ساعت ۹ صبح روز شنبه ۲۲ دی ۵۸ در آستانهی نخستین دور رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری در ایران، جمعی از روحانیون قم و تهران در مدرسهی شهید مطهری گرد آمدند. محور اصلی گفتوگوی آنان مسئلهی ریاستجمهوری دو تن از نامدارترین کاندیداها یعنی بنیصدر و جلالالدین فارسی (که بعدا به دلیل اینکه مشخص شد اصالت ایرانی ندارد ناگزیر به کنارهگیری شد) بود. در این جلسه صادق خلخالی، آیتالله خسروشاهی، مروارید، محلاتی، هادی غفاری، حسن روحانی، ناطق نوری و جمعی دیگر از روحانیون تهران به اضافهی بنیصدر و سه تن از نمایندگان حوزهی علمیهی قم حضور داشتند.
به گزارش خبرآنلاین، جلسه تا ساعت یک و نیم بعدازظهر ادامه یافت و چون حاضران پس از چهار ساعت گفتوگو نتوانستند بر سر کاندیداتوری بنیصدر یا فارسی به نقطهنظر مشترکی برسند قرار شد در روز سهشنبه همان هفته برای تعیین تکلیف و رفع اختلافاتی که در این مورد دارند در قم به حضور امام برسند. خبرنگار کیهان در همان ایام دربارهی این جلسه با چند تن از حاضران دربارهی مطالب عنوانشده در جلسه و بحث ریاستجمهوری به گفتوگو پرداخت که یکی از آنان حسن روحانی بود. در ادامه گفتوگوی او را با حسن روحانی که روز شنبه ۲۹ دی ۱۳۵۸ در کیهان منتشر شد میخوانید:
این نشست به خاطر چیست و هدف اصلی از این جلسه چه بوده است؟
ما آمدهایم اینجا تا مشخص شود ماهیت روحانیت مبارز چی هست.
در مورد کاندیداها تا آنجا که من میدانم حوزهی علمهی قم با روحانیت مبارز تهران از نظر انتخاب کاندیدا یک اختلافاتی دارد. ممکن است بفرمایید حقیقت چیست؟
این مسئله هم بستگی به همان سوال اول دارد که روحانیت مبارز چه کسانی هستند. یک اطلاعیهای آمده که روحانیت مبارز با اکثریت آرا به آقای بنیصدر رای میدهد ولی روحانیت مبارزی که ما میشناسیم و در مبارزه بودهاند و سهم مبارزاتی داشتهاند و دارند آنها معلوم نیست که اکثریت آراءشان آقای بنیصدر باشد. باید جلسهی دیگری تشکیل بدهیم و مبارزین جمع بشنوند تا معلوم بشود.
شما چه مزایایی برای آقای جلالالدین فارسی قائلید که آن مزایا در آقای بنیصدر وجود ندارد؟
عرض کنم ما البته قصد تنقیض آقای بنیصدر را که نداریم زیرا ایشان فردی است که چه رئیسجمهور بشوند و چه نشوند باید در حکومت آینده نقش عمدهای را ایفا بکنند مسئله این است که وقتی جلال و بنیصدر را در کنار هم میگذاریم و مقایسه میکنیم هردوی اینها نقاط قوت و نقاط ضعفهایی دارند و هیچکدام هم اینچنین نیستند که صد درصد ایدهآل باشند. در عین حال ما به دو مسئله توجه کردهایم و گفتهایم جلال بهتر است یکی خطمشی مبارزهی سیاسیاش و یکی خطمشی مکتبیاش.
