محسن صالحیخواه در هممیهن نوشت: تمرکز رسانههای دولتی و شبهدولتی که انتخابات اخیر را بهعنوان حماسه سیاسی تفسیر میکنند، بر مشارکت ۴۰ درصدی و ۲۵ میلیون نفری در انتخابات ۱۱ اسفند است. اما این رویداد سیاسی یک وجه دیگر نیز دارد و آن، عدم مشارکت بخش زیادی از مردم در این انتخابات است. از مجموع ۶۱ میلیون ایرانی واجد شرایط رای دادن بخشی از آنها در این انتخابات شرکت نکردند که البته قسمتی از این جمعیت در ادوار قبل هم حضور پیدا نمیکردند. آرای سفید و باطله نیز گرچه در آمار مشارکت احصاء شده، اما جداگانه قابل تحلیل است. درباره غایبان میتوان از چند منظر بررسی کرد:
بعضی نهادها از موسم انتخابات ۱۳۹۸ به این سو، تعارف را کنار گذاشتند و عناصر نامطلوب را از نظر خود از انتخابات کنار گذاشتند. این روند که از انتخابات مجلس یازدهم (۱۳۹۸) با جدیت آغاز شد، در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم (۱۴۰۰) اوج گرفت و در انتخابات مجلس دوازدهم و خبرگان ششم (۱۴۰۲) به بالاترین حد ممکن رسید. اصلاحطلبان تصمیم گرفتند با این شرایط در انتخابات شرکت نکنند اگرچه با براندازان در لفظ تحریم همآوا نشدند. چراکه با توجه به این روند، مشخص بود که چه رفتاری با آنان خواهد شد.
این به معنای عملکرد مطلوب اصلاحطلبان در زمان حضور در قدرت بهخصوص در یک دهه اخیر نیست؛ اما روند سلبی اتخاذشده طی سالهای اخیر، تکلیف نتیجه بررسی صلاحیتها را مشخص میکرد، مانند آنچه در خصوص بررسی صلاحیت حسن روحانی و سیدمحمود علوی بهعنوان دو مقام عالیرتبه سابق کشور مشاهده کردیم. این همان روندی است که پیش از این، آن را در نوشتارهایی دیگر تحت عنوان تن دادن به «مشارکت پایین، نتیجه تضمینشده» تفسیر کردیم.
بخش قابل توجهی از مردم پای صندوق نیامدند. بدنه رایدهندگان به گونهای ریزش کرد که تقریباً به هواداران سنتی رسید. ما شاهد یک رای ثابت – به غیر از رای به کاندیداهای غیراصولگرا – هستیم که در انتخاباتها شرکت میکنند. قشر خاکستری و بدنه رایدهنده اصلاحطلب، اعتدالگرا و تغییرطلب از زمره مشارکتکنندگان انتخابات خارج شدند. انتخابات یک ابزار برای رسیدن به شرایط بهتر و تغییرات مطلوب است.
زمانی که رایدهندگان به این نتیجه برسند که تغییر کلان و مهمی از مسیر صندوق رای به وجود نمیآید، از انتخابات کنار میروند؛ بهخصوص اگر در چند نوبت نیز با مشارکت بالا، رای اعتراضی داده باشند، اما ثمره آن را به هر دلیل نبینند. این قشر از مشارکتکنندگان در انتخابات، برخلاف بخش زیادی از نیروهای اصولگرا و جناح راست، شرکت در انتخابات و رای دادن بهعنوان یک کنش سیاسی را «حق» خود میدانند؛ نه یک تکلیف یا دستور شرعی. برای مشارکتکنندگان غیرایدئولوژیک انتخابات، صندوق رای کارکرد خود را از دست داده است.
چراکه تغییر کلان و مهمی را رقم نمیزند. شاید به همین دلیل باشد که این طیف از افراد تصمیم گرفتند زینتالمجلس نباشند و از عدد حضورشان، برای اثبات موافقت با وضع موجود استفاده نشود.
میتوانیم اینطور ادعا کنیم که شاهد «بیاعتنایی» بخش معتنابهی از مردم نسبت به مسائل جاری کشور هستیم. در واقع گروهی امروز مقابل چشم ما قرار دارند که به شدت معترض هستند، اما همچنان برای بقا تلاش میکنند و اعتنایی به مسائل کشور ندارند. در حال حاضر، آنهایی که در زمره «دارندگان» هستند، از وضع موجود و گرانیها سود میبرند و آنهایی که در زمره دارندگان نیستند، بیشتر فرو میروند و صدایشان شنیده نمیشود.
اگر نخواهیم هشدارهای دکتر سعید مدنی، جامعهشناسی که در حوزه فقر و تحلیل اