محمدحسین صفارهرندی، وزیر ارشاد دولت نهم در گفتگویی مشروح به بیان تجربه خویش از همکاری با دولت و تغییر ذائقه فرهنگی -سیاسی محمود احمدی نژاد پرداخته است که بازخوانی آن در این روزها خالی از لطف نیست.
مشروح این گفتگو را در که "همشهری ما" منتشر شده است را از نظر می گذرانید:
آقای دکتر شما 4 سال وزیر آقای احمدی نژاد بودید، 1 سال و نیم هم از این دولت می گذرد؛ در این مدت رویکرد استراتژی فرهنگی دولت دهم تفاوتی کرده؟ و آیا در بخش فرهنگ و ارشاد دولت استراتژی وجود دارد؟
به دلیل اینکه دولت دهم باید امتداد دولت نهم تلقی شود، علی القاعده نباید فاصله ای بین آرمان های این دو باشد. طبیعتا از جهاتی، فرهنگ دولت دهم در دولت نهم هم وجود دارد. اما در مقام عمل، چون بخشی از آنها به سلائق و دیدگاه های افراد مربوط می شود، تفاوت هایی دیده می شود که البته تا حدی هم طبیعی است. ممکن است یک فرد در دو مقطع از شرایط مدیریتی خود دو گونه عمل کند. البته اگر این دوگونه عمل کردن به اختلاف بنیادین بین گذشته و حال منتهی شود، جای تامل دارد، اینکه چرا؟ آیا اوضاع عوض شده؟ او عوض شده و یا هر دو.
عملکرد و جهت گیری های وزیر کنونی-که البته شناخت سی ساله از او دارم- تعارض جدی با حوزه فرهنگ دولت نهم ندارد. اما نکته اینجاست که آیا همه تصمیمات در دست یک نفر است؟ بخشی دست وزیر نیست، مانند مصوبات مجلس و شواری عالی انقلاب فرهنگی؛ در مقام اجرا کمیسیون فرهنگی دولت هم اثرگذار است. این روزها دولت نقش ویژه ای به کمیسیون فرهنگی داده که شاید به واسطه حضور آقای مشایی باشد.
یعنی چنین چیزی در دولت نهم نداشتید؟
کمیسیون فرهنگی از ابتدای انقلاب تا به حال با مشخصات مشخص و تعریف شده ای بود، هیچ وقت رییس دفتر رییس جمهور مسئول آن نبود، همیشه یکی از وزرا مسئول بود.
در زمان شما آقای مشایی عضو کمیسیون بودند؟
به اعتبار سازمان میراث فرهنگی عضو بودند، این دوره هم به اعتبار رییس دفتر رییس جمهور، ولی در دوره های قبل رییس دفتر عضو کمیسیون نمی شد. این حضور محدوده اختیارات وزیر را جا به جا می کند و از این جهات تفاوت هایی را بین وزارتخانه جدید با قدیم می بینیم.
منظورتان این است که سکان هدایت فرهنگ دست کمیسیون فرهنگی دولت است؟
نمی توانم این را به عنوان گزاره قطعی بگویم، محرک ها و عوامل تاثیر دیگری هم وجود دارد. در گذشته نقش کمیسیون فرهنگی طبیعی و در کنار دستگاه های فرهنگی دیگر بود اما امروز این نقش ویژه است.
عامل اثرگذار دیگر این است که بعضی از فعالان زیر مجموعه وزارتخانه، نقش های خارج از نقش کنونی خود هم دارند؛ مثلا معاون سینمایی مشاور ویژه رییس جمهور در حوزه هنر هم هست، مدیر عامل خبرگزاری، مشاور رییس جمهور هم هست. این موارد بی تاثیر نیست.
شما مخالف این فرایند در دوره خودتان بودید؟
چیزی در آن دوره مطرح نبود که موافقت یا مخالفت کنم. این اختیار را به عنوان وزیر داشتم که همکارانم را خودم انتخاب کنم، البته نظر مخالف رییس جمهور هم بالا سر این انتخاب نبود.
توصیه ای می کردند؟
ممکن بود کسی را مناسب تر بدانند، ایشان را قانع می کردم که فرد مدنظر من بهتر است.
موردی را نام می برید؟
هم در حوره معاونت سینمایی و هم در معاونت مطبوعاتی داشتیم.
نظر ایشان چه بود؟
نظر ایشان این بود که تغییر دهید، فرد خاصی را مدنظر نداشتند؛ به تغییر معتقد بودند.
تغییر به معنای این بود که اقدامات معاون شما را سختگیری می دانستند؟
سئوال های شما خیلی سخت می شود.
چون سئوال بعدی من درباره تفکر فرهنگی آقای احمدی نژاد است؛ رویکردشان برای تغییر، تغییر در جهت گشایش بود و یا با سلیقه شما در سینما و مطبوعات خیلی موافق نبود.
در مقاطع مختلف متفاوت بود. اوایل به تضییق معتقد بودند اما اواخر به گشایش معتقد بودند.
آقای صفار شما اولین گزینه آقای احمدی نژاد برای ارشاد بودید؟
احمدی نژاد کارگروه هایی را برای انتخاب وزرا تشکیل داده بود، آنجا این بحث نشده بود، بیرون از آن جامعه مدنی هنر، در جلسات خود با احمدی نژاد چند گزینه پیشنهادی برای ارشاد ارائه داده بودند.
چند تا از این اسامی را نام می برید.
آقای سجاد پور، آقای شمقدری، آقای کلهر، تمام آدم هایی که شما به عنوان چهره می شناسید، گزینه های مطرح بودند. حتی وزیر سابق ارشاد هم جزء گزینه های پیشنهادی بود. غربال شد تا به من رسید.شنیدم، در اکثر رای گیری ها در کارگروه، من جزء نفرات اول تا سوم بودم. دست آخر در رای گیری نهایی هم به من رسیدند.
غیر از آقای مسجد جامعی شگفت انگیزترین و غیر قابل باورترین گزینه از نظر احمدی نژاد چه کسی بود؟
خاطرم نمی آید. هر گزینه ای امتیازاتی می توانست داشته باشد. در مجموع مطالعات آزاد بود.
4 سال با آقای احمدی نژاد در ارتباط کامل بودید، حتما قبول دارید که ابعاد فرهنگی ایشان تناقضاتی دارد؛ تفکر فرهنگی آقای احمدی نژاد از نظر شما به عنوان شاهد عینی، همان تفکر حزب الهی اصولگرایانه در حوزه فرهنگ است یا همان تفکرات امروز مشایی؛ یا اینکه کسی روی ایشان تاثیر گذاشت و ایشان عوض شدند.
آشنایی من با ایشان بیش از 34- 35 سال است، از آن زمان شخصیتی از او در ذهن امثال بنده شکل گرفته که اوایل دولت هم همان ادامه داشت، ایشان تیپ حزب الهی بود، کسی که پایبند به مواضع اصولی خودش بود و بر آن اصرار داشت.
مواضع شاذی هم وجود نداشت؟
سال 85 ایشان به نمایشگاه کتاب آمده بود و در یکی از قفسه ها، کتابی در باره رابطه حرف زدن دختر و پسر در آورد و نگاه کرد، به من گفت "همین چیزها روح بچه های ما را خراب می کند". گفتم "این که چیز عادی است، کتاب های آلوده تری داریم، به نظرم این کتاب شریف است". نگاه خاص ایشان تا این حد دقیق و نگران بود. بعدها یکی از مواردی که از رقیب پذیرفتند، اشکال در حوره کتاب بود. گفتند که باید آسان گیری انجام شود.
شما آن زمان از این حرف شوکه شدید یا برایتان عادی بود؟
البته من زیاد شوکه نمی شوم.
متعجب شدید؟
برای من این تفاوت جالب بود. گمان می کنم احمدی نژاد متاثر از جایگاه حکومتی و مدیریت عالی، متصور بود که باید توسع صورت گیرد. شاید جایگاه مدیریتی ایشان سبب تجدید نظر در فروع موضع گیری شان باشد. یک دلیل دیگر هم شاید تاثیر اطرافیان باشد.
به طور خاص آقای مشایی؟
فقط ایشان نیست؛ احمدی نژاد ستاد شخصی دارد، کسانی که به عنوان مشاور و معاون فعالیت می کنند. ممکن است حاصل آمد و شدها و تعاملات فکری با رییس، تغییرات جدیدی باشد.
به بحث گشت ارشاد اشاره می کنم. نامه آقای کلهر به فرمانده ناجا بازتاب عجیبی هم داشت که دولت مخالف برخورد با بدحابان است، شما در آن زمان وزیر بودید، اولین نشانه های تغییر آقای احمدی نژاد از آن دیدگاه خالص حزب الهی چه بود؟
برخی در حق صیانت از عفاف و حجاب جامعه جفا و آن را در گشت ارشاد خلاصه می کنند. گشت ارشاد انگشت کوچک طرح گسترش حجاب و عفاف در جامعه بود. تهیه این طرح با دستور شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوره آقای خاتمی بود. زمانی که ما وزارت را تحویل گرفتیم، شورای فرهنگ عمومی در چند جلسه به این موضوع پرداخته بود. در این طرح وظایف و دستور العمل دستگاه های مختلف در ارتباط با گسترش فرهنگ حجاب و عفاف بر شمرده شده بود. در سال 85 آماده و در صحن شواری عای انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی نژاد هم تصویب شد و با امضای ایشان هم ابلاغ شد. پس در حقیقت کلیت این طرح مورد تایید رییس جمهور بود، بعدها در مقام اجرا، ایرادشان این بود: "قرار نبود که کل این طرح در برخورد خلاصه شود، چرا کارهای دیگر در اولویت نیست و یا کارهای مشهودی دیده نمی شود"، هم حق با ایشان بود و هم حق با نیروی انتظامی، آنها هم می گفتند ما طبق دستور العمل اجرا می کنیم. صرف نظر از برخی اشتباهات در اجرای طرح، نباید نیروی انتظامی را ملامت کرد ولی گاهی اوقات بیشتر از استحقاقش مورد سرزنش قرار می گرفت.
این کار در آن دوره انجام گرفت؟
بله، همان چیزی که مورد دلخوری نیروی انتظامی می شد. مکررا رییس دولت و دستگاه های تابع ایشان، از عملکرد نیروی انتظامی در این باب اظهار نگرانی می کردند. این امر گشت ارشاد را به لولویی تبدیل می کرد که از جایی دیگر آمده، در صورتی که گشت ارشاد مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، منکری نبود که بخواهند در جلوی آن صف آرایی کنند.
یعنی شما بحث گشت ارشاد را به عنوان تغییرات فرهنگی آقای رییس جمهور ارزیابی نمی کنید؟
رییس جمهور با دیدن برخوردهای اشتباه، یکسویه و یکسره بر وجه تخریب گشت ارشاد متمرکز شد در حالی که گشت ارشاد بخشی از طرحی بود که خود ایشان هم قبول داشتند. ما نباید اصل طرح را زیر سئوال ببریم، باید اشکالات را رفع کنیم و بگوییم این چیزی بوده که خودمان ابلاغ کردیم و خودمان هم باید اصلاح کنیم.
در این فرآیند بحث ورود زنان به ورزشگاه ها هم بود، این موضوع هم بازتاب بسیاری داشت و به عنوان شگفتی آقای احمدی نژاد در حوزه فرهنگ تلقی شد.
این که پیشنهاد احمدی نژاد نبود؛ پیشنهاد دستیاران ایشان بود. کسانی اوایل آن را مطرح کردند و بازتاب هایی داشت؛ البته واکنش های جامعه قابل تامل بود و باید به آن اعتنا می شد. من نشنیدم احمدی نژاد در این باره موضع گیری کند.
موضع گیری کردند؟
برای من برجسته نبود. ولی بعضی مشاوران ایشان مواضعی گرفتند.
به اسم دفاع از این طرح اهانت هایی به مراجع شد که این امر بین دولت و مراجع فاصله انداخت در حالی که چنین فاصله ای نبود. شاید بتوان گفت نزدیک ترین دولت به مرجعیت و فقاهت همین دولت بود.
زمانی آیت الله مکارم گفته بودند "قبول داریم این دولت از همه دولت های قبلی به آرمان های حوزه نزدیک تر است ولی سئوال ما این است که چرا بدین قدر بر حرف غلط سماجت می کنند."
آقای صفار، مهم ترین چالش فرهنگی در دهه چهارم که با آن مواجه هستیم، چیست؟
تحولات دوره جدید، متاثر از اتفاقات حوزه فناوری اطلاعات است، سرعت تحولات تکنولوژی ما قابل قیاس با گذشته نیست، بگویم یک میلیون برابر اغراق نیست. مهم ترین چالش ما سازگار شدن با محیط فناوری اطلاعات و فضای سایبری است که البته تبعات خاص خودش را هم دارد.
محرک های اطراف در قدیم به قدری محدود بود که می توانستند آن را کنترل کنند، مثلا من در مدرسه علوی درس می خواندم، به من می گفتند در خیابان سرت را زیاد بالا نگیر، از خیابان ری عبور می کردم که 21 مشروب فروشی با شیشه های رنگ شده بود. واقعا نمی دانستیم آنجا کجاست. از بزگتر ها پرسیدیم که چرا شیشه ها را رنگ می کنند که توضیح دادند آنجا کار حرامی می کنند. می خواهم بگویم جامعه ای که می شد بدین اندازه مهارش کرد، تبدیل شده به جامعه ای که فرزندمان میلیون ها معلم از طریق اینترنت و ماهواره و فضای مجازی دارند؛ دنیا دنیای تغییر یافته است، در این دنیای تغییر یافته مهم ترین چالش های ما در حوزه فرهنگ است. این جنگ نرم است ولی بعضی ها می خواهند صورت مسئله را پاک کنند. فرانسه و کانادا و روسیه هم معتقد است آمریکا جنگ نرم را علیه شان شروع کرده، آن وقت من اینجا خوش خیالی کنم که فرهنگ حوزه تعامل و بده بستان است.
آقای علی مطهری کسی است که بیشترین انتقادها از دولت را بیان می کند، به عنوان مثال بحث لیبرالیسم فرهنگی، این را قبول دارید یا خیر و اینکه ناظر بر فرد می دانید یا جریان؟
باید این باب را در مصاحبه با مطهری باز کنید.
اگر شخص هم مطرح نباشد، به طور کلی لیبرالیسم فرهنگی را قبول دارید؟
از لیبرالیسم فرهنگی تعریفی دارم که نمی توانم منطبق بر رفتارهایی که در دولت دیده می شود کنم. به خصوص نمی توانم به احمدی نژاد و وزیر ارشاد نسبت دهم، اما می دانم کسانی نسخه هایی به نام دولت بیرون می دهند که محصول نهایی آن هرهری مسلکی است-حتی بالاتر از لیبرالیسم-.
می توان گفت که تفکر فرهنگی آقای احمدی نژاد همان تفکر فرهنگی آقای مشایی است؟
تفکر امر شخصی است و نمی توان آن را به دیگری نسبت داد.
