عشق را در هر سنی میتوان پیدا کرد؛ حتی بعد از ۵۰ سالگی، پس اجازه ندهید سختی شروع یک رابطه عاشقانه شما را بترساند.
به گزارش راهنماتو، در عوض سه رازی که در ادامه با شما در میان میگذاریم را برای برقراری یک رابطه عمیق عاشقانه به خاطر بسپارید.
یکی از رازهای ضروری برای پیدا کردن عشق بعد از ۵۰ سالگی در هنر خود-شناسی نهفته است. این سن زمانی است که ما کلی تجربه زندگی اندوختهایم و این خودآگاهی میتواند ابزاری قدرتمند برای عشقورزی فراهم کند.
به جای اینکه به سن به عنوان محدودیت نگاه کنید، به عنوان دارایی با ارزش آن را قاببندی کنید. درک کنید که چگونه موقعیت شما در زندگی به شما درک واضحتری از خواستهها، ارزشها و اولویتهایتان میدهد.
مارگارت وقتی طلاق گرفت در آستانه ۵۵ سالگی بود و تمام عمر شغل و بزرگ کردن فرزندانش برایش در الویت بودند. او بعد از طلاق سر دوراهی بود و مطمئن نبود که حقیقتا یک رابطه جدید بخواهد.
به جای آنکه برای یک تعهد دیگر عجله کند، وقت گذاشت تا دوباره با خودش ارتباط برقرار کند. او سرگرمیهایی را دنبال کرد که همیشه دوست داشت و تحت رواندرمانی قرار گرفت تا زخمهای رابطه گذشته را ترمیم کند و به درسهایی که از رابطههای قبلی گرفته بود فکر کرد.
ماگارت در جریان فرایند خودشناسی، حسی عمیق از اعتمادبهنفس و شفافیت پیدا کرد که درنهایت مسیر را برای پیدا کردن یک شریک زندگی که او را همانطور که بود میپسندید، باز کرد.
راز دیگر برای پیدا کردن عشق بعد از ۵۰ سالگی در پرورش ارتباطات اصیل نهفته است. به جای آنکه به دنبال شورهای تنشی دوران جوانی باشید، باید به دنبال عشقی بالغانه باشید که بر مبنای تناسب واقعی، ارزشهای مشترک و احترام دوطرفه شکل میگیرد. لازمه چنین عشقی آن است که مشتاقانه آسیبپذیریتان را به آغوش بکشید و برای پیوندهای معنادار گشوده باشید، حتی اگر چنین چیزی به معنای خروج از منطقه امنتان باشد.
جیمز، ۶۲ ساله، بعد از مرگ همسرش تنهایی را برگزیده بود. او، یکسالونیم بعد، با تشویق دوستان و حمایت رواندرمانگر، تصمیم گرفت وارد روابط و پیوندهای معنادار و اصیل شود. او با شرکای عاطفی احتمالی گفتگوهای عمیق میکرد، آسیبپذیریها و علاقهمندیهای پرشورش را با آنها در میان میگذاشت و در تمام این فرایند خود حقیقیاش را بروز میداد.
باید به دنبال پیوندهایی باشید که ریشه در فهم و ادراک دوطرفه و همراهی دارد و نهایتا میتواند به رابطههایی مبتنی بر اعتماد و صداقت منجر شود.
وقتی به شدت احساس تنهایی کنیم و تشنه رابطه باشیم، صبوری سخت میشود. اما گفته شده است که صبر در حقیقت یک فضیلت است، به خصوص وقتی که پای قلب در میان باشد. درحالیکه جستجوی عشق بعد از ۵۰ سالگی ممکن است مسابقه دادن با زمان به نظر برسد، اما عجله کردن برای ورود به رابطه میتواند منجر به پشیمانی شود. درعوض، قدرت صبر به افراد اجازه میدهد که به زمانبندی زندگی خودشان اعتماد کنند و ایمان داشته باشند که آدم درست در زمان مناسب از راه میرسد.
مثالاش مایکل، ۵۸ ساله، بود که بعد از طلاق به شکلی خستگیناپذیر به دنبال عشق بود. این کار فقط باعث شد که پشتسرهم ارتباطات بیثباتی را تجربه کند و هر بار قلبش بشکند. عدم موفقیت او را کلافه کرده بود، پس مایکل تصمیم گرفت که یک قدم به عقب بردارد و رویکردش را دوباره ارزیابی کند.
او روی زندگی در زمان حال، دوستیها و اشتیاقاتی که داشت تمرکز کرد. در جریان این کارها، مایکل حسی تازه و عمیق از رضایت و صلح درونی را کشف کرد. این باعث شد که مایکل بیشتر احساس آرامش کند و کمتر مستأصل و درمانده به نظر برسد.
او اصلا فکرش را هم نمیکرد که عشق زمانی که اصلا انتظار نداشت غافلگیرش کند. در یکی از کلاسهای هنر محلی او اتفاقی با روحی مهربان آشنا شد که در همان مکالمه اول ارتباطی عمیق بینشان شکل گرفت. ارتباط آنها به واسطه تحسینهای دوطرفه و ارزشهای مشترک در زندگی، کمکم شکوفا شد و اثبات کرد که عمیقترین پیوندها در زندگی گاهی ارزش صبوری را دارند.
عشق بعد از ۵۰ سالگی صرفا جستجوی یک شریک عشقی نیست بلکه آغاز کردن سفری دگرگونکننده از خودشناسی، برقراری پیوندهای عمیق و فهم قدت صبوری است. در پیش گرفتن این تمرینهای تنویرکننده میتواند درها را به سوی عشقی باز کند که از مرز سن عبور میکند و زندگی را پر از شادی، همراهی و رضایت میکند.