صبح خروسخوان باغبانان راهی زمینها و باغهایشان میشدند و برخی در باغهای شخصیشان و برخی نیز در زمینهای فرمانفرما کار و تلاش میکردند. مصطفی میرزایی، از قدیمیهای محله پونک، میگوید: «پونک باغهای بی شمارو گندمزارهای خوبی داشت. بااینحال بخشی از محصول زمینهای خود را باید به ارباب پونک یعنی فرمانفرما میدادند. عبدالحسین فرمانفرما زمینهای زیادی در این روستا داشت و کارگران و کشاورزان پونکی آنجا کار میکردند. سهم ارباب ۲ برابر سهم اصلی کشاورزان بود.» جدا از گندمهای مرغوب، صیفیهای خوبی نیز در این روستا کشت میشد.
احترام فدایی، دختر مرحوم محمد فدایی، کدخدای پونک درباره محصولات باغهای این روستا میگوید: «انار، انجیر و توت فراوان داشتیم اما سیبهای پونک معروف بود. گمانم بیشتر از ۸ مدل سیب در پونک میکاشتیم. فصل برداشت، سبد سبد سیب از باغها بیرون میآمد. محصول آنقدر زیاد بود که میوههایی که پای درخت میریخت را نگاه هم نمیکردیم. در حاشیه رودخانه درخت سیبهای شمرونی فراوان بود. چون مسیرش سخت بود اصلاً آن سیبها را نمیچیدیم. اهالی آن بخش از محصولاتی که سهم خودشان بود را برای فروش به شهر میبردند.»
فدایی ماجرای جالبی از مسیر خرغلتون پونک را روایت میکند و میگوید: «بخش زیادی از محصولات روستا برای فروش به شهر برده میشد. ماشین هم نبود. باید محصولات را بار الاغ یا قاطر میکردند و راهی میشدند. مسیری در پونک وجود داشت که به مسیر خر غلتون معروف شده بود. پدرم میگفت مسیر سختی بود. بهخصوص اگر بار زیادی داشتیم. الاغهای یکی از اهالی روستا بار گوجهفرنگی داشت. در نیمه راه متأسفانه الاغ با بارش به دره سقوط میکند و کسی کاری نمیتواند انجام دهد. تا مدتها صاحب الاغ گریه میکرد. هم محصولش فنا شده و هم الاغش از دست رفته بود. مدتی بعد دوباره برای بردن محصولات به شهر از آن مسیر رفتیم و جالب این که در همان محدوده که الاغ افتاده بود انبوهی از بوته گوجهفرنگی رشد کرده بود. چون بار الاغ گوجهفرنگی بود. ازآنپس مسیر خاکی به مسیر «خرغلتون» معروف شد.»