در بحث استفاده از کلمات حق با شماست اما به قدری بحث اثرپذیری آقای احمدی نژاد از مشایی وجود دارد که می توان به حوزه فرهنگ هم تعمیم داد؛ موضوعات مختلفی بود که در آن احمدی نژاد به شدت از مشایی دفاع کرد، با مرور آنها می توان به چنین گزاره ای رسید؟
نشانه هایی که دادید در چشم مردم هم هست و منشا قضاوت می شود، احمدی نژاد در نقطه ای مورد نقد دوستان انقلاب قرار می گیرد که چنین تصویری را در ذهن آنها نداشته و این تصویر عاریتی است. مثلا احمدی نژاد در توجیه مسئله مکتب ایران گرایی، توضیحاتی داد که هیچ ربطی به بیانات اولیه ای که مطرح شده بود نداشت، او توصیفی از نگاه انقلابی و اسلامی کرد که در ایران نشو و نما کرده و ما هم قبول داریم. اما قطعا حرف های اولیه که گفته شده بود، متفاوت از صحبت های احمدی نژاد بود. در اینجا می توانیم آن چیزی که ایشان می خواهد با آن چیزی که با نام ایشان و توسط دستیاران ایشان گفته می شود را حدس بزنیم.
شما در دوره وزارت به دلیل تغییرات آقای احمدی نژاد به فکر استعفا افتادید و یا انتقاد جدی به ایشان کردید و یا اینکه این اختلاف نظر خیلی جدی نبود؟
من معتقد به استعفا نیستم. تا جایی که می توانم کار می کنم، زمانی هم که نتوانم کار کنم، توافقی به رییس بالا دست می گویم که دوره ما به سر رسیده، اما این پیش نیامد. احساس می کردم اگر حرفی هم بین ما رد و بدل می شود، در یک دولت زنده کاملا طبیعی است. یادم نمی آید به جایی رسیده باشم که بگویم چرا قبول کردم به دولت بیایم.
آقای دکتر بحث بعدی ما جنگ نرم است. اگر بخواهیم به یک سال گذشته برگردیم و مقوله جنگ نرم را آسیب شناسی کنیم، شاید بتوان گفت که بد سلیقگی ها هم در این حوزه صورت گرفته است. شما قبول دارید که آمریکا،اسرائیل، ضد انقلاب، منافق، سلطنت طلب، هم جنس بازها و بهایی ها دشمن هستند و با ما نسبتی ندارند؟
این که جزء بدیهیات است.
اگر این بدیهیات را یکسان بگیریم، شما بفرمایید تنفری که پراکنده می شود، خارج از این موارد است؟
...مثلا الگوی رقابت سیاسی مخدوش شده و یک جناح کاملا در چارچوب فتنه تعریف می شود. یا در مورد سران فتنه، امروز بسیاری از شخصیت های نظام را هم جزء سران فتنه می دانند.
البته من چنین نظری ندارم.
می خواهم بگویم زیاد کردن دایره خودی ها واقعیت است. شما به عنوان یک چهره سیاسی و اهل رسانه، قائل به یک سری بدسلیقگی ها هستید؟
موافق یک سری بد سلیقگی ها هستم، بالاتر از آن، عده ای انحرافاتی را مرتکب شدند که مقدمه ای برای آن کج سلیقگی ها هم شد. می پرسم که از چه زمان آن صف آرایی درونی نظام که خط چپ و راست داخلی بود به هم ریخت، باید پاسخ داد از بعد از پایان جنگ و دوره رهبری حضرت آقا.
از سال 67
از زمانی که آقای منتظری عزل می شود و کسانی که آینده خود را برای رسیدن به کانون قدرت از دست رفته دیدند. از آنجا عده ای حساب خودشان را از نظام جدا کردند. پاتوق هایی درست کردند که یکی از آن حلقه کیان بود. چند نفر آنها به ضد انقلاب پیوستند؛ مثلا آقای مجید محمدی ضد دین و انقلاب است، آنها کسانی هستند که به تجدید نظر اساسی درباره انقلاب رسیده اند؛ همین گروهی که حساب خود را از انقلاب جدا کرده، در عمل متحد جناح چپ سابق و اصلاح طلبان می شود. در این میان هر کسی حداقل انتقاد جدی به آنها خواهد داشت. وقتی انتقاداتتان را با صدای بلند بگویید، می گویند چرا انقدر خشن و کم تحل هستید؟
آنها باید پاسخ دهند که چه شد از اوایل دهه 70 راه خود را از امام جدا کردند؟ مگر جناح چپ علمدار مرزبندی با لیبرال در دهه 60 نبود؟ مگر آقای محتشمی به امام نامه ننوشت که نهضت آزادی می خواهد داخل انقلاب شود و منتظر بود که امام بگویند آنها باید قلع و قمع شوند؟ امام هم فرموند انها حق ورود به هیچ پستی در کشور را ندارند؛ چه اتفاقی افتاده که تیم آقای محتشمی و جناح چپ برای نهضت آزادی و ملی گراها سفره می اندازند، نهضت آزادی مسئله شان را با امام حل کردند و مرید امام شدند؟ اینجا کسی که طلبکار است نه بچه های راست، بلکه کسانی هستند که در مکتب امام پرورش یافتند، بچه بسیجی که جنگ را اداره کرده، کسی که دلش در گرو محبت انقلاب اسلانی و رهبر انقلاب بوده حق دارد بپرسد آقایان چه شد که شما رفیق آمریکا شدید، چرا وقتی شعار ضد آمریکایی زده می شود، می گویید حرف مرگ را نزنید؟ آقاجان امام فرموند شعار مرگ بر آمریکا همیشگی مردم ما است.
شما کسی بودید که روز 13 آبان را در مجلس سوم که چپ ها حاکم بوند، روز ملی مبارزه با آمریکا و استکبار کردید، چه تغییری صورت گرفت که به جای مرگ بر آمریکا می گویید مرگ بر چین و روسیه. کسی که بدهکار است که وسط بازی راه را تغییر داده است. این افراد باید به عنوان متهم به خیانت و تجدید نظر طلبی جوابگو باشند، شاید توضیح دهند و ما هم قانع شویم که البته بعید است حرفی برای گفتن داشته باشند.
وقتی می بینند هوا پس است می گویند نسبت خودمان را با گذشته قطع نکردیم، ما مدعی خط امام هستیم؛ اگر واقعا مدعی خط امام هستید، چرا پارسال کسانی که کینه امام را به دل گرفته بودند طرف شما را گرفتند؟
البته در این میان گناه برخی ها در این حد است بخاطر بعضی مصالح یا سکوت می کنند یا حرفهای دو پهلو می زنند که هر دو طرف از آن بهره می گیرند. به آنها انتقاد وارد است ولی نباید نباید گفت که دستشان در دست دشمنان است.
آقای هاشمی جزء کدام طیف است؟
آقای هاشمی جزء بنیان گذاران جریان انقلاب و دستیار نزدیک حضرت امام قبل و بعد از انقلاب است، کسی است که در خطبه های نماز جمعه اش کینه های ما را علیه آمریکا و صهیونیست و منافق ضد انقلاب و سلطنت طلب بر می انگیخت. هاشمی کسی بود که درباره کرواتی ها آن تعبیر زشت را به کار برد؛ تغییر ادبیات و شعارهای ایشان نسبت به آن زمان یا نامه به رهبری چند روز مانده به انتخابات، تردیدی نیست که از عوامل تشدید فتنه شد. مواضع بستگان نزدیک ایشان در جریان فتنه، تردید نمی گذارد که آتش بیاران اصلی این معرکه شده بودند؛ سئوال این است که آقای هاشمی جزء کدام دسته است؟ کدام آقای هاشمی؟ البته به ایشان به عنوان شخصیتی که صاحب جایگاه محترمی در نظام هستند، اهانتی را روا نمی دانیم و همه دوستداران انقلاب هم به ایشان اهانت نمی کنند؛ اما می توانند تحلیل کنند و همان چیزهایی که از ایشان یاد گرفتند را پیش استاد دوباره گویی کنند.
متاسفانه اتفاقاتی بعد از انتخابات روی دارد؛ برای اولین بار بود که در این مملکت بی قانونی شد، همیشه یکی انتخاب می شد یا نمی شد، در شورای نگهبان طرح شکایت می کردند، اگر بین شورای نگهبان و وزارت کشوراختلاف بود رهبری وارد می شد، گروه تعیین می کرد و می فرمودند: "هر چه که گفته شد فصل الخطاب قرار می گیرد"؛ آنها هیچ کدام از این راه ها را نرفتند و زیر سازو کارهای نظام زدند.
این اتفاق باعث می شود که ایشان را سران فتنه بدانید؟
من نمی دانم؛ معتقدم که به اعتبار حرف حکیمانه حضرت آقا اساسا راس فتنه در ایران نیست، راس فتنه بیرون است. کسانی که مردم سران فتنه می دانند، به واسطه تحلیل غلط شان، تمنای کسب قدرت، حسادت، تاثیر پذیری از فرزندان و بستگان، هل داده شده اند.
آنها بازی خورده دشمن بیرونی هستند، علی القاعده در مورد آقای هاشمی حتی ممکن است این را هم نگویم. معتقدم برآورد ایشان غلط بود؛ حضرت آقا هم فرمودند ما اختلاف نظراتی با آقای هاشمی داریم، آقای هاشمی هم گاهی اوقات می گویند که با امام اختلاف نظر داشتند، همین اختلاف نظر سبب می شود که دل مردم هم به درد بیاید. نباید بگوییم که این اختلاف نظرها از موضع راس فتنه است، می تواند از موضع یک برآورد غلط باشد. ولی تبعات و آثارش فتنه است. آقای هاشمی وارد یک موضع گیری اشتباه شدند، نتیجه اش هم در کاسه فتنه رفت.
آقای صفار در یک سال اخیر که بیشترین اتفاقات و فشارها را داشتیم، موفق ترین رسانه خودی در این راستا را کدام می دانید؟
در عام رسانه ها طبیعتا رسانه ملی به واسطه گستره و میزان اثرگذاری.
شما رسانه ملی را موفق می دانید؟
این رسانه در مجموع توفیقات بزرگی داشت. با شناخت به موقع عملیات (گره خوردن جریان داخل با بیرون) آن را به مردم بشناسد. در رسانه های مکتوب و خبرگزاری ها هم باید این را به قضاوت عمومی بگذاریم؛ خیلی ها در این زمینه نزدیک به هم عمل کردند. شاید علاقه پیشینم اسم کیهان را سر زبانم بیاورد ولی انصافا کیهان خیلی آگاهانه در این صحنه می دید. البته برخی از نظرات کیهان در مورد فتنه صد در صد مطابق با نظر خودم نیست. مثلا به گروه داخلی جریان فتنه اعتقاد ندارم، شخصیت هایی که نظام به آنها اعتماد داشته تا حدی که به آنها اجازه حضور در صحنه انتخابات را داده است، معتقد نیستم که این افراد عنصر وابسته به سرویس خارجی هستند. معتقدم در بسیاری از مواقع آنها بدون اینکه بخواهند روی پازل دشمن عمل کردند، البته نتیجه عملی هم خیانت شد.
افرادی با تحلیل های غلط خود در این مسیر راه افتادند، آمریکایی ها هم که برای بر اندازی آمده اند، در یک نقطه هر دو حس کردند که به هم احتیاج دارند. کاش به این فکر می افتادند که ما چه کار کرده ایم که محبوب دل دشمن انقلاب شده ایم. امام می گفت هر وقت دشمن از شما تعریف کرد شک کنید، آنها چرا شک نکردند؟
فکر نمی کنید از گذشته خودشان پشیمان شده باشند؟
خدا کند.
