خاطراتِ رسام ارژنگی، نقاشِ برجستهی دوران قاجار و پهلوی
ارژنگی درباره کشیدن چهره نیما میگوید: من از نیما سه صورت ساختم: دو صورت با مداد و یک صورت با رنگ و روغن، ولی متاسفانه صورت رنگ و روغنی ناتمام ماند. یعنی تقصیر نیما بود؛ بیحوصلگی میکرد، نمیآمد بنشیند، حوصلهاش را نداشت. تا اندازهی زیادی عجول بود. ولی همین تابلوی ناتمام رنگ و روغن در میان کارهای ماندنی من باقی مانده است.
خاطراتِ رسام ارژنگی، نقاشِ برجستهی دوران قاجار و پهلوی؛
افسوس و حسرت عارف به خاطر اعتیاد خیلی زیاد بود. یک روز بهش گفتم که «عارف! میخواهم از تو یک مجسمه بسازم.» گفت که «اگر من لایق نباشم شما چه زحمت بیجا میکشید.» گفتم: «این فرمایش شما را قبول ندارم. من دوست شما هستم و میخواهم که از شما یک مجسمه بسازم .» عارف بالاخره راضی شد و من یک مجسمهی نیمتنه به قدر طبیعی شروع کردم، و این مجسمه فوقالعاده شبیه بود. عینا مثل عارف شده بود.