خط مکتبی جلال از سال ۳۷-۳۹ با کتابهایی که (منجمله کتاب انقلاب تکاملی اسلام و نهضت انبیا و سایر کتابها) نوشته بیشتر توی خط راستین اسلام هست تا کتابهایی که آقای بنیصدر نوشتهاند، پس بنابراین از نظر مکتبی بودن، جلال مکتبیتر است (یعنی نسبت به آقای بنیصدر، بیشتر روی خط اسلام راستین است) و از جهت خطمشیهای سیاسی، آقای بنیصدر از همان اول توی جبهه ملی بود تا همین اواخر هم توی جبهه ملی بود منتهی جبهه ملی را در خارج از کشور درست کرده بود اما جلال بهخوبی یک انتخابگر زبدهای بود یعنی از جبهه ملی رفت به نهضت آزادی، از نهضت آزادی رفت به گروه موتلفه و از موتلفه رفت به گروههای چریکی زیرزمینی و عبور کرد در خط راستین واقعی خط امام. یعنی مرتب انتخابگر خوبی بوده است و از هر گروهی رفته به گروه دیگر و به محض اینکه انحرف را دیده آن گروه را رها کرده و به گروه دیگری که نزدیکتر بودند و میتوانسته با آن کار کند رفته جلو. در حالی که میبینیم بنیصدر همان جبهه ملی را چسبیده تا آخرش و همان مسالک مصدق و مقایسهی مصدق و خیلی هنوز برای ایشان مطرح است.
اگر در نظر بود جلال به عنوان رئیسجمهور کاندید بشود با توجه به اینکه این مسئله از خیلی قبل قابل پیشبینی بود چرا ایشان را در کارهای اجرایی مملکت دخالت ندادند تا خود را بشناساند و یا حزب جمهوری که ایشان را معرفی کرده چرا ایشان را به مردم معرفی نکرد و ایشان یک چهرهی گمنامی برای مردم باقی ماند.
جلال قبل از آقای بنیصدر در جامعهی ما مطرح بوده است. آقای بنیصدر فقط یک سال است که در جامعهی ایران ما بیشتر مطرح است. البته قبل از آن هم کمابیش مطرح بوده است ولی جلال از سال ۴۰ و ۴۱ در جامعهی ما مطرح بود.
اما این یک واقعیت است که در حال حاضر جلال از این بابت عقب مانده
قبول است زیرا بعد از پیروزی انقلاب در سخنرانیها و کارهای اجرایی که بنیصدر بوده جلال نبوده است.
بله من هم همین را میگویم و میپرسم به چه دلیل بعد از پیروزی انقلاب که هم جلال در جلسه حضور داشت و هم بنیصدر. امام معمولا آقای بنیصدر را به عنوان نماینده به اطراف میفرستاد؟
البته من یادم نیست که امام آقای بنیصدر را جز در یکی دو مورد به جایی فرستاده باشند ولی شورای انقلاب ممکن است فرستاده باشد. با این همه هیچکدام از اینها دال بر صلاحیت فرد در همهی امور نمیشود زیرا ما میتوانیم بگوییم جلال هم نمایندهی امام در سازمان الفتح بوده است.
ولی این یک سوالی است برای مردم که چرا آقای فارسی در طول این مدت ده ماهی که از انقلاب گذشته است در کارهای اجرای ممکلت حضور نداشته.
هنوز خیلیها هستند در مملکت ما که در کارهای اجرایی نبودهاند و نیستند و این مسئله هیچگونه دلیلی بر نقض آنها نیست. به علاوه کسانی که در کارهای اجرایی بودهاند و نابسامانیهایی در مملکت بوده میتوانیم به آنها انتقاد کنیم که چرا اینها این نابسامانیها را با وجودی که در کارهای اجرایی مملکت بودهاند نتوانستهاند رفع بکنند... و همانطور که بودن حسن نزیه و امیرانتظام و مقدم مراغهای در کارهای اجرایی مملکت به دلیل شایستگی آنها نیست همانطور هم نبودن افراد در کارهای اجرایی مملکت دلیل عدم شایستگی آنها نیست.
مردم بنیصدر را میشناسند و در مسلمان بود او شکی ندارند و به او اطمینان دارند. از طرفی مردم به جلال هم که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی است اعتماد دارند. به همین جهت اکثر مردم در انتخابات یکی از این دو نفر دچار تردید و دودلی شدهاند. شما برای از بین رفتن این تردید چه ملاکها و ضوابطی را پیشنهاد میکنید تا مردم بتوانند با در نظر گرفتن این ملاکها کاندیدای خود را قاطعانه انتخاب کنند.
من فکر میکنم شورا پیش پای مردم است که یک راه، راه عمیقتری است و یک راه، راه سادهتری است اما به عمق اولی نیست. راه عمیقتر این است که خود مردم تاریخچهی زندگی این دو نفر را به دقت مورد بررسی قرار بدهند و موضعگیریهای سیاسی آنها را در تاریخ مبارزاتی گذشتهشان بهدقت مطالعه کنند. کتابهایی را که تالیف کردهاند و سخنرانیهایی را که هردو داشته بهدقت و بدون پیشداوری قبلی مورد مطالعه قرار بدهند.
اگر چنانچه توانستند تشخیص بدهند، طبیعی است که این تشخیص ملاک و معیار خواهد بود اما اگر نتوانستند از راه دوم پیش بروند، یعنی مردم از هرکس که به او اعتماد دارند بپرسند (فرقی نمیکند ممکن است به یک فرد اعتماد داشته باشند و ممکن است به یک ارگان و گروه اعتماد داشته باشد) و حال آنچه باید برای مردم مطرح باشد نه حزببازی و گروهبازی است.
به علاوه رئیسجمهور میخواهد نخستوزیر را نامزد بکند و میخواهد اعضای کابینهای را که نخستوزیر پیشنهاد میکند تصویب بکند و بر طبق قسمنامه باید سوگند بخورد که مجری قانون اساسی ایران و حافظ مذهب رسمی کشور یعنی تشیع باشد. اینها را ملت باید در نظر بگیرند و رای بدهند.
اکنون دارد یک مرحلهی خطرناکی پیش میآید بین طرفداران بنیصدر و جلالالدین فارسی. بین روحانیت مبارز تهران و حوزهی علمیهی قم چه اختلافی است در تایید این دو نفر کاندیدا که امروز این سر و صدا را بپا کرند.
این فقط یک تشخیص موضوع است و الا همهی اینها اطلاع دارند که شرایط یک رئیسجمهور چیست. منتها اختلاف در تشخیص است. روحانیت مبارز تهران جمع شدهاند با یکدیگر و رای گرفتهاند و با اکثریت آرا بنیصدر را پذیرفتهاند البته خود اینها هم در بینشان اختلاف بود و علتش هم آن است که چندین بار رای خود را عوض و بدل کردهاند. به هر حال تا این ساعت که ما با هم صحبت میکنیم در بین حوزهی علمیهی قم به جلالالدین فارسی رای میدهند در روحانیت مبارز تهران نظرات با بنیصدر است. «آن دو بودند چو گرم زد و خورد، دزد سوم خرشان آمد و برد»
شما فکر میکنید نهایتا آرا به سود چه کسی (جلال یا بنیصدر) تغییر خواهد کرد؟
من فکر نمیکنم اینها به یک توافق و نظر مشترک برسند و من با این زمینهای که دیدم تصور میکنم روحانیت مبارز تهران و حوزهی علمیهی قم نتوانند به یک ائتلاف برسند و چنانچه اینها از قبل با هم مشورت میکردند خیلی نتایج بهتری میتوانستند بگیرند.
ولی من که با یکی از روحانیون اینجا صحبت کردم ایشان گفتند ما آمدهایم اینجا تا مشخص کنیم روحانیت مبارز تهران واقعا چه کسانی هستند، شما چه میگویید؟
بله این مطلب مطرح شد و آقای خسروشاهی هم جوابشان را دادهاند.
آیا آقای خسروشاهی جزو روحانیت مبارز تهران هستند؟
بله.