تلآویو به اقداماتی مثل ترورهای محدود ادامه میدهد، اما باید تلاش کنیم از این دایره و دور باطل خارج شویم. چندبار توانستیم از این دور خارج شویم. در دوران خاتمی توانستیم تا حدی این دور را بشکنیم. احمدینژاد وارد این دور شد، ولی برجام قدم دیگری بود که با مخالفت تندروهای داخلی و خارجی روبرو شد. دولت پزشکیان هم که قصد دارد این فضا را بشکند، در آغاز کار با این ترور روبرو شد.
فرارو – این روزها نگاه به دو نقطه روی نقشه خاورمیانه دوخته شده است؛ ایران و اسرائیل. بامداد چهارشنبه ۱۰ مرداد اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در منطقهای امنیتی واقع در شمال تهران ترور شد. اسرائیل مسئولیت این ترور را نپذیرفته، اما تردیدی در این که در بحبوحه جنگ غزه، رئیس دفتر سیاسی گروهی که یک طرف جنگ است توسط اسرائیل ترور شده باشد، وجود ندارد. فعلاً نگاهها به این دو نقطه دوخته شده تا مشخص شود که ایران چه واکنشی به این ترور نشان خواهد داد و بعد از آن چه خواهد شد.
به گزارش فرارو، طی روزهای گذشته روند ترورهای اسرائیل متوقف نشده و اخبار مربوط به هدف گرفتن خودروها یا ساختمانهایی که مورد استفاده نفرات جبهه مقاومت بوده، هنوز مخابره میشود. ترور هنیه نیز نشان میدهد که بازدارندگی ایجاد شده پس از پاسخ نظامی ایران به اسرائیل در جریان حمله به کنسولگری دمشق (عملیات وعده صادق) کارساز نبوده یا با گذر زمان از بین رفته است.
برخی معتقدند که اسرائیل هنیه را در تهران و پس از تحلیف مسعود پزشکیان هدف قرار داد تا موضع دولت چهاردهم در سیاست خارجیِ تنشزدا را تضعیف کند و این دولت را تحت فشار تندروهای داخلی بگذارد. یکی از دلایل مطرح شدن این فرضیه، آن است که هنیه در سال جاری سه بار به ایران سفر کرد و در سفر سوم که به منظور شرکت در مراسم تحلیف صورت گرفت، ترور شد.
میتوان گفت در اصل لزوم پاسخ ایران به اسرائیل تردیدی وجود ندارد. اما در این میان، عناصر تندرو تلاش میکنند پاسخ ایران به اسرائیل را به پاسخ ایران به آمریکا یا آمریکا و اسرائیل تبدیل کنند. آنها به طور مشخص از پایگاههای آمریکایی در منطقه به خصوص ناوگان پنجم نیروی دریایی این کشور در بحرین نام میبرند. خاورمیانه بار دیگر آبستن حوادث است. برای بررسی وضعیت امروز منطقه و آنچه در پیش داریم، با مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بینالملل گفتگویی تفصیلی داشتیم.
ذاکریان: سرشت خاورمیانه همواره با بحران گره خورده. اینجا همیشه آتش روشن است. گاهی کشوری با کشوری دیگر درگیری دارد، گاهی بازیگران منطقهای یا فرامنطقهای دخیل هستند. بخشی از این وضعیت، به خاطر عدم رشد جامعه مدنی در منطقه است. اگر این جامعه ریشه داشته باشد، برای هر اقدامی فکر میشود یا مورد سنجش قرار میگیرد و حتی سازوکارهایی برای حل مشکلات تعبیه میشود. به همین دلیل شاهد هستیم که ملتهای منطقه همواره بازندهاند؛ بازنده مداخلات بیگانگان، گروههای افراطی، فرهنگ سنتی ارتجاعی و بسیاری مسائل دیگر.
آنچه در تهران رخ داد، منطقه را به سمت درگیری بیشتر سوق میدهد و باعث افزایش خشونت بازیگران خارجی هم میشود. اسرائیل که خودش در منطقه است، حمایت و حضور بازیگران خارجی که از آن پشتیبانی میکنند، باعث ریشهدارتر شدن جنگ در منطقه میشود. اسرائیل خشونت خود را در تمام مناطق درگیری از جنوب لبنان تا غزه بیشتر خواهد کرد. این بار حتی کیلومترها از مرزهای خودش فراتر رفت و در ایران عملیات کرد.
الان نگرانی از برخورد میان ایران و آمریکا و اسرائیل وجود دارد. آمریکاییها معمولاً وقتی توانشان با تعهداتشان برابر نباشد، وارد یک بحران جدید نمیشود یا باب یک عملیات تازه را باز نمیکنند. مثلا آمریکا متوجه بود که باید توانش افزایش پیدا کند که بشود چین را پشت سر بگذارد. در چهار سال گذشته حرکت چین کاهشی و حرکت آمریکا افزایشی بود. در این مدت دیدیم که آمریکا از ورود به بحرانها پرهیز کرد. در مساله اوکراین، اروپاییها را درگیر کرد. تلاش کرد چین را درگیر بحران تایوان کند که پکن با زیرکی در این دام نیفتاد. به طور مستقیم وارد درگیریهای خاورمیانه نشد و اخبار هم حاکی از آن است که از اسرائیل خواسته تا بحران را افزایش ندهد. چرا که آمریکا در حال حاضر یک رقابت اقتصادی با چین و سایر کشورها دارد و ممکن است که نتواند به تعهدات نظامی که برخی میخواهند بر عهده بگیرد، عمل کنند.
ولی بعضی کشورها هم این طور نیستند که برای بر عهده گرفتن تعهدات ملاحظاتی داشته باشند. در داخل مرزهایشان با مشکلات فراوانی اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند، اما میخواهند نقشهای فرامرزی ایفا کنند به همین دیل تعهداتی را میپذیرند یا خودشان را وارد مسائل میکنند. مثلا کره شمالی یک نمونه است. بمب اتم هم دارد، اما نقشی در جهان ندارد و کاملاً منزوی است. ژاپن، کره جنوبی، آمریکا و هر کشور دیگری که با کره شمالی مشکل دارد، همین را میخواهد.
اسرائیل تلاش میکند از ایران یک کره شمالی بسازد. کشوری که در منطقه است، اما کاری از پیش نمیبرد. اما از سوی دیگر، همین کشور وجودی محوری برای امنیت اسرائیل دارد. بسیاری کشورهای دنیا خودشان را ملزم به حفظ امنیت و بقای اسرائیل میدانند. آنها هم همواره بر این موضوع تاکید دارند که ایران دنبال محو اسرائیل است، برنامه موشکیاش به این خاطر است، هدفشان ما هستیم و صحبتهایی مانند این مسائل. از همین طریق تلاش میکنند حمایتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بیشتری را به سمت خود جلب کنند.
تضعیف ایران برای اسرائیل مهم است. همین الان بگویند بر فرض محال، محمدرضا پهلوی زنده شده و میخواهد بیاید بر تخت بنشیند. اگر او هم ایرانی قدرتمند بسازد، به ضرر اسرائیل است. آنچه تلآویو مطلوب میداند، یک ایران ضعیف است که مثل مرد پیر و بیمار خلیج فارس باشد، کاری از پیش نبرد، اما بشود آن را به عنوان یک تهدید معرفی کرد.
ترور هنیه اولین ترور اسرائیل در ایران نیست. پیش از این هم بارها دست به ترور و خرابکاری در سایتهای هستهای ایران زدند. درست است که به خاطر پیامدهای حقوقی، اسرائیل مسئولیت این عملیاتها را بر عهده نمیگیرد، اما مشخص است که دست به این عملیاتها زده. نمونه دیگر این است که آنها هیچ وقت تائید نمیکنند که سلاح هستهای دارند، در حالی که به شدت دنبال گسترش این برنامه هستند. به دلیل همین نگاه است که دهانشان را بیمهابا باز نمیکنند و هر حرفی را نمیزنند. در حالی که سمت ما این طور نیست و همه درباره همه چیز اظهار نظر میکنند که میتواند برای ما هزینهساز باشد. اسرائیل میزند و عقب مینشیند و فقط مسئولیت زدن رهبران مقاومت در لبنان و فلسطین را میپذیرد، چون میگوید آنها با ما در حال جنگ هستند. اما مسئولیت اقدامات دیگر را نمیپذیرد، چون در عین حال، نمیخواهد این درگیری به یک جنگ فراگیر تبدیل شود. تضعیف ایران را ترجیح میدهد.
اسرائیل و کشورهای عربی دیگر مشکل زیادی با یکدیگر ندارند. در جریان پیمان ابراهیم به توافقاتی رسیدند. رهبران کشورهای عربی میخواهند با همه کشورهای جهان کار کنند، چون فهمیدند اگر میخواهند بر سر قدرت بمانند، شیوه کره شمالی مناسب نیست که مردم خودشان را فقیر نگه دارند و بر مسائل دیگر تمرکز کنند. به همین دلیل نگاهشان را به سمت آزادیهای محدود و رفاه بالا برای مردم در داخل و کار کردن با کشورها و کسب منافع اقتصادی در روابط خارجی تغییر دادند.
مدل عربستان، امارات و قطر در این زمینه موفق بوده است. کشورهای عربی منطقه در حال حاضر هم با آمریکا کار میکنند، هم با روسیه و چین. مزیت و منافع اقتصادی مشترک ایجاد کردند. به همین دلیل میبینیم چین و روسیه ادعاهای آنان راجع به مسائل خلیج فارس را مورد تائید قرار میدهند. اما حکمرانان ما این اصول را متوجه نمیشوند؛ که نتایج آن هم قابل مشاهده است.
اما کشورهای عربی در این تبادلات، قائل به رد و بدل امتیاز هستند. چیزی که آنها از اسرائیل میخواهند، دولت مستقل فلسطینی است. رویای نابودی و محو اسرائیل را ندارند. معتقدند چنین چیزی امکانپذیر نیست. اگر هم امکانپذیر باشد، خطر و تهدید برای بقای خودشان محسوب میشود؛ بنابراین دنبال جنگ با اسرائیل نمیروند. بنابراین، ایران ضعیف همان چیزی است که به اسرائیل سود میرساند به خاطر نکتهای که پیش از این عرض کردم؛ مرد پیر و بیمار خلیج فارس که بشود آن را به عنوان یک تهدید معرفی کرد.
تلآویو به اقداماتی مثل ترورهای محدود ادامه میدهد، اما باید تلاش کنیم از این دایره و دور باطل خارج شویم. چندبار توانستیم از این دور خارج شویم. در دوران خاتمی توانستیم تا حدی این دور را بشکنیم. احمدینژاد وارد این دور شد، ولی برجام قدم دیگری بود که با مخالفت تندروهای داخلی و خارجی روبرو شد. دولت پزشکیان هم که قصد دارد این فضا را بشکند، در آغاز کار با این ترور روبرو شد.
مدیران کشورمان باید بدانند که اگر قصد دارند از ایران دفاع کنند و کشورهای رقیب را در حالت ضعف قرار دهند باید ابتدا به مردم خودمان توجه کنند و به حقوقشان احترام بگذارند. چون با این پشتوانه میتوان کار میکرد. تا اقتصاد و معیشت مردم درست نشود، هر چقدر تلاش کنیم نمیتوانیم از نقشه شومی که برای ایران چیدند یعنی تبدیل کردنش به مرد پیر خلیج فارس خارج شویم.