لیلی گلستان ، فرزند ابراهیم گلستان، پس از درگذشت پدرش به این ماجرا واکنش نشان داد.
لیلی گلستان گفت: ۴، ۵ ساله بودم، او آمد پشت سر من و از پشت من را گرفت، سرم را ماچ کرد و دو تا گیسم را کشید و یک تعریفی کرد. بعد آمد نشست کنارم و یکی از زیربشقابیهای کاغذی را برداشت و از من طرحی کشید با دو گیس بافته. هر وقت این خاطره را میگویم حسرتی من را فرا میگیرد که چرا آن نقاشی را همان جا گذاشتیم و آمدیم. چرا نیاوردیم با خودمان. صادق هدایت از من پرتره کشید. من که نمیدانستم او کیست. ولی پدرم که میدانست! و این تنها باری بود که یادم میآید صادق هدایت را دیدم.
لیلی گلستان در جواب این که آیا هنوز هم آلاحمد را دوست دارد، گفت «عاشقش هستم» و با خنده ادامه داد: «اولین عشق زندگیام بود، اما بعد که بزرگتر شدم و توانستم کتابهایش را بخوانم، واقعا عاشق نثرش شدم.
محصول تازه موسسه اوج هر قسمت جنجال جدیدی خلق میکند
سریال "آقازاده" به نوعی به دنبال به تصویر کشیدن دو گانه "آقازاده خوب" و "آقازاده بد" است. از همین منظر انتقادات زیادی به این سریال صورت گرفته است.
لی لی گلستان می گوید: وقتی کسی دیده شود، پشت سرش حرف هست، همیشه همین بوده، قبل از انقلاب و حالا. از این بابت ناراحت نیستم. بگویند مافیای گالری گلستان! اصلا نمیفهمم یعنی چه و برایم مهم نیست. آیا حمایت کردن از جوانان اسمش مافیا است؟ یادداشتم درباره فروغ فرخزاد هم معتقدم دوباره آن را رو کردن یک جور شیطنت آگاهانه است.
خانم سلحشوری عزیز، اهمیت کار من هیچ ربطی به اهمیت و وسعت کار شما ندارد، ولی هدفمان یکی است: «بهتر» کردن وضع موجود حیطه کارمان؛ و این حیطهها را وقتی کنار هم بگذاریم، میشود «ایران»؛ میشود «وطن».
حالا بهعنوان خواهر بزرگتری که همیشه دوستتان داشته، میگویم که اگر شما هم از مردم معذرت میخواستید و میگفتید اشتباه کردم، مطمئن باشید که هم کار درستی کرده بودید و هم شأن هنرمندبودن، فعال مدنیبودن، فمینیستبودن، الگوی زنان معترض و آزادهبودن و تمام فعالیتهای هنری و مدنیتان به این اندازه زیر سؤال نمیرفت که بدجوری زیر سؤال رفته.
برخی میگویند پدرم بهخاطر مرگ فروغ از ایران رفت در صورتی که رفتنش ربطی به این مسأله نداشت. رفتنش نه ربطی به فروغ داشت و نه ربطی به انقلابی که در پیش بود. او انتخاب کرد که برود، چند روزی بازداشت شد، آن چند روز آنقدر برایش توهینآمیز بود که تحمل نکرد و رفت.
بغضهای نوجوانیام بهخاطرِ پدر زورگو بود
لیلی گلستان در تداکس تهران گفت: تمام کودکی و نوجوانیام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که اینها به خاطر پدر بداخلاق، سلطهجو، تحقیرکننده و زورگو بود.
پای صحبت لیلی گلستان درباره سرنوشت مجوز یک کتاب؛
کتاب «زندگی در پیش رو» نوشته رومن گاری سالها توقیف بوده، یک بار مجوز نشر گرفته، اما بعد از چند بار تجدید چاپ باز هم توقیف شده و تا کنون مجوز انتشار نگرفته است. لیلی گلستان ، مترجم این کتاب، سرنوشت آن را شرح میدهد.
لیلی گلستان : گفتند (ممیزان کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) «سینه» از «دست رد بر سینهاش زد» حذف شود!
لیلی گلستان:
لیلی گلستان از تجربه سالها مواجهه کتابهای مختلفش با شکلهای مختلف ممیزی میگوید.