برادر صدیقه در مورد جزئیات پرونده اینطور میگوید: خواهرم از ساعت یک الی دو ظهر گم شد و فردای همان روز جنازهاش را پیدا کردیم. گویا یک آقایی در اطراف جنازه چوب جمع میکرده که جنازه خواهرم را دیده، همان موقع با آگاهی منطقه تماس گرفته.
رئیس پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری دو سارق که در جریان سرقت خودروی شاسی بلند زنی میانسال او را به قتل رسانده بودند، خبر داد.
چند وقتی بود که با این زن آشنا شده بودم، اما نمیدانستم متأهل است و با پرداخت مبالغی به زندگی این زن کمک میکردم در حالی که او با پولهای من برای خودش طلا میخرید. بعد از آنکه متوجه شدم متأهل است خواستم رابطهمان را قطع کنیم، اما او حاضر به قطع رابطه نبود. روز حادثه بار دیگر پیش من آمد و از ندادن پول آنقدر گلایه کرد که از شدت عصبانیت مشتی به سرش زدم و با همان ضربه هم فوت کرد.
با نرگس رابطه داشتم و او به خانه من میآمد. روز حادثه هم به خانه من آمد. بعد از من کمی پول گرفت و به جایی رفت و دوباره برگشت. بعد با هم رابطه داشتیم. بعد از رابطه او به سمت آشپزخانه رفت و کمی سرکه خورد، به سمت یخچال رفت که آب بردارد؛ اما روی زمین افتاد و درجا فوت کرد. من خیلی ترسیده بودم. به دوستم مجید زنگ زدم و از او کمک خواستم. مجید هم با نرگس رابطه داشت. او زودتر رفته بود. وقتی که زنگ زدم، مجید آمد. او وانت داشت و در ترهبار کار میکرد. نیمهشب بود که مجید آمد، جسد را داخل وانت گذاشت و برد و بعدازآن من دیگر خبر ندارم چه اتفاقی افتاد