نگاهی به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹؛
کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ که با برنامهریزی انگلستان و همدستی رضاخان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبایی به سرانجام رسید، ضربهای ویرانگر به دستاوردهای جنبش مشروطیت بود که زمینههای دموکراسی را در ایران از بین برد و بذر خودکامگی و استبداد سیاسی را در زمین مستعد جامعه ایرانی کاشت. به دنبال فضای تیره و تار پیشآمده پس از مشروطه و در دوران جنگ جهانی اول، انگلیسیها از فرصت بهدستآمده سود جستند تا حریف روسی خود را از صحنه تحولات کشور به کلی خارج سازند. اینان درصدد بودند برای تاراج هویت ایران، دولتی وابسته به منافع امپراتوری بریتانیا را به قدرت رسانند؛ بنابراین یک روی این سناریو تشکیل دولتی پادگانی در ایران بود که با پول ملت ایران منافع یادشده را تضمین میکرد و روی دیگر آن تحقیر ایران و ایرانی بود.
آری او سپهدار اعظم بود یا همان محمدولی خان تنکابنی. یکی از فاتحان تهران همراه سردار اسعد بختیاری که در زمان استبداد محمد علی شاه قاجار تهران را از دشمنان مشروطه بازپس گرفتند. چون فاتح تهران، فئودال و زمیندار بود به فئودال مشروطه خواه هم شهرت یافته است.
روزنامهنگارها، گلیسیرین را از دواخانه میخریدند و برای نوشتن از این ماده استفاده میکردند. به همین دلیل در دوره مشروطه ، فروش گلیسیرین در دواخانهها ممنوع میشود. فرق شبنامهنگاری با روزنامهنگاری این بوده که شبنامهنگاری در ساعات شبانه و توسط چند نفر انجام و توزیع میشد و دومین تفاوت در این بود که شبنامه دیوارکوب میشد، اما روزنامه این خاصیت را نداشت.
اختلال پیش از کودتای ۱۲۹۹ آغاز شده بود
جنبش مشروطه آغازی درخشان بر تجربه مردمسالاری و توسعه مدنی در جامعه شهری ایران بود. درصورتیکه این تجربه استمرار مییافت، میتوانست به تحکیم تدریجی دموکراسی در ایران بینجامد. اما اختلال و انقطاع این تجربه با کودتا یا استقرار سلطنت رضاخان شروع نشد بلکه از مدتها قبلازآن، بارها رخ داده بود و آثار زیانبار و انباشتهشده آن اختلالها و انقطاعها کشور را بهویژه در سالهای جنگ جهانی اول به ورطه هرجومرج و به آستانه تجزیه کشانده بود.
تالار برلیان در کاخ گلستان، همان جایی است که ۱۱۷ سال قبل، مظفرالدینشاه فرمان مشروطه را آنجا خواند. اتاقی که حالا بعد از دیدن افراد مختلف و اتفاقاتی که در طول سالهای گذشته آنها را تجربه کرده، مرمت شده و از ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ قرار است با نام «اتاق فرمان مشروطه » به روی مردم بازگشایی شود. اما مرمت بیش از یک ماهۀ این اتاق تاریخی، با افرادی که با علم به آنچه در این اتاق رخ داده، خود متفاوت بود.
البته مرمتگران در این طرح مرمت در کنار اقدامات مورد نیاز برای بهسازی فضا، در بخشهایی مجبور به برطرف کردن اشکالاتِ مرمتی ۲۴ سال قبل شدند. طبق گفتۀ معاون اجرایی کاخ گلستان، پیش از این تالار برلیان در سال ۱۳۷۸ به صورت اساسی مرمت شده بود، اما در آن زمان برخی مرمتها اشتباه بوده و از سوی دیگر به دلیل پرکار و پرنقش بنا، آسیبهای زیادی به آن وارد شده است.
مشروطه خواهان به خصوص علمایی که به قم رفته بودند، بر سر موضوعاتی که در دستخط نیامده بود و یا آمده بود باید طور دیگری نوشته میشد اختلاف داشتند.
درسگفتار احمد زیدآبادی درباره رساله «یککلمه»ای مستشارالدوله که بحث حاکمیت قانون را نخستین بار در میان روشنفکران ایرانی تئوریزه کرد
مستشارالدوله نخستین اثر مکتوب موثر را در توجیه نوعی از مشروطیت یا حکومت قانون نوشت و به همین دلیل بررسی رساله «یک کلمه» او اهمیتی اساسی دارد. مستشارالدوله، تبریزی بود و سمتهایی، چون کارپردازی در کنسولخانههای حاجی ترخان، سن پترزبورگ و تفلیس را بر عهده داشته است.
مشروطه را به روایت شخصیت منفی سریال تلویزیونی «آتش و باد» ببینید.
در دوم تیرماه ۱۲۸۷ میرزا نصرالله ملکالمتکلمین، یکی از شناختهشدهترین واعظان و خطیبان مشروطه خواه، به همراه میرزاجهانگیرخان شیرازی، مدیر روزنامه صوراسرافیل و قاضی قزوینی، از روحانیون مشروطه خواه، پس از شکنجه، در مقابل محمدعلیشاه به قتل رسیدند و در راه مشروطیت فدا شدند.
رضاخان در حالی که توسط شاه جوان (احمدشاه) به لقب نسبتا تشریفاتی سردار سپه (فرماندهی کل قزاق و ژاندارمری) رسیده بود، اما در هنگام شرفیابی دربار و در حضور شاه، میایستاد و پیش از او سالن را ترک نمیکرد، حال آنکه در منابع آمده است که بینزاکتی نخستوزیر بارها خشم شاه مشروطه را برانگیخته است که چرا او پروتکل را رعایت نمیکند؟
میتوان احمد شاه را تنها پادشاه واقعا مشروطه ایران دانست. با این حال، عصر او پر از آشوب و بی ثباتی و فساد است. علت چیست؟ چرا ایران نتوانست مشروطه واقعی را تجربه کند؟ بخشی از مشکل به شخص احمد شاه و بخشی دیگر به شرایط کشور، دخالت کشورهای خارجی و وضعیت اجتماعی مردم باز میگردد.
در گفتگو با علیرضا سمیعیاصفهانی مطرح شد
حرکتهای اصلاحی چند دهه گذشته تا حد زیادی نشاندهنده محققنشدن برخی از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. ازاینرو با بروز فرصتهای سیاسی مختلف، بخشهایی از جامعه، اعتراضاتی را برای تأمین مطالبات خود آشکار کردهاند.
تفاوت پسیان با دیگر همنسلانش این بود که به قدرت جدید در مرکز دل بست. او با سیدضیاءالدین طباطبایی، رییسالوزرای دولت کودتا، همراه شد. بیانیه سیدضیاء نسل پسیان را نمایندگی میکرد. آنجا که از سلطه «چندصد نفر اشراف و اعیان» مانند «زالو» بر امور کشور سخن گفته بود.
درگفتگو با مقصود فراستخواه جامعهشناس مطرح شد
ما در جنبش اصلاحات، تعاملات بینطبقاتی کم داشتیم؛ یعنی طبقه متوسط و روزنامهخوان که در ایران بیشتر دولتساخته بود، باید اندکی هم هجرت به طبقه دیگر میکرد و با نسلهای دیگر نیز گفتگو میکرد. پای سخن طبقات دیگر هم مینشست و میپرسید که آنها تا چه اندازه آزادی مثبت دارند.
برای پیشرفت ایران در قرن بیستویکم که بنبستهای زیادی هم پیشروی کشورمان دیده میشود، چارهای جز بازگشت به اهداف و آرمانهای مشروطه نداریم. اکنون دیده میشود که باز هم حاکمیت قانون متزلزل شده است، میبینیم که برخی نهادها سعی میکنند حق انتخابکردن و انتخابشدن را محدود کنند و در کمال تعجب مشاهده میکنیم که پاسخگویی هم در کار نیست. واقعیت این است که امروز نیاز داریم تا یک بار دیگر اهداف، آرمانها و دستاوردهای مشروطیت را مرور کنیم تا بازتعریفی در نسبت ملت با قدرت حاکم انجام شود.
احسان شریعتی فلسفهپژوه و استاد دانشگاه میگوید: مسئلهای که در ایران وجود دارد، این است که قدرتهای گذشته، همیشه به نام امنیت و ترس از اینکه کشور به هرجومرج کشیده شود، فضایی مختنق را پدید میآوردهاند. مثلا شاه میگفت در غیاب من «ایران ایرانستان خواهد شد» و این واقعیت هم وجود دارد که بعد از بهار عربی بعضی کشورها مثل لیبی، سوریه و حتی افغانستان از بین رفتهاند. کشورهایی که به دنبال انقلاب دموکراتیک بودند، کارشان به نوعی جنگ داخلی یا نیابتی و حتی دخالت خارجی کشید که اصل کشور از بین رفت؛ بنابراین به نام امنیت، یا اکنون که بحث سلامت مطرح است، همه چیز تعطیل میشود.
علی ربیعی در یادداشتی نوشت: امضای فرمان مشروطیت بلافاصله ما را به جزیره امن مردم سالاری نرساند، ولی در عوض ما را در معرض آزمون اراده برای رسیدن به یک مردمسالاری پرمانع قرار داد. از آن زمان تاکنون مردم ما در راه حاکمیت قانون، حقوق شهروندی و مردمسالاری، بارها و بارها به عقب رانده شدند و به زمین خوردند، ولی دوباره برخاستهاند و چند گام به پیش گذاشتهاند.
مقصود فراست خواه میگوید: در جعبه سیاه مشروطشدنِ قدرت، همهچیز از دید ما پنهان است. باید بپرسیم چه فرایندهایی در محتوای جامعه اتفاق افتاده و چه تحولاتی در آگاهیهای میانی و ضمنی جامعه صورت گرفته که سرآخر به بالانس و مقیدشدن قدرت انجامیده است. چه شرایط و فرایندهایی درون جامعه بوده که نتیجه آن مشروطشدن قدرت شده است؟ ما معمولا با محتوای درونی این جعبه سیاه کاری نداریم و بهسادگی میخواهیم به نقطه آخر و لحظه فینال برسیم؛ اما وقتی چنین نمیشود، پس حتما ما عقبماندهایم! درحالیکه ما باید بازگردیم و آن جعبه سیاه را بگشاییم و توضیح دهیم که در آن جعبه سیاه چه اتفاقاتی رخ داده.
چفتوبست این جغرافیا با استبداد حکومت درواقع از آنجایی شروع میشود که هزینه تأمین دفاع هم شهری، هم روستایی و هم کشوری، بسیار سنگین میشود. یعنی وقتی حکومت میخواست از خود دفاع کند، باید سپاه سترگی را در جایی مستقر میکرد که بتواند از کشور دفاع کند. این سپاه نیز به حقوق و مزایا و امکانات زیادی نیاز داشته است. تأمین چنین امکاناتی در توان حکومت مرکزی نبوده است. درنتیجه دفاع تضعیف میشده و درگیری دائم پدید میآمده است. درگیری دائم نیز منجر به افزایش هزینه میشده و برای تشکیل سپاه جدید به نیرو و امکانات تازه احتیاج بوده است. این موارد باعث میشد که درواقع منابع اقتصادی زیادی برای تأمین هزینه این سپاهیان، صرف شود.
دموکراسی، آخرین پروژه ایران است، نه اولین پروژه آن. ما اصلا از طریق دموکراسی به توسعه نخواهیم رسید؛ بلکه همواره چنین بوده که از دموکراسی به ایدئالیسم و رادیکالیسم و ایدئولوژیهای رادیکال رسیدهایم. چنانکه ۱۵۰ سال است که چنین مسیری را تجربه کردهایم. ما ایدئولوژیسازی کردیم و جناحهای رقیب سیاسی به سرکوب یکدیگر مشغول شدند. مسئله اساسی جامعه ایران در وهله اول، نظم و استقرار است. پس ما در ابتدا به تئوریهایی نیاز داریم که جامعه ایران را مستقر کرده و پیوست آن را به لحاظ تاریخی با جهان توضیح دهد. پس از آن است که مسئله توسعه مطرح میشود، آنوقت است که این جامعه مستقرشده به نفسکشیدن، راهرفتن، مصرفکردن و... احتیاج دارد. این فرایند توسعه است.