن مردمی آگاه و رشد یافته است؛ اگرنه اجرای اصلاحات در جامعه عقب افتاده غیرممکن است و جریان اصلاح‌طلبی تنها می‌ماند. لازم به ذکر است که چهره‌های موثر و معنوی جامعه باید در رفتار و گفتارشان و مرام اصلاحات را به نمایش گذارند‌، اگر نه مردم به الگوهای جامعه در رسانه‌های رسمی تبعا و خلفا اقتدا خواهند کرد! اگر یک مقام رسمی از یک رسانه یا تریبون رسمی سخنی دور از شأن اصلاحات بر زبان آورد مردم در شکستن پایه‌ها و ستون‌های اصلاحات افراط خواهند ورزید به قول سعدی: اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآورند غلامانش آن درخت از بیخ!

شما مطرح کردید که کنترل سرعت اصلاحات از نکات حائز اهمیت است. آیا توانستیم این سرعت را کنترل کنیم که مردم در جایی مایوس یا در جایی ناراضی نباشند؟
شاید آن‌گونه که باید نتوانستیم این سرعت را کنترل کنیم یا به تعبیری اعتدال ایجاد کنیم که از مهم‌ترین موانع راه اصلاحات، یکی همین موضوع بود. برخی مواقع هم هست که یک دولتی مانند دولت اصلاحات روی کار می‌آید و باعث می‌شود که اصلاحات سرعت بگیرد اما بنا به مسائلی به سکته و رخوت دچار می‌شود اما هرگز رجعت و بازگشت اتفاق نمی‌افتد و در فرصت دیگر راه خود را ادامه می‌دهد.

پس ما پیش از ظهور دولت اصلاحات، اصلاحات را داشته‌ایم شاید با سرعتی کم.
اصلا شاید انقلاب ما همان اصلاحات بوده اما به دلایل بسیار از تعریف اساسی خود دور ماند! انقلاب با معیار‌های دینی قصد اصلاحات داشت و تئوری اصلح و هموار‌سازی مسير پیشه‌اش بود اما به دلایل مختلف مسیر خود را در مرحله‌ای گم کرد!

قبول دارید که دولت اصلاحات یک پدیده بود برای ادامه پروسه اصلاح‌طلبی انقلاب؟
به معنای پدیده به حساب نمی‌آید. باید این اتفاق می‌افتاد و از این به بعد هم این اتفاق می‌افتد.

فکر می‌کنید بعد از دوره اصلاحات باز هم در دولت بعدی اصلاحات وجود داشت یا ادامه داشت؟
به آن معنا که بهبود روش‌ها باشد خیر، سرعت اصلاحات طی سال‌های اخیر کند شد و به هرحال بر سر راه اصلاحات موانعی ایجاد کردند اما خوشبختانه سنگ بنای اصلاحات از اعتباری برخوردار بود.

بنابراین کندی حرکت اصلاحات و موانع موجود اثر مستقیم خود را در زندگی مردم گذاشت؟
صددرصد. که این اثر مشهود است اما در عین‌حال دشواری راه اصلاحات را نشان می‌دهد که اصلاحات بدون مخاطرات و دشواری‌های تبعی امکان‌پذیر نیست.

حالا مشکلات امروز کشور از منظر اصلاح‌طلبی چیست؟
مشکلات اصلاح‌طلبی دو دسته است. یکی مشکلات برون‌سازمانی است که در خارج از حوزه جزبی و تشکیلاتی و در سطح جامعه و دولت مطرح است، به این معنا که از یک سو اصلاحات طرفداران بسیار در جامعه دارد از سوی دیگر دولتی که با اصلاحات سر سازگاری و روی آشتی ندارد! مطبوعات آن‌ها بسته می‌شود سایت‌ها فیلتر می‌شود و غیره. این مواردی است که از بیرون به شکل مانع بر سر راه اصلاحات بوده و تاثیر زیادی هم بر این روند داشته است. اصلاحات یک‌سری مشکلات درونی هم دارد. بزرگ‌ترین مشکل اصلاح‌طلبان این بود که یک چارچوب و یک برنامه‌ریزی دقیقی نداشته و برنامه‌ راهبردی روشنی را تدوین نکردند. این از اهم ضروريات به نظر می‌رسد که اصلاحات باید دارای یک برنامه دقیق و مدون باشد و طی آن روش‌ها و دستورالعمل‌ها مطرح و در اختیار مردم قرار داده شود تا آگاه شده و راه مشارکت خود را در آن طرح ملاحظه کنند.

