علاوه بر این که امنیت ابعاد گوناگونی دارد که نباید مغفول بماند، هر کدام از این ابعاد نیز میتوانند بر یکدیگر تأثیر بگذارد.
محمد رضا لشینی؛ در اینجا سعی خواهیم کرد تأثیر عوامل دیگر همچون اقتصاد و روابط خارجی را بر تأمین امنیت و بازدارندگی نظامی و سخت، مورد بررسی قرار دهیم.
اغلب وقتی بحث امنیت و بازدارندگی به میان میآید، اولین چیزی که به ذهنمان خطور میکند، داشتن تسلیحات بروز و ارتش مدرن و در نهایت تسلیحات غیرمتعارف است.
صد البته که داشتن ارتش مدرن و تسلیحات بازدارنده موجب افزایش امنیت و بازدارندگی خواهند شد و داشتنشان برای دفاع از تمامیت وجودی یک کشور لازم است، اما آیا فقط همین کافی است؟
به عنوان مثال آیا کشوری همچون ایالات متحده آمریکا، بدون نفوذ اقتصادی_سیاسی و بالطبع صنعتی_علمی اش، میتوانست اینچنین اجماعی دور خودش ایجاد کند؟
صد البته که تنها داشتن اقتصاد و صنعت امنیت نظامی به طور مستقیم و قطع به یقین حاصل نخواهد کرد، همانگونه که برای اوکراین امنیت و بازدارندگی به بار نیاورد و از تهاجم روسیه جلوگیری نکرد، اما توانایی اقتصادی_صنعتی نسبت به موقعیت ژئوپولتیکی، همسایگان، پتانسیلهای کشور و روابط خارجی با ابرقدرتها میتواند درصدی نسبی از امنیت و بازدارندگی را به عنوان مکمل قدرت سخت و نظامی، به ارمغان بیاورد.
برای درک بهتر این مقوله، میتوان مثالهایی بیان داشت تا موجب درک عمیقتر موضوع مورد بحث گردد.
زمانی که صدام به کویت لشکرکشی تمام عیار کرد، با توجه به حمایتی که از او در زمان حمله به ایران شده بود، انتظار نداشت که اجماع همگانی بر ضدش شکل بگیرد و تمام زیرساخت هایش توسط ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش مورد حملهای بی سابقه، تمام عیار و وحشتناک قرار گیرد.
اما چه عاملی موجب شد که چنین واکنشی در برابر حمله به کویت شکل بگیرد که ضامن استقلال کویت شود؟
کویت علارقم جمعیت کم و وسعت بسیار محدود، اما به دلیل منابع سرشار نفت و گاز، مقصدی جذاب برای سرمایه گذاری شرکتهای بزرگ انرژی بوده است و در تأمین انرژی جهان نقش مهمی به خصوص در برههی زمانی تجاوز عراق، ایفا میکرده است.
پس روابط گرم کویت با غرب و هم چنین سرمایه گذاریهای کلان غرب در نفت و گاز کویت موجب شد تا غرب برای منافع خودش هم که شده، دست به اقدام نظامی بزند.
در واقع شرایط ژئوپلیتیکی و ثروت کلان در عین ضعف نظامی کویت، غرب را بر آن داشت تا خودش مستقیما، امنیت این کشور را که به امنیت خودش گره خورده بود، تأمین کند.
در اینجا گره خوردن سرنوشت کویت به سرنوشت بازار انرژی، به عاملی برای حفظ استقلال کویت و تا حدودی بازدارندگی برای دیگر کشورهای ثروتمند حوزه خلیج پارس، بدل شد.
در حال حاضر کشوری همچون قطر، که نقش مهمی در تأمین گاز کشورهای اروپایی به خصوص پس از جنگ اوکراین دارد، و مقصد سرمایه گذاریهای کلان غولهای بزرگ انرژی است، به نوعی امنیت خود را به امنیت بسیاری از قدرتهای بزرگ گره زده است و از این طریق امنیت و تا حدودی بازدارندگی اش را بالا بره است.
اما این به معنای این است که قدرت سخت را کنار گذاشته است؟
شواهد نشان میدهند که اینطور نیست و این کشور بودجهی قابل توجهی را با توجه به ابعاد کوچک و جمعیت کم، صرف مسائل دفاعی میکند.
قدرت نرم برای حفظ امنیت و بازدارندگی فقط مختص کشورهایی همچون قطر و کویت نیست بلکه قدرتهای بزرگ همچون ایالات متحده آمریکا و چین نیز نوعی چسبندگی و در هم آمیختگی صنعتی_اقتصادی را ایجاد کرده اند، تا امنیت خود را به دنیا گره بزنند و منافع خود را در جهان، از طریق تأثیر گذاری و یا حتی اهرم فشار روی کویتهای دیگر، راحتتر تأمین کنند.