منظورم پشیمانی از گذشته انقلابی شان است؟
عده ای رسما گفته اند که پشیمان شده اند. آقایی –که الان زندان است- گفته بود "اوایل انقلاب تندروی و مخالفان انقلاب را اعدام کردیم، اگر متعادل تر عمل می کردیم بهتر بود"، آن اقدامات را به عنوان اشتباهات انقلاب مطرح کرد، ممکن بود قبلا این حرف ها را بزند؟ قبلا که برای همان تصمیمیات سینه چاک می کرد، اصلا خودشان عامل تصمیمات بودند، حال که این حرف را می زند معلوم است که بازگشت کرده و دیگر امام را قبول ندارد.
اکبر گنجی صریح گفت "من از اوایل دهه 60 متوجه شدم که از جمهوری اسلامی دموکراسی در نمی آید. لذا نسبت خودم را قطع کردم". یک سئوال باید از امثال او بپرسیم: اگر تو نسبتت را با انقلاب قطع کردی پس چرا تا 10 سال بعد هم نان خور انقلاب بودی؟ چرا همچنان در سیستم ماندی که افراد به تو اعتماد کنند و بگویند که فلانی از خودمان است؟ خائنانه به سازمان فرهنگ و ارتباطات و وزارت ارشاد رفتی، تصویر وفادار به نظام را داشتی در حالی که تقلاهای دیگری در دلت بود.
ایراد ما به کسانی که در فتنه خود را بد نشان دادند این بود که شما 20 سال پیش راهتان را از انقلاب جدا کرده بودید، چرا باز هم می گویید ما متولی خط امام و انقلاب هستیم؟ بگویید ما ضد انقلاب هستیم. اگر کسی بگوید من دیگر با انقلاب نیستم، کار ما با او آسان تر است. مطابق آیه قرآن، مشرک کافر به منافق شرف دارد.
بحث انتخابات ریاست جمهوری شما جدی است؟
به عنوان یک رای دهنده! بله
به عنوان یک نامزد؟
شوخی است. مطلقا نه خودم به این موضوع فکر نمی کنم نه به کسی دیگر اجازه می دهم در این باره حرف بزند.
چرا؟
چون خودم را در این جایگاه نمی بینم. نه از باب تواضع، با ظرفیت سنجی خودم می گویم. به افراد ثابت می کنم که به درد این کار نمی خورم.
بعد از بیرون آمدن از دولت، هنوز هم رابطه نزدیکی با آقای احمدی نژاد دارید؟ از شما مشورت می گیرند؟
نه چنین ارتباطی ندارم.
قهر که نیستید؟
قهر به معنی اینکه قهر قهر تا روز قیامت، خیر.
فراخوان به همکاری نشدم و خودم هم خسران نمی کنم که کار اجرایی نمی کنم. این کارم را دوست دارم، وقتی ارتباط چهره به چهره با جوانان دارم، احساس جوانی هم می کنم.
کیهان بر نمی گردید؟
ظرفیتم آنجا پر شد. 10- 11 سال زمان خوبی بود، 2-3 ما قبل از دولت از کیهان خداحافظی کردم.
اگر دولت از شما بخواهد، بر می گردید؟
به نگاهی که در حال حاضر دارم علاقمندم و کار اجرایی نمی پذیرم. شرطم در سپاه هم این بود که کار اجرایی نکنم.
آقای حسینی از شما مشورت می خواهند؟
گاهی پیش آمده؛ قبل از پذیرفتن مسئولیت، مشورت مفصلی با من داشتند. مناسبت هایی هم که پیش می آید، مشورت می کنند؛ حالا نمی دانم چقدر گوش می دهند.