شما مطرح کردید که باید یک برنامه و استرات‍ژی مدون و مشخص برای اصلاحات طراحی کرد تا بتوان برای ادامه مسیر در سال‌های متوالی از آن بهره برد اما جای دیگر نیز مطرح کردید که اصلاحات فردگرا نیست و یک حرکت جمعی است. فکر نمی‌کنید که حتما باید یک فردی وجود داشته باشد تا بتواند این برنامه‌های مدون را تهیه کند؟
منظور از عدم نیاز به لیدر و رهبر، حضور و نقش به هنجار سازمان است که با محوریت آن رهبر مجال و امکان خودکامگی پیدا نمی‌کند بلکه سازمان که با تدبیر خردمندان و ارباب دقت و درایت شکل یافته است قلمرو‌های فردی و نفسانیات و منویات رهبری را محدود و مقید می‌سازد، درواقع زماني محوریت و اولویت رهبر برای یک جریان است که سازمان پیشرفت مدنی بایسته‌ای نکرده است. وقتی جامعه پیشرفت نکرده احتیاج به چنین فردی دارد. وقتی یک جریانی در نیمه راه و اوایل مسیر است و توسعه پیدا نکرده است در چنین شرایطی به محوریت لیدر احتیاج هست اما وقتی یک جامعه‌ای رشد کرده باشد یعنی یک جریانی مثل اصلاحات قهرا باید سازمان‌محور باشد و نه لیدرمحور!

دولت اصلاحات که تشکیل شد در همان فرصتی که داشت تا چه حد توانست اندیشه‌های اصلاح‌طلبی امام راحل را پیاده کند؟
به نظر من دولت اصلاحات قدم‌های اصولی و اساسی بسیاری برداشت و پایه‌ریزی‌های درستی انجام داد. در دوران آقای خاتمی مدیران در وزارتخانه‌های مختلف بر سرجای خود نشسته بودند. بسیاری از جوانان در حوزه‌های مختلف برای پست‌های مدیریتی تربیت شدند و تابوی امنیتی و قهر اطلاعاتی به تدریج شکسته و به همسویی با مردم و منویات جامعه نقل یافت!

که بعدی‌ها بتوانند استفاده کنند؟
این‌گونه هم نشد. دولت بعدی هم هیچ استفاده‌ای از این نیروها نکرد. متاسفانه در جامعه ما با آمدن هر مدیری اغلب، ساختارهای پیشین به‌طور قهر‌آمیز تار و مار می‌شود.

به نظر شما با توجه به مشکلات عدیده‌ای که در بخش‌های مختلف اقتصاد، سیاست، بین‌الملل وجود دارد چه استراتژی و برنامه‌ای در انتخابات این دوره می‌توان تدوین کرد تا به کمک مردم برای برون‌رفت از بحران رفت؟
به نظر من بزرگ‌ترین معضل انتخابات بی‌اعتمادی است و من برای این موضوع بسیار نگران هستم.

و برای حل این بی‌اعتمادی به نظر شما در این فرصت باقیمانده می‌توان کاری کرد؟
حضور آقای هاشمی غنیمت است برای اعتمادسازی و حضور ایشان تمامی معادلات گروه‌ها را بر هم زد. امروز موقعیت آقای هاشمی از سال 84 بسیار مستحکم‌تر است، اقبال نخبگان و فرهیختگان به آقای هاشمی است همچنین اقبال طبقه متوسط که مولد ثروت و منزلت هستند و در هشت سال گذشته بسیار آسیب دیده‌اند به آقای هاشمی است و امید ما این است که آقای هاشمی مدیران اصلح و برجسته که سابقه مدیریتی درخشان دارند سوای از خط فکریشان جمع کند و اوضاع کشور را قدرتمندانه به سوی بهبود نسبی سوق دهد. همچنین به دلیل وضعیت بغرنج معیشتی مردم و امید به نجات از بحران‌ها و تحریم‌ها و انزوای بین‌المللی به دلیل روابط دیپلماسی تعریف شده آقای هاشمی با کشورهای منطقه و جهان دیگر، تحریم انتخابات از سوی کسانی که به انتخابات 88 معترض هستند متصور نیست. با توجه به این‌که در شرایط فعلی خروج از معضل اقتصادی ضروری‌ترین مسئله جامعه است و اولین قدم برای خروج از این معضل عادی‌سازی روابط بین‌الملل و بالانس لازم در سیاست خارجی است، آقای هاشمی بهترین گزینه برای انتخابات پیش‌روست.

