ترنج

قتل باران

۱ مطلب

  • افشین یکی از کسانی بود که مادر باران از او موادمخدر می‌خرید: «یک شب از خانه بیرون زدم و تصمیم گرفتم دیگر هرگز به خانه پدر باران برنگردم. نمی‌دانستم کجا می‌خواهم بروم فقط می‌دانستم هر جایی بروم به آن خانه دیگر برنمی‌گردم. به فکر افشین افتادم و با او تماس گرفتم و او به من پناه داد. زندگی من و افشین شروع شد. او به من محبت داشت و این همان چیزی بود که سال‌ها در زندگی‌ام از کسی ندیده بودم. برای همین به افشین علاقه پیدا کردم.»

۱
تبلیغات