گردان به گردان آمدیم و خیمههای اراده را بر اقلیم تو افراشتیم آمدیم انچنان لبریز شور تو گویی پای به سرزمین موعود نهاده باشیم، ابراهیم دل به طواف کعبه شهادت اسماعیلِ جان را آورده بودیم به قربانی ات و با خود عهد بسته بودیم تا تو را، اریای جگر گوشه مام وطن باز پس نگیریم، چشم آسایش بر هم نگذاریم.
دکتر سعید نیاکوثری؛ خرمشهر ای جغرافیای صبر و استقامت، ای پهنه پیوند خورده با تاریخ، .... جای جای جغرافیایت یادگار شکوه رادمردانی که خون شرافتشان برگ برگ تقویمهایت را با افتخار نگاشتند و سطر سطر تاریخ ات یادگار شیر زنانی که شرف را به نرخ جان پاسداشتند.
نخلهای بلندت، غرور جاودانه ملت ایران و سینه زخمی ات گنجینه تاریخ خونین تشیع. چه سروهای سبزی که بر خاکت افتادند تا نخلهای آزادگی ات سرفراز ماند. هر سال بهار عطر تارونه هایت را با شمیم لالههای سرخ در هم میآمیزد و خردادهایت را با هلهله شادی سالروز آزادیت.
گردان به گردان آمدیم و خیمههای اراده را بر اقلیم تو افراشتیم آمدیم انچنان لبریز شور تو گویی پای به سرزمین موعود نهاده باشیم، ابراهیم دل به طواف کعبه شهادت اسماعیلِ جان را آورده بودیم به قربانی ات و با خود عهد بسته بودیم تا تو را، اری ای جگر گوشه مام وطن باز پس نگیریم، چشم آسایش بر هم نگذاریم. اروند شرافت در تلاقی کارون شهادت و جلگههای عشق و ایثار پهندشتی که بهشت معراجمان شد. بهترین هایمان، شناسنامه هایشان مهر شهادت خورد.
گردان به گردان آمدیم نفر به نفر بازگشتیم. جا ماندههایی از قافله شهادت، درفش شرافت بر قلههای سرفرازی ... رسالتی سنگین بر دوش، داغ یاران رفته در دل ... و بغضی تا ابد در گلو. سرگردان کوچههای زمان و دلتنگ یاران رفته...، اما سند سرخ آزادی ات در دست..
گریه آغازین طفل دختر بچهای که هم زمان عروسک و پستانک و مادرش را در نخستین شیب دره آوارگی مسجد جامع خرمشهر از دست داده و کودکانی که کودکی هایشان در حسرت سایه پدرو مادر گذشت...
اینک باز سوم خرداد، .... کوچهها مشحون شمیم لالههای پرپر، کبوترهای آزادی بر بام شهادت نشسته اند... راست قامتان سرخ تاریخ در خون غلتیده اند... شهر پر از جای خالی همرزمان ... سینه دیوارها گلوله باران ... منارههای مساجد لبریز پژواک تکبیرهای آزادی... ایران پر از طنین فریاد که *خرمشهر آزاد شد* همه از جان گذشتیم، اما از یک وجب خاک میهن نگذشتم