ترنج

در مورد

همسرکشی

در فرارو بیشتر بخوانید

۲۰۷ مطلب

  • کارگردان جوان را که به اتهام قتل همسرش بازداشت بود تبرئه کرد.

  • ما تنها بودیم روی تخت خوابیده بود که کابل برق را به او وصل کردم و او را کشتم بعد از کشتن المیرا می‌خواستم خودکشی کنم، اما ترسیدم و پشیمان شدم. خانه را هم آتش زدم تا سرنخ‌ها را از بین ببرم. بعد خودم به پارکینگ رفتم تا کسی به من شک نکند.

  • من می‌خواستم او را بترسانم که به طرف من حمله کرد و برای این که بتوانم خودم را نجات دهم و از مشت و لگد‌های او خلاص شوم یک ضربه به پای شوهرم زدم. اما چاقو ناخواسته به سفید ران او برخورد کرد و موجب مرگش شد.

  • تصمیم به قتل نداشتم در یک لحظه این فکر به ذهنم رسید. یک تکه سیم برداشتم و یک سرش را به برق و سر دیگرش را هم به بدن همسرم که روی تخت خوابیده بود وصل کردم. برق او را گرفت و فوت کرد.

  • همسرم بین بچه هایم فرق می‌گذاشت من هم سیانور را داخل لیوان داروهایش ریختم همسرم هم متوجه نشد و لیوان حاوی سیانور و دارو‌های لاغری را خورد.

  • این موضوع باعث شد تا بحث و کشمکش بین ما بالا بگیرد بچه‌ام در اتاق خواب بود و من در تاریکی اتاق ناهید را هل دادم که روی زمین افتاد و سرش به تخت خورد بعد شروع به جیغ و داد کرد. من هم برای آنکه عمو و زن عمویم متوجه دعوای ما نشوند جلوی دهانش را گرفتم که ناگهان فهمیدم همسرم دیگر نفس نمی‌کشد. من قصد کشتن او را نداشتم.

  • فرمانده انتظامی شهرستان فردیس گفت: زنی که به دلیل اختلافات خانوادگی همسر ۳۵ ساله اش را به قتل رسانده بود ، توسط پلیس این شهرستان دستگیر شد.

  • جن‌ها به من گفته بودند که همسرم برای کشتن من در غذایم دارو می‌ریزد و در این مدت من برای این که زنده بمانم از همسرم می‌خواستم اول از همه خودش غذا بخورد و بعد از آن من شروع به غذا خوردن می‌کردم.

  • مدتی بود صدا‌هایی می‌شنیدم و آن صدا‌ها به من می‌گفت: همسرم در غذای من دارو و سم می‌ریزد. حتی همسرم چند بار که به او گفتم چرا این کار را می‌کند قهر کرد و به خانه پدرش رفت و بعد از مدتی با میانجیگری بازگشت. او چند روز قبل دوباره به خانه بازگشته بود که او را کشتم. آن روز صبح بیدارش کردم و گفتم صدا‌ها به من می‌گویند تو در غذایم دارو ریختی، چرا این کار را می‌کنی؟ او به من گفت: دیوانه شده‌ای. من عصبانی شدم و او را کشتم. بعد از قتل دیگر صدا‌ها را نمی‌شنوم.

  • وقتی پلیس تحقیقات خود را در‌این‌باره آغاز کرد، پسربچه شش‌ساله مقتول را مورد سؤال قرار داد. او گفت: پدرش مادرش را از ماشین به بیرون پرت کرد. این کودک گفت: من میان پدر و مادرم نشسته بودم آن‌ها جر و بحث کردند و پدرم مادرم را هل داد و از ماشین به بیرون پرت کرد.

تبلیغات