پدر مهیا حال مساعدی ندارد. با این حال توضیحات کوتاهی ارایه میدهد. او در مورد حادثه رخ داده میگوید: «محیا فرزند آخرم بود. آن روز ظهر به همراه دوستش به کتابخانه رفته بود. در حال بازگشت به خانه متهم را میبیند و او هم بدون هیچ دلیلی به دخترم حمله و گوش او را میبرد و دخترم را به قتل و سپس به آتش میکشد. وقتی ما متوجه شدیم محیا دیر کرده و به خانه نیامده از اهالی سراغ او را گرفتیم. تا اینکه متوجه شدیم او توسط فرهاد در اطراف باغهای میوه تهدید و به قتل رسیده است. متهم بعد از قتل دخترم را آتش زده…