bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۱۹۵۸۶

فاطمه هاشمی: ساواکی‌ها می‌گفتند هاشمی رفسنجانی یک زن بداخلاقی دارد که همیشه ما را دعوا می‌کند

فاطمه هاشمی: ساواکی‌ها می‌گفتند هاشمی رفسنجانی یک زن بداخلاقی دارد که همیشه ما را دعوا می‌کند

«قبل از انقلاب مامان من با خانواده‌های زندانیان خیلی ارتباط داشت. خبر‌ها را بین زندان و خانواده‌ها ردوبدل می‌کرد. کمک‌های بابا به خانواده‌های زندانیان را مادرم می‌برد تحویل می‌داد. بابا وقتی که برای بار دوم از سربازی فرار کرد، مادرم باعث شد که دیگر دنبال بابام نیامدند. زن شجاع و نترسی بود. در خانه هم که ساواکی‌ها می‌آمدند، دائم با آن‌ها دعوا می‌کرد و به شاه هم بد و بیراه می‌گفت. می‌گفتند ما دیگر به خانه آقای هاشمی نمی‌رویم، یک زن بداخلاقی دارد که همیشه ما را دعوا می‌کند.»

تاریخ انتشار: ۰۸:۰۶ - ۲۲ دی ۱۴۰۳

به مناسبت نوزدهم دی ماه، سالگرد درگذشت مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، با فاطمه هاشمی رفسنجانی و غلامحسین کرباسچی گفت‌وگویی انجام شده است تا از مشی و منش پدر در خانه، از دختر بپرسد و از راه و طریق آیت‌الله در سیاست از فردی نزدیک در دنیای بی‌رحم سیاست.

به گزارش خبرآنلاین، در ادامه بخشی از این گفت‌و‌گو را می‌خوانید؛

اشاره کردید که مادرتان آقای هاشمی را تشویق می‌کرد که جواب منتقدان را بده. نقش مادرتان را در تحرکات سیاسی و اقدامات آقای هاشمی چقدر می‌دانید؟

یک چیزی برای خنده بگویم. مهدی که زندان بود مامان خیلی با بابا دعوا می‌کرد که این چه ظلمی است که در حق بچه‌های تو می‌کنند و تو ساکتی. یکبار یاسر به خانه آمد و گفتم که مامان دارد به بابا غر می‌زند. پرسید مامان! دوباره چی شده؟ بابا گفت: مردم به من می‌گویند تو این صبر را از کجا آورده‌ای. نمی‌دانند که من هر شب به خانه می‌آیم و تمرین صبر می‌کنم. (با گریه)

مامان من چنین مزیتی داشت. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. قبل از انقلاب تمام مسئولیت زندگی روی دوش مامان من بود. بابا یا فراری بود یا زندان. مامان من هم با ۵ تا بچه باید زندگی را می‌گذراند. البته وضع مالی مان خوب بود. ولی اینکه باید ما ۵ بچه را هندل کند خیلی سخت بود. البته مامانم در خانه کارگر داشت.

مشخصا در همین کار‌های سیاسی ایشان، دخالتی می‌کرد؟

قبل از انقلاب مامان من با خانواده‌های زندانیان خیلی ارتباط داشت. خبر‌ها را بین زندان و خانواده‌ها رد و بدل می‌کرد. کمک‌های بابا به خانواده‌های زندانیان را مادرم می‌برد تحویل می‌داد. بابا وقتی که برای بار دوم از سربازی فرار کرد، مادرم باعث شد که دیگر دنبال بابام نیامدند. زن شجاع و نترسی بود. در خانه هم که ساواکی‌ها می‌آمدند دائم با آنها دعوا می‌کرد و به شاه هم بد و بیراه می‌گفت. می‌گفتند ما دیگر به خانه آقای هاشمی نمی‌رویم، یک زن بداخلاقی دارد که همیشه ما را دعوا می‌کند.

بعد از انقلاب هر جا مامانم می‌رفت با هزینه خود، به نیازمندان کمک می‌کرد. موقع جنگ، به جنگ‌زده‌ها کمک می‌کرد. بازدید از بیمارستان‌ها داشت. مشکلات را می‌آمد به بابا می‌گفت. ما در بین مردم زیاد بودیم. اینطور نبود که از مردم جدا باشیم. هر وقت هم می‌رفت خرید می‌کرد و گرانی بود می‌آمد با بابا دعوا می‌کرد. نقش مهمی در اطلاع رسانی به بابا داشت. البته فقط مامان نبود، دخترخاله هایم هم به خانه ما می‌آمدند و بابا از آنان سوال می‌کرد که بگویید در بیرون نظر مردم چیست؟ یعنی آدمی بود که سعی می‌کرد تمام نظرات را بداند. زمان جنگ، اکثر اوقات بابا در مجلس می‌خوابید. یا در جبهه بود. قبل از انقلاب هم وقتی سیاسیون می‌خواستند با بابا ارتباط برقرار کنند از طریق مامان اقدام می‌کردند.

در سال‌های آخر عمرشان، خانم مرعشی نقش پررنگ تری داشت؟

این که گفته بود بریزید به خیابان‌ها که معروف است. من آمدم خانه؛ بابا گفت بیا ببین مادرت چه گفته است. گفتم چی گفته؟ گفت بیا گوش بده. این الان دردسری برای من می‌شود.

bato-adv
bato-adv