
حکومتها در شیوههای مختلف، تروریسم را ترغیب کرده و یا در آن مشارکت میکنند. افراد وابسته به حکومتها مسئول اجرای اقدامات تروریستی بوده و دولتها پشت چنین اشخاصی پنهان شده، اخبار ناشی از اقدامات تروریستی را طوری پوشش میدهند که گویی از هیچ چیز خبر ندارند.
محمد هادی جعفرپور طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: محسن رفیق دوست بنا به کدام ضرورت چنین مطالبی بیان کرده، چه کسی یا کدام مقام دولتی آمر چنین رفتاری بوده است؟ آیا محسن رفیق دوست راسا و بدون اذن و اجازهی مافوق خویش به چنین تصمیمی رسیده است یا آنچه رخ داده محصول اتاق فکری بوده است؟ آنچه وی و تیم تحت امر او انجام داده قتل عمد تعریف میشود یا ترور حکومتی؟!
حکومتها در شیوههای مختلف، تروریسم را ترغیب کرده و یا در آن مشارکت میکنند. افراد وابسته به حکومتها مسئول اجرای اقدامات تروریستی بوده و دولتها پشت چنین اشخاصی پنهان شده، اخبار ناشی از اقدامات تروریستی را طوری پوشش میدهند که گویی از هیچ چیز خبر ندارند.
پس از فراگیر شدن فیلم گفتگوی محسن رفیق دوست در شبکههای اجتماعی مطلبی از سفیر وقت ایران در کشور آلمان منتشر شده که موید چنین موضوعی است.
در یادداشت منتسب به سفیر وقت ایران در آلمان به این نکته اشاره شده که: دولت خبر ترورهای صورت گرفته را طوری پوشش داد که بنده و سایر اعضا سفارت باور کرده بودیم که اپوزیسیون دولت ایران مسئول چنین اعمالی است.
بنا به آنچه محسن رفیق دوست بیان داشته و تعریفی که از ترور ارائه میشود، باید برای این پرسش پاسخی منطقی یافت که بنا به موقعیت سیاسی _اجتماعی اشخاصی که محسن رفیق دوست در گفتگوی اخیر از آنها نام برد، اقدام تیم وی ذیل تعریف ترور قرار میگیرد یا آنچه رخ داده قتل عمدی به دور از تعریف ترور است؟!
از ترور معانی متنوعی منتشر شده، اما وجه اشتراک تمامی مفاهیم اشاره شده آن است که؛ حکومتها ترور را وسیلهی ارعاب مخالفان خویش قرار میدهد. برخی تحلیل گران سه مورد از خشونتهای حکومتی را زیر عنوان ترور تعریف میکنند.
تروریسم کلاسیک: به معنای استفاده مخفیانه از خشونت علیه اهداف غیر نظامی به منظور ارعاب و ایجاد ترس برای تحقق اهداف سیاسی
ترور حکومتی: عاملان چنین رفتاری با دولت مستقر رابطهی استخدامی داشته، مسئولیت چنین اشخاصی را کمتر از مسئولیت حکومت به عنوان آمر ترور میدانند.
نوع دیگر ترور در مفهوم اعدام غیر قانونی تعریف میشود که هدف اصلی آن از بین بردن یک رقیب خاص در تقابل با حکومت است.
عطف به چنین تعاریفی، اشخاصی مورد اشاره در گفتگوی محسن رفیق دوست واجد کدام وصف بودهاند که صرف هزینه و اتخاذ عملیات ترور علیه ایشان را توجیه کند؟
و پرسش بعدی آن است که محسن رفیق دوست بنا به کدام ضرورت چنین مطالبی را بیان کرده، آیا اقرار به چنین رفتارهایی برای ساختار سیاسی کشور در مجامع بین المللی واجد مسئولیت نخواهد بود؟ توجه به این نکته از این حیث قابل تامل است که:
خشونت حاصل از ترور و اعمال تروریستی سبب شده تا برخی فعالان حقوق بشر رسیدگی به چنین جرمی را ذیل صلاحیت دیوان کیفری بینالمللی تعریف کنند. دایره شمول مفاهیم و مصادیق جنایت علیه بشریت این امکان را میدهد که دیوان کیفر بینالملل به چنین رفتارهایی رسیدگی کرده، نسبت به عامل یا عاملان چنین رفتاری کیفرخواست صادر کند.
تحلیل صلاحیت دیوان کیفر بینالملل در رسیدگی به مسئلهی ترور، از حوصله این یادداشت خارج است، اما آنچه مسلم است با افزایش اعمال تروریستی، جامعه جهانی بر صلاحیت مجامع بین المللی در برخورد با چنین رفتاری تاکید دارد؛ لذا این پرسش قابل تامل است که محسن رفیق دوست بنا به کدام ضرورت چنین مطالبی بیان کرده و پرسش مهمتر آن است که چه کسی یا کدام مقام دولتی آمر چنین رفتاری بوده است؟ آیا محسن رفیق دوست راسا و بدون اذن و اجازهی مافوق خویش به چنین تصمیمی رسیده است یا آنچه رخ داده محصول اتاق فکری بوده است؟