به هرحال آقای هاشمی الان 80 ساله هستند و شاید متفاوت از دوران سال 84 و حتی دوران ریاست‌جمهوری‌شان باشند.
حتما این دوره شاهد هاشمی بهتری هستیم، اصلا توقع اصلاحات هم همین است که هر روز از روز قبل بهتر باشد و حتما آقای هاشمی با تفکر بهتری کشور را اداره خواهد کرد. در دوران ابتدای انقلاب هیچ‌یک از افراد تجربه حکومت‌داری را نداشتند اما باید کشور را می‌ساختند، مدام سعی و خطا انجام شد. شاید یک دهه انجام چنین روش‌هایی منطقی باشد. زیرا به هرحال وقتی انقلاب می‌شود نیروهای انقلاب باید کشور را بسازند اما بعد از 34 سال نباید چنین اتفاقاتی بیفتد باید به اندازه کافی مدیر تربیت‌شده داشته باشیم و بتوانیم روی آن‌ها حساب بازکنیم تا فعالیت کنند. اما متاسفانه در این مدت مدام مدیر تربیت کردیم و خانه‌نشین کردیم. در این دوران مدیران خوبی بودند که بعد از آن‌ها استفاده نشد. به نظر من در دوران آقای هاشمی مدیران کارآمد می‌آیند و کار می‌کنند.

احتمالا اجماع اصلاح‌طلبان بر سر هاشمی است با توجه به وجود موانع و مشکلات، ايشان چطور می‌تواند بی‌اعتمادی را کاهش دهد و مردم را پای صندوق‌های رای بیاورد؟
در کشور ما همه‌چیز بالقوه وجود دارد، منابع بسیار، جغرافیای مطلوب کشاورزی مناسب همه این‌ها وجود دارد اما آنچه کم داریم بالفعل کردن این امکانات است و آن‌هم به دلیل عدم وجود مدیریت صحیح است. مدیریت درستی نبوده که بیاید و امکانات بالقوه را به بالفعل تبدیل کند بنابراین مشکلات که ایجاد شده، مشکلاتی است که قابل حل است و مشکلات بنیادی نیست و با یک مدیریت صحیح رفع می‌شود البته باید این نکته را در نظر داشت که یکباره و در زمان کوتاه قابل حل نیست، هرکسی که رییس‌جمهوري شود مدت زمانی را باید صرف این ماجرا بکند اما این‌گونه نیست که قابل حل نباشد.

بزرگ‌ترین مشکل ما در حال حاضر مسئله تحریم‌هاست که اقتصاد را نیز تحت‌الشعاع قرار داده و به همراه این ماجرا بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی پیش آمده است. بنابراین با یک مدیریت صحیح می‌توان این مسائل و مشکلات را رفع کرد. رییس‌جمهور باید به فکر منافع کشور و مردم باشد، غرب یعنی یک چهارم دنیا، چرا باید با یک چهارم دنیا بر سر ستیزه باشیم. امیدوارم رییس‌جمهور بعدی به دنبال تعامل باشد نه ستیزه، امروز روز صلح است و سازش. تا آنجا که یادم می‌آید دولتمردانی که به امام مشاوره می‌دادند دو دسته بودند دسته اول همیشه از مقاومت و ایستادگی دم می‌زدند و با صلح و سازش مخالف بودند و تمامی دنیا به جز خطه‌ای کوچک را دشمن انقلاب ایران فرض می‌کردند و دسته دوم بیشتر با تعامل و دوستی با کشورهای دیگر علی‌الخصوص کشورهای منطقه موافق بودند و آقای هاشمی به دسته دوم تعلق داشتند.
ارسال نظرات