bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۵۴۱۰۸
به بهانه ۲۳ تیرماه سالروز درگذشت پروفسور مریم میرزاخانی

عاشقانه زیستن در جهان اعداد

عاشقانه زیستن در جهان اعداد
مریم به راستی زن ریاضی بود، شاید جهان ریاضیات برای او طراحی شده بود که اینگونه میشکفت در میان معادله‌های دشواری که خط قرمز عبور هم جهانیان ریاضی اش بود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۶ - ۲۴ تير ۱۴۰۳

دکتر سعید نیاکوثری؛ وقتی اراده‌ها استوار باشد و عزم‌ها جزم، دست‌های خالی، اما واهمه‌ای نخواهد داشت برای ساختن فردا و قدم‌ها خسته نخواهد شد برای عبور از سنگلاخ ها... و مریم همان بود اراده‌ای محض که هرگز اجازه نداد هیچ جبری، بر مقصود جبرش سد شود. مسلط‌تر از آن بود که جبر‌های روزگار معادلات جبری اش را بر هم بزند و X‌های حقارت، Y قانون حیاتش را به بازی محقرانه کشد. اهرم‌های فشار، اگرچه مسیر‌های پیشرفت را دشوار می‌نمود، اما محور اراده مریم استوار‌تر از آن که بگریزد از طوفانها... شاید جبر را تنها راه مقابله با جبر می‌دانست.

مریم به راستی زن ریاضی بود، شاید جهان ریاضیات برای او طراحی شده بود که اینگونه میشکفت در میان معادله‌های دشواری که خط قرمز عبور هم جهانیان ریاضی اش بود.

در جهانی که متفاوت بودن معیاری برای شاخص بودن و شاخص بودن معیاری برای دیده شدن و این‌ها خود بهانه‌ای برای حرکت از بودن به شدن‌هایی بسیار بعید‌تر از شرافت، اما مریم متفاوت بودن را به گونه‌ای دیگر ترسیم کرد تا در میان همه متفاوتها، متفاوت‌تر از همه باشد. بی آنکه برای متفاوت بودنش، معادله عاشقانه‌ای را برهم‌زند و تسلیم مجاز‌ها شود... رقایت شاید برای او که عاشق زیستن در جهان اعداد بود، بی معنا‌ترین واژه‌ای که هرگز نتواتست برای لحظه‌ای قدم به جهان درون مریم گذارد و لحظه‌ای حظ جهان جبر او را بیالاید... با همان بی نهایتی که جهان اعداد داشت، اندیشه او نیز از بیکرانگی‌ها برخوردار و این‌ها بود که مریم را با تمام مریم‌های دنیا متفاوت میکرد و از او زنی ساخت شایسته اولین‌هایی که برترین‌های بودنش را نشان میداد...

بیست و دومین بهشت اردیبهشت، ستاره‌ای در مدار منظومه ریاضی جهان، پا به عرصه گیتی نهاد. چه کسی باور‌ها داشت، کودکی غنوده در آغوش مادر، روزی جهانی را برانگیزد تا پیش قامت بلند افتخارات او بایستند و سر به تکریم فرود آورند. کاش گاهی میشد نخستین بار که دستهایش با قلم آشنا شد و اول بار که قدم‌های کودکی اش را به دنیای ریاضیات گذاشت، حس و حال کودکی را ترسیم کتد که بیش از بازی با عروسکهایش، دنیای خیال را با اعدادی می‌پروراند که حتی ترتیبش را دقیق نمی‌دانست.

شاید چنان شعله‌های عشقی لازم بود تا حصارجغرافیا، قفسی برای عقاب اندیشه او نگردد و سیمرغ عاشقانه هایشان را از بلندای دماوند تا قاف فیلدز و او سبکبال‌تر از حریر خیال، آرزو‌های در خاک نهفته هم دانشگاهی هایش که در دره‌های زال در سکوت آخرین شب‌های زمستان پر کشیدند و بهار‌های زمین را در حسرت نگاهشان گذاشتتد را در استنفورد بر کرسی درس می‌نشاند. دوستانی که نه حجم مکعب‌های ریاضی گنجایش ذهن پویایشان داشت و نه دایره نیلی فلک لیاقت بودنشان و اینگونه بوده که حیات باقی را به منزلگاه فانی برگزیدند و درفش آرمانهایش به دست مریم سپردند تا هفده سال، چون گوهری که از کان معرفت برون آید آنسوتر از مرز‌های آریا، نام ایران را با مریم جاودانه کند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین