فرارو– جوانی کوچکاندام با تهریش اندک، که یک لپتاپ داشت و از این دانشگاه به آن دانشگاه و از این همایش به آن همایش میرفت و سخنرانی میکرد. این اولین تصویر از علیاکبر رائفیپور در اواسط دهه هشتاد است. جذابیتش برای این بود که حرفهای جدیدی میزند؛ مهدویت، فراماسونری، شیطانپرستی، صهیونیسم و رازهای پشت پردهای که دیگران از آن بیخبر بودند. آن زمان رائفیپور تشکیلاتی نداشت و فقط خودش بود. تنها سوالی که در آن دوران وجود داشت، این بود که آیا او هدایت میشود؟ اگر هدایت میشود، چنین پروژهای را چه کسی تعریف کرده است؟
به گزارش فرارو، آنچه رائفیپور انجام میداد را میتوانیم زیرمجموعه مساله «آگاهسازی» تعریف کنیم. نقل تائیدنشدهای وجود دارد که این سخنران، ابتدا از سوی یک نهاد پشتیبانی شد، سپس رها و از سوی نهاد دیگری جذب شد و در نهایت تشکیلات خودش را ایجاد کرد. در هر صورت، با بزرگتر شدن تشکیلات رائفیپور و گستردهتر شدن موضوعاتی که درباره آن اظهارنظر میکرد، سوالها نیز درباره او بیشتر شد.
رائفیپور – یا آن طور که پیروانش او را خطاب میکنند، استاد - با سخنرانیهایش تحت عنوان «راز دلار» مطرح شد. میتوانستید سخنرانیهایش را در اینترنت پیدا کنید. در غیر این صورت، سیدیهای سخنرانیاش هم پیدا میشد و در دسترس بود یا اگر خوششانس بودید، یک نفر از اقوام آن را برایتان بلوتوث میکنند.
البته راز دلار و آنچه تحت عنوان نشانههای مخفی فراماسونری در این اسکناس مطرح میشود، کشف رائفیپور نبود و پیش از آن در آمریکا مطرح شده بود. اما رائفیپور آن را به ایران آورد و مطرح کرد. رمزگشایی از اعداد، رموز شیطانپرستان، تحلیل نشانههای مخفی در فیلمها، تاریخ نهادهای سری و لژهای فراماسونری، معماری شهرهای بزرگ مثل واشینگتن دی. سی، آخرالزمان و دهها موضوع دیگر، شاکله صحبتهای رائفیپور را تشکیل میدادند. تمام این سرفصلها ذیل موضوع اصلی یعنی مهدویت بود.
به مرور زمان، این سخنران جنجالی که تمرکز خود را بر روی کشف محرمانهها و نشانهشانسی عددهای ۹ و ۱۱ گذاشته بود، در زمینههای دیگر هم وارد شد. جذابیت و کشش سخنرانیهای پیشین از بین رفته بود. موضوعات جدید، اما کلیدی، مهم و پراکنده بودند. از سال ۱۳۸۹ موسسهای به اسم مصاف تحت مدیریت او شکل گرفت که نامش مخفف این کلمات بود: مبارزه با صهیونیسم، اومانیسم و فراماسونری.
سخنران حوزه مهدویت در راس تشکیلاتی قرار گرفت که به مرور زمان حوزه فعالیتش بیشتر شد و امروز واحدهای سدن پوشش (حوزه پوشاک)، نویسا (تولید محتوا) مهندسی، قنداب (حوزه مشاوره خانواده)، برنا (واحد نوجوان)، بینالملل، نجوا (حوزه سیاسی)، معماری و شهرسازی، گردشگری، افق (مباحث دینی)، اقتصاد، مطالعات صهیونیسم، موسیقی، قند عسل (واحد کودک)، محیط زیست، آرما (سواد رسانه)، سلامت و امنیت غذایی را در زیرمجموعه خود دارد. مثلاً واحد مهندسی این موسسه، اسلحهای تحت عنوان ذوالفقار ساخت که با تبلیغات زیادی رونمایی شد. چندی پیش، این موسسه یک مدرسه نیز راهاندازی کرد که تحصیل در آن رایگان است.
ساخت دستگاه فرز سیانسی، پرینتر سهبعدی و یک سامانه مقابله با ریزپرنده هم در این واحد انجام شده است. با گسترش این فعالیتها، سوالات درباره این تشکیلات و مدیر آن نیز بیشتر میشد. پول این تحقیقات و اختراعات از چه منابعی تامین میشد و چه لزومی داشت که یک موسسه فرهنگی با تمرکز بر مطالعات مهدویت و صهیونیسم به همه این مسائل ورود کند. کار تقریباً زمانی بالا گرفت که رائفیپور به منبرهای مجالس مذهبی نیز راه پیدا کرد. در نهایت، استاد درباره سیاست داخلی، خارجی، برجام، تفسیر قرآن، سیره اهل بیت، تاریخ و بسیاری موارد دیگر به سخنرانی پرداخت و در هر کدام از اینها، جنجالآفرین شد.
پیش از این سوالها مبنی بر این بود که پول این تشکیلات از کجا میآید، سپس این سوال مطرح شد که درآمد شخص رائفیپور از کجاست؟ چرا که هیچ وقت مشخص نشد شغل او و محل درآمدش کجاست که در نهایت، در دو اظهارنظر جداگانه به فاصله چند سال ابتدا گفت که یک عطاری به صورت شراکتی با یکی از دوستانش دارد و در مرتبه دوم نیز اظهار داشت که ۶۰۰ میلیون تومان سرمایه در یک آهنگری دارد. بحث تحصیلات رائفیپور نیز محل مناقشه بوده و هست.
مصاف و تیم رائفی پور حضور فعال و پررنگی در فضای مجازی به خصوص توئیتر دارند. آنها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. کاربران شناخته شده با تعداد دنبالکننده بالا و اکانتهای پریمیوم دارای تیک آبی که فرماندهان مجازی مصاف هستند. بخش دوم، کاربران بینام و نشان یا استفادهکنندگان از نام مستعار که بیشمارند و نقش پیادهنظام را بازی میکنند.
هر دستور کاری که مصاف داشته باشد، این لشکر مجازی در آن وارد میشود. گفته میشود برخی از آنها اتباع غیرایرانی یا ایرانیان ساکن کشورهای دیگر هستند. در جریان انتشار اسناد مالی این موسسه، نام برخی از آنها و پولهایی که گفته میشود دریافت کردند، در رسانهها و شبکههای اجتماعی مطرح شد.
رائفی پور در اردیبهشت ۱۴۰۱ گفتگوی مفصلی انجام داد که بخشی از آن ناظر به مساله ورودش به سیاست بود. رائفیپور گفت: «من اگر یک روزی بخواهم کار سیاسی بکنم کاملا زیرساختهای سیاسیاش را فراهم میکنم؛ میروم حزب تأسیس میکنم، به مردم اعلام میکنم، و حتی تفکیک میکنم. فعلا احساسم بر این است که جایی که هستم مفید است؛ و این جای خوبی است. اما اگر روزی ببینم این رائفیپور آنجا برای کشورش بهتر میتواند خدمت کند، خب میروم آن کار را میکنم. اما فعلا نه...»
او در ادامه گفت: «یکی از این عزیزان آمد گفت این بحثهایی که راجع به مهدویت انجام میدادیم برای مجلس است، رائفیپور میخواهد بیاید مجلس. میخواهد در انتخابات شرکت کند. خب یک مراسم جهانی مهدوی را با این حرف به آن حاشیه سیاسی داد. یک عدهای شاید در ظن رفتند که نکند ما برویم الان در بازی سیاسی رائفی هستیم. یعنی در این ظن و گمان رفتند. شاید دودل آمدند در آن مراسم، شاید نیامدند در آن مراسم. شما میتوانید آن دنیا جواب بدهید؟ این اخلاق است؟»
حدود یکسال و نیم بعد، رائفیپور احساس کرد که در سیاست مفید است و میتواند به کشور خدمت کند. با تمام قوا وارد صحنه شد و جبهه صبح ایران را تشکیل داد. نقطه ثقل صبح ایران و رائفیپور، تخریب بیامان قالیباف بود. آنها قالیباف را زدند، اما نتوانستند مانع ورود او به مجلس و در نهایت، ریاستش بر پارلمان شوند.
در جریان انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری هم، دبیرکل جبهه صبح ایران با ظرفیتهایش در خدمت ستاد جلیلی قرار گرفت. اصولگرایان معتقدند که رائفیپور و جریان مصاف، با تخریب بیامان قالیباف و ایجاد دودستگی در این طیف باعث شکاف درونگروهی شدند و یکی از نتایج این شکاف هم خود را در جریان انتخابات ریاستجمهوری نشان داد. محمدباقر قالیباف رئیس مجلس ماند، سعید جلیلی رئیسجمهور نشد و حالا رائفیپور مانده است، کیفرخواستی با اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و تحقیقاتی درباره مسائل مالی موسسه مصاف. باید منتظر ماند و دید که نتیجه تحقیقات قضایی به کجا ختم میشود.