«کسی که وقتی سن و سالش ایجاب میکرده برای دفاع از کشور یا به قول خودش حکومت اسلامی جلوی تیر برود، به جای رفتن به جبهه، به آمریکا رفته، اکنون با چه رویی فلسفه میبافد در باب روشهای فرستادن جوانان مذهبی جلوی تیر؟!»
روزنامه هممیهن در سرمقاله خود با عنوان «ایران برای همه است» به بررسی ابعاد مصوبه حجاب و نقد تندرویهای فواد ایزدی در این زمینه پرداخته است.
این روزنامه نوشت: هرچه زمان میگذرد ابعاد بیشتری از منطق پشتپرده مصوبه حجاب آشکار میشود. از جمله حالا، چون دیدهاند هیچ راه دیگری برای توجیه ماجرا نمانده است، آخرین تیر ترکش را بیرون کشیدهاند و زبان به احتمال خطر امنیتی باز کرده و میگویند: «جوانانی مذهبی هستند حکومت را از خودشان میدانند، داوطلب میشوند برای جنگ و جلوی تیر رفتن، و اگر احساس کند حکومت دیگر خیلی اسلامی نیست برای چه باید برود جلوی تیر؟ اگر این ذهنیت ایجاد شود آدمهایی که باید از کشور دفاع کنند دفاع نخواهند کرد و ایران به سوریه تبدیل میشود، ارتشش نمیجنگد. این بحث حجاب بُعد سیاست خارجی ایجاد میکند.» یعنی اگر قانون حجاب اجرا نشود؛ دیگر کسی برای جنگیدن و تیر خوردن نخواهد رفت! و ایران سوریه میشود و ارتشش نمیجنگد.
این نهایت استدلال طرفداران مصوبه حجاب است که با درایت شورایعالی امنیتملی فعلاً و تا اطلاع ثانوی نادیده گرفته شده است.
این رویکرد از سوی نظریهپرداز سیاست خارجی اصولگرایان تندرو [فواد ایزدی]اظهار شده است.
هنگامی که قافیه به مشکل بخورد، هر حرفی زده میشود. بیایید این فرض نادرست را موقتاً بپذیریم که فقط جوانان مذهبی و به عشق تصورشان از اسلامی بودن حکومت حاضرند برای دفاع از خودشان بجنگند و درغیراینصورت آنان خود را جلوی تیر نخواهند برد و در نتیجه این رفتار، مشکل امنیتی و سیاست خارجی ایجاد میکند.
اولین ایراد این است که این رویکرد سرباز را نه سرباز مردم و کشور بلکه سرباز خود و حکومت میداند و این بزرگترین ضربه به امنیتملی است. گویی، چنین سربازی فقط میخواهد از خودش و حکومت دفاع کند و نه از سرزمین و مردم خود. در این صورت، دفاع از سرزمین کلاً منتفی میشود و هرکس که میجنگد، مدافع حکومت است و نه مردم و میهن.
دومین ایراد و عجیبتر اینکه، اسلامی بودن را تقلیل دادهاند به حجاب؛ درحالیکه در سراسر قرآن و سیره پیامبر و امامان، ویژگیهای مطلوب ذکرشده برای یک جامعه اسلامی چیزهای دیگری است. اخلاق و راستگویی، قسط و عدالت و قضاوت علیوار، نبود فقر، رواج معنویت، آزادی و کرامت انسان و نیکوکاری، عبادات خالصانه و نبودن فساد و ریا و تزویر و تبعیض، نفی ربا که فعلاً از سر و کول اقتصاد کشور بالا میرود.
اگر آنان معتقدند که اینها در جامعه هست، پس جای بحثی نمیماند و اگر به هر نسبتی نیست، پس اول اینها را باید حل کرد؛ زیرا به نسبت وجود این موارد حکومت از اسلامی دور است. معلوم است که چنین درکی از حجاب بهعنوان مهمترین ویژگی از اسلامیت جامعه، حتی واپسگراتر از ارتجاعیترین نیروهای سلفی است.
سومین ایراد و مهمتر اینکه، تمامی شاخصهای موجود و شواهد نشان میدهد که گرایش دینی به دلیل همین رفتارها در حال افول است و نسبت به دو دهه پیش افت زیادی کرده است.
نماز خواندن و روزه گرفتن نشانه التزام عبادی در یک جامعه اسلامی است یا انداختن یک شال روی سر بدون هیچ التزامی یا عقیدهای به این فرایض؟ داشتن روسری مهمتر است یا اجرای عدالت و برابری و رفع فقر و نبودن ریاکاری و تزویر و فسادهای میلیارد دلاری؟
بهعلاوه، ایران ملک مشاع ۸۵میلیون نفر است. قرار نیست سرنوشت آن را به یک برداشت محدود و نادرست گره زد. اگر چنین است، پس چرا سربازی اجباری را حذف نمیکنید؟ چرا همچنان همه جوانان باید به خدمت سربازی بروند؟ آیا غیرمعتقدین به این برداشت را از رزم و سربازی معاف میکنید؟ آیا این حرف بهمعنای توصیه به جوانان و سربازان و شهروندان نیست که از جنگ فرار کنید، جنگ برای دفاع از میهن نیست، بلکه جنگ اعتقادی برای حیات گروهی اندک است؟
نکته بعدی اینکه اگر چنین است؛ چرا باید حضور در جنگ را بر سر دیگران منت گذاشت؟ بگذریم از اینکه جنگ بعدی (اگر خدایناکرده رخ دهد) بیش از اینکه در سنگرهای خط مقدم باشد، پشت کیبوردهای کامپیوتر است که از هزاران کیلومتر آن سوی کشور شلیک میکنند. بنابراین، ماجرا قدری متفاوت شده است؛ ولی هنوز عدهای در حالوهوای جنگهای قرن هفدهمی هستند و جالب اینکه با چنین سطح فهمی از مقولات جنگ و سیاست، مدام بهعنوان استراتژیست و نظریهپرداز سیاستخارجی و روابط بینالملل در تلویزیون و رسانههای رسمی دعوت میشوند و اظهار فَضل میکنند.
ما باید تعریفی از حکومت و کشور بدهیم که رنگینکمانی باشد و همه رنگها و سلایق موجود کشور در این رنگینکمان جایی برای خود بیابند و قرار نیست که مردم را شعبهشعبه کنیم و هر کس را با انگ و اتهامی خارج از دایره ملت ایران تعریف کنیم که پایان این راه کسی جز تعداد معدودی نخواهند ماند.
همچنین سایت عصرایران در یادداشتی نوشت: فواد ایزدی استاد دانشگاه و تحلیلگر همه جا حاضر اصولگرا در چرایی الزام زنان و دختران به حجاب گفته است: ما یک سری جوان داریم که اگر برای کشور مشکل ایجاد شود آنها باید بروند جلوی تیر، چارهای نیست و میروند. برای چه میروند؟ چون احساسات این است این جمهوری اسلامی است، این جوانها مذهبی هستند حکومت را از خودشان میدانند، داوطلب میشوند برای رفتن جلوی تیر، این فرد اگر احساس کند حکومت دیگر خیلی اسلامی نیست برای چه باید برود جلوی تیر؟!
هر چند حجاب به عنوان یک امر دینی، مورد احترام است ولی فارغ از اصل حجاب و صرفاً درباره مهملات و مزخرفاتی که به نام دفاع از حجاب به خورد جامعه داده میشود، نکات زیر را متذکر میشویم:
۱ - سالها برای ترویج حجاب به زنان و دختران گفتند که حجاب مصونیت است نه محدودیت؛ یعنی وقتی حجاب دارید، خودتان امنیت دارید و بهتر است از برای امنیت خودتان هم که شده، حجاب تان را رعایت کنید و حتی زنان به مروارید و حجاب به صدف تشبیه شد و تصویر سازی هم کردند که خیلی خوب جا بیفتد؛ سالها گفته شد که حجاب دستور خداوند است و برای تقرب به خدا باید حجاب داشته باشید؛ سالها گفته شد که حجاب، نشانه شخصیت والای و کرامت یک زن است، پس برای حفظ شخصیت و کرامت تان حجاب تان را رعایت کنید؛ سالهای گفته شد که حجاب قانون کشور است و هر شهروندی باید قانون را محترم بشمارد، سالها گفته شد اگر حجاب تان را رعایت نکنید، مجازات میشوید و محرومیت خواهید داشت و ....
نتیجه این همه دعوت و توضیح و تشبیه و ترغیب و تهدید چه شد؟ آیا تعداد زنان و دخترانی که حجاب دارند روز به روز و سال به سال کمتر نشد؟!
بعد از ناکامی همه آن روشها و سخنها و استدلالها در گسترش حجاب، غم انگیز، تاسف بار و رقت انگیز و صد البته بسیار مشکوک است که کسی با عنوان دکتر و استاد دانشگاه و تحلیلگر اصولگرا بیاید و دلیل تازهای برای الزام زنان و دختران به حجاب روی دایره بریزد و با استدلالی احمقانه بگوید هدف از حجاب این است که جوانان کشور بروند جلوی تیر!
یکی نیست از این دانای کل بپرسد زنی که نه برای تقرب به خدا و برای مروارید بودن و نه از ترس جریمه، حاضر نمیشود آن گونه که شما میخواهید حجاب بر سر کند، چگونه با این استدلال نابخردانه قانع میشود که حجاب داشته باشد؟!
۲ - شاید پاسخ دهد که روی سخن با حکومت است که برای حفظ نیروهایی که برایش جلوی تیر میروند، زنان را ملزم به حفظ حجاب کند!
این پاسخ نیز بسیار تهی مغز است و بیش از هر چیز دیگری وهن نظام اسلامی است؛ اساساً فلسفه تشکیل حکومت اسلامی بستر سازی برای اجرای شریعت است. با این حال، جناب ایزدی، میگوید اصرار بر رعایت حجاب، نه برای اجرای شریعت که برای حفظ حکومت است. به بیان دیگر و وسیعتر با استدلال او، دین در خدمت حکومت دینی است نه حکومت دینی در خدمت دین!
آیا آقای ایزدی، وقتی داشته چنین مهملی میبافته به تالی فاسد آن فکر میکرده است؟!
۳ - گفته است اگر جوانان مذهبی ببینند که حکومت دیگر اسلامی نیست، انگیزهای برای دفاع از آن نخواهند داشت. سوال این است که آیا تنها چیزی که حکومت را دینی میکند، حجاب زنان است یا حکومت دینی وظایف دیگری هم دارد که اگر بدانها عمل نکند، حامیانش دلسرد میشوند؟ مثلاً اجرای عدالت درباره دانه درشتها و رانت خوارها و زمین خوارها و باغ خوارها، بستر سازی برای حضور همه شایستگان در مصادر تصمیم گیری، تضمین حداقلهای زندگی، تامین امنیت عمومی، حراست از آزادیهای فردی و اجتماعی و ....
آیا به نظر آقای دکتر، اگر جوان مذهبی تبعیض را با تمام وجود در جامعه لمس کند، صدای خرد شدن خانواده اش را زیر بار تورم و گرانی ناشی از بی کفایتی دولتمردان بشنود و حضور مافیاهای رانتخوار را که از نفت گرفته تا فیلترینگ، خون مردم را در شیشه میکنند، ببنید، دلسرد نمیشود و همچنان جلوی تیر میرود ولی اگر ببیند تعدادی از زنان حجاب ندارند، نمیرود؟ یعنی جناب ایزدی عقل جوان امروزی در همین حد میبینید؟ یا برای حکومت اسلامی، شأنی جز مراقبت از روسری زنان قائل نیست؟!
۴ - اصل این است که اگر خدای ناکرده روزی تعرضی به ایران شود، همه مردم از میهن شان دفاع میکنند. ولی نگاهی مخربی که امثال فواد ایزدی دارند، باعث جداسازی حکومت از میهن و مردم میشود و از این روست که میگوید "جوانان مذهبی" برای حفظ "حکومت" جلوی تیر میرود و نمیگوید "همه مردم" برای حفظ "کشور" جلوی تیر میروند.
این خط، یعنی جدا سازی مردم و کشور از حکومت، همان خط راهبردی است که آمریکا از زمان جرج بوش آن را به طور علنی اعلام کرده و پی گرفته است و اکنون، افرادی مانند فواد ایزدی در ظاهر اصولگرا، با ادبیاتی دیگر، در حال پیگیری اش هستند.
باید به جناب ایزدی و همفکرانش یادآور شد که هم و غم حکومت، باید جلب رضایت عمومی باشد و نه گروه خاصی؛ فهمیدنش اینقدر سخت است یا خودشان را به آن راه زدهاند؟!
۵ - همین آقای فواد ایزدی، در اوج سالهای جنگ هشت ساله در حالی که هم سن و سال هایش در جبهههای جنگ جلوی تیر میرفتند، همراه خانواده به آمریکا رفت و سالها پس از پایان جنگ به کشور برگشته است. کسی که وقتی سن و سالش ایجاب میکرده برای دفاع از کشور یا به قول حودش حکومت اسلامی جلوی تیر برود، به جای رفتن به جبهه، به آمریکا رفته، اکنون با چه رویی فلسفه میبافد درباب روشهای فرستادن جوانان مذهبی جلوی تیر؟!