پایگاه بصیرت در یادداشتی به قلم فخرالدین اسدی نوشت: حیفا و کل اراضی اشغالی در شوک بسیار سختی به سر میبرد. سلسله عملیات انتقامی حزبالله در پاسخ به جنایات اخیر رژیم اشغالگر قدس در لبنان آغاز شد. همانگونه که اشاره شد، این عملیات، به تنهایی مصداق انتقام حزبالله در مواجهه با تروریسم صهیونیستی نبوده و حتی برخی محافل صهیونیستی در تحلیلهای خود از آن به عنوان "تست انتقام" یاد کردهاند.
به گزارش ایسنا، ابعاد همین اقدام اولیه بسیار وسیعتر از حد تصور تلآویو بوده و زندگی را در دومین شهر اراضی اشغالی یعنی حیفا مختل کرده است. مقاومت اسلامی لبنان در بیانیه خود، اقدام اولیه اخیر را نه در انتقام از ماجرای انفجار وسایل ارتباطی، بلکه به مثابه پاسخی به جنایات صهیونیستها در لبنان تلقی کرده است. به عبارت بهتر، حزبالله این پیام آشکار را به رژیم اشغالگر قدس و دو حامی اصلی آن یعنی انگلیس و آمریکا مخابره کرده که انتقام اصلی (سلسله انتقامها) به قوت خود باقیست. عملیات تروریستی انفجار بیسیمها و پیجرها، ایجاد تهییج و نگرانی در مردم لبنان و تهی نمودن حمایت مردم و کاهش سرمایه اجتماعی حزبالله بود که نه تنها هیچ موفقیتی در این خصوص بدست نیامد، بلکه باعث انسجام و وحدت ملی در لبنان شده است.
فراتر از آن، پاسخ اخیر مقاومت نشان دهنده تسلط آن بر میدان، علیرغم جنگ روانی و تبلیغاتی گسترده ایست که صهیونیستها پس از ماجرای انفجار وسایل ارتباطی در تقابل با لبنان و حزبالله صورت دادند. حزبالله با این عملیات نه تنها پاسخ اولیهای نسبت به جنایات رژیم کودککش و تروریست صهیونیستی داد، بلکه توان خود در عرصه بازدارندگی در مصاف با دشمن صهیونیستی را به رخ تلآویو، واشنگتن و لندن کشید. حضور مقاومت عراق در این عملیات ترکیبی، انسجام و همافزایی اضلاع مقاومت در صحنه نبرد گفتمانی و نظامی با دشمن صهیونستی را نشان میدهد. قبلا نیز همین رشادت و همپیمانی را از سوی انصارالله یمن و در همبستگی با مردم غزه مشاهده کردهایم.
سلسله عملیات انتقامی حزبالله در حالی آغاز شده که جنایات رژیم اشغالگر قدس در لبنان وارد فاز تازهای شده است. پس از وقوع دو حمله ترکیبی (از جنس سایبری-روانی) در روزهای سهشنبه و چهارشنبه هفته گذشته، این بار صهیونیستها در جنایتی جدید، محل برگزاری فرماندهان گردان رضوان را هدف قرار دادند که در آن، چند تن از این فرماندهان غیور شهید و عدهای دیگر زخمی شدند. سوال اصلی اینجاست که دلیل اصرار نتانیاهو بر ترور فرماندهان مقاومت و تشدید جنایات اخیر در لبنان چیست؟ به عبارت بهتر، صهیونیستها دقیقا چه استراتژی و مدلی را در بیروت دنبال میکنند و حزبالله لبنان چگونه این استراتژی را ناکام گذاشته است؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
اگر بخواهیم صورت ماجرا را بسیار ساده تشریح کنیم، با یک فرمول راهبردی کلان مواجه هستیم که کابینه نتانیاهو طی هفتههای اخیر آن را به فرامتن و الگوی اصلی خود تبدیل کرده است: قرار دادن لبنان در دوراهی "تسلیم مطلق" و "جنگ تمام عیار". به عبارت بهتر، رژیم اشغالگر قدس در تلاش است تا به هر نحو ممکن، موجبات و مقدمات انتخاب یکی از این گزینهها را فراهم ساخته و به این ترتیب، سناریوهای پیشبینی شده خود را عملیاتی سازد. در صورتی که حزبالله لبنان در مقابل رژیم اشغالگر قدس تسلیم شده و از مشارکت در جنگ غزه عقبنشینی کند، نتانیاهو خود را پیروز میدان جنگ با مقاومت قلمداد کرده و فراتر از آن، بر روی سه هدف اصلی خود در جنگ غزه یعنی آزادی اسرا (بدون انعقاد پیمان آتشبس)، اشغال کامل نوار غزه و نابودی کامل حماس متمرکز خواهد شد.
ضمن آنکه نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس از این موضوع (توقف حمایت حزبالله از مقاومت غزه) به مثابه فرصتی برای مهار همه جانبه مقاومت لبنان استفاده خواهد کرد. مصادیق این مهار همه جانبه، پیگیری روند خطرناک خلع سلاح حزبالله با مشارکت گروههای غربگرا در بیروت و به صورت همزمان، عملیاتهای جدید تروریستی در لبنان با هدف تسریع این روند خواهد بود.
اما گزینه دیگری که نتانیاهو بر روی آن متمرکز شده، گسترش جنگ تمام عیار منطقهای است. بارها عنوان شده است که نتانیاهو در فرامتن جنگ و ترور قدرت تنفس دارد، زیرا لحظهای که جنگ تمام شود، وی ناچار به انحلال کنست و برگزاری انتخابات زودهنگام دوباره خواهد بود.
اگرچه حزب لیکود (حزب متبوع نتانیاهو) در نظرسنجیها به تنهایی شرایط بدی ندارد، اما با توجه به افول شدید اقبال ساکنان اراضی اشغالی به احزاب دست راستی و افراطی، امکان استقرار دوباره کابینه ائتلافی نتانیاهو در تلآویو وجود نخواهد داشت. در اینجا نتانیاهو چارهای جز پذیرش شکست و کنارهگیری از مسند نخستوزیری نخواهد داشت. از این رو نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس قصد دارد کماکان بستر و فرامتن جنگ را در اراضی اشغالی حفظ کند تا به این وسیله، موجبات بقای حداقلی خود در قدرت را فراهم سازد. اگر نتانیاهو از قدرت کنار رود، با چهار پرونده فساد مالی خود مواجه خواهد شد و نتیجه این روند قضایی، چیزی جز محکومیت وی به زندان نخواهد بود. او تا زمانی مصونیت دارد که نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس باشد و پس از آن، چنین مصونیتی به صورت خودکار از بین میرود.
بنابراین، نتانیاهو از تشدید عمق و دامنه جنگ غزه و ورود دیگر اضلاع مقاومت به نبرد فراگیر با صهیونیستها استقبال میکند. این رویکرد، متاثر از قدرت تلآویو نبوده و اتفاقا، نوعی قمار امنیتی با اهداف سیاسی تلقی میشود. افرادی مانند یائیر لاپید، آویگدور لیبرمن و بنی گانتز طی روزهای اخیر بارها به نتانیاهو هشدار دادهاند که نتیجه این قمار، چیزی جز افزایش ضریب آسیبپذیری صهیونیستها و وقوع بحرانهای قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی در اراضی اشغالی نیست.
آنچه شدیدا نتانیاهو را از مقاومت اسلامی لبنان خشمگین ساخته، صرفا معطوف به عملکرد ماهرانه این جنبش اصیل در حمایت از فلسطینیان نیست. سید مقاومت (سید حسن نصرالله) با درایت و هوشمندی تمام عیار، از قرار گرفتن در دوراهی مدنظر نتانیاهو (که هر دو تامین کننده اهداف کابینه جنگ رژیم اشغالگر قدس است)، راه سومی را ترسیم کرده که از ابتدای جنگ غزه به آن پایبند بوده است. این راه سوم، مبتنی بر تجمیع دو مولفه اساسی یعنی "پرهیز از ورود به جنگ فراگیر" و "ادامه تاثیرگذاری مستقیم در جنگ غزه" است.
ترکیب این دو مولفه سبب شده است تا تلآویو با ترکیبی نامتوازن از دوگزینه مدنظر خود رو به رو شود! این ترکیب نه تنها در مغایرت مطلق با اهداف راهبردی و تاکتیکی مطرح شده از سوی صهیونیستها قرار دارد، بلکه سختترین هزینههای ممکن را به تلآویو وارد خواهد ساخت. به عبارت بهتر، سید حسن نصرالله حتی در سختترین شرایط ممکن اجازه بر هم خوردن تمرکز راهبردی مقاومت لبنان را در جنگ غزه نمیدهد. این همان رمز پیروزی مقاومت در میدان جنگ غزه و استیصال مطلق نتانیاهو و همراهانش است. فرجام این روند، چیزی جز رقم خوردن شکست رسمی تلآویو در جنگ غزه و جبهه شمال نخواهد بود. تا تحقق این موضوع زمان اندکی باقی مانده است.