صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۱۵۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۶ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۱
مطلب زیر را آقای احمد فرهادی، دانشجوی دکتری علوم سیاسی برای فرارو ارسال کرده‌اند

جناب نوین عزیز؛
سردبیر فهیم فرارو


مطلبی را تحت عنوان «زنده باد کدام «بهار»؛ آقای احمدی‌نژاد! این بهار یا اون بهار» فراروی خوانندگان نهاده بودید بنده به عنوان یکی از همین خوانندگان، دو بار آن را خواندم، بار نخست جسارت جنابعالی را ستودم اما در نوبت دوم که اندکی بیشتر درنگ کردم و مولیدم، پرسشی دیگر در ذهنم پرورید و آن اینکه: چرا ادبیات سیاسی ما همیشه با واژه‌گانی چون زنده باد و مرده باد آمیخته است؟ تا چه زمانی قرار است این نوع ادبیات فضای ما را متورم کند؟ به گمانم استفاده از این ادبیات جز افزایش التهاب و تورم سود دیگری ندارد. این ادبیات که از رنگی جز سیاه و سفید بهره نمی‌گیرد، خودش فرصت سوز است. خودش مانع است، مانع از نقد خاکستری، امروزه در عرصه سیاست چیزی که نیرودهنده و سودمند است نقد است نه حمله و یورش، و گوهر نقد با زنده باد و مرده باد سازش ندارد. بنابراین در مسیر نقد شعار «زنده باد بهار»، نمی‌توان از شعار «زنده باد زمستان» مدد گرفت.
 
اما نکته‌ی دیگر در نوشتار نوین عزیز این که؛ در پاره‌ای از همین مطلب نوشته‌اید که «حال اگر قائل به بیداری انسان‌ها و بهار انسان‌ها و پختگی عقل و شکوفایی انسان و انسانیت هستیم باید به محکمه قضاوت بیاییم تا شهروندها(انسان‌ها) در زمستانی که برایشان با فرصت سوزی و مدیریت اشتباه رقم زده‌ایم، از ما حساب بکشند. نه آنکه فریاد بر آوریم که زنده باد بهار!» و از این مقدمه چنین برگرفته‌اید که: «پس زنده باد زمستانی که دولت باید در آن پاسخگوی صدارت و "مدیریت ناکارآمد" خود باشد. زنده باد زمستان، زنده باد زمستان، زنده باد زمستان!» من نمی‌دانم که به کدامین دلیل دل از بهار گرفته‌اید و راه سوی زمستان برده‌اید؟ اگر به عقل و خرد شهروندان (انسان‌ها) باور داشته باشیم که برای آنها بهار همیشه بهار است فارغ از منازعات سیاسی و فارغ و هیاهوی دولتیان. مردم نیک اندیش تفاوت بهار و زمستان را بخوبی می‌دانند آنها به این فهم رسیده‌اند که در بهار باید بذر کاشت و در تابستان باید برداشت. در پاییز باید دید و در زمستان باید بود، بود و در انتظار بهار دیگر ماند. چرخه طبیعت در فراز و فرود، در بهار و زمستان تکامل می‌یابد، وگرنه آرزوی ماندن در یک فصل، آرزوی بایسته‌ای نیست. شما تجسم بفرمایید که در اقلیمی همیشه بهار باشد یا همیشه زمستان چنین اقلیم یک دستی، پیش برنده نیست و جذابیت چندانی نخواهد داشت. 

و نکته پایانی اینکه اگر بهاریِ بهار نیست، اشکال از بهار نیست، شاید اشکال از ما باشد که گمان بردیم زمستان هم باید بهاری باشد و با این استدلال کردار بهاری را در زمستان جستیم و رفتار زمستانی را به بهار وانهاده‌ایم. پس چنین بخواهیم که بهار در بهار باشد و زمستان در زمستان.

احمد فرهادی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی

ارسال نظرات
soroush
۰۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
اساسا اين گونه نوشتار ها با كلمات بازي مي كنند همه ما نيز آن نوشته را خوانده ايم و به اصل موضوع پي برده ام حال ضرورتي ندارد كه به تحليل واژگان بپردازيم كه در اين ميان حق ضايع شود مسلما اگر دولت در زمستان پاسخگوي مديريت و كارآمدي خود بود زمتان ما هم بهار مي شد به كوري چشم شاه !!! ولي مبرهن است كه دولت تمام فصل ها را زمستاني كرده است ...
مصطفی
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۸
با این مطلب می توان مسائل را در جامعه روشن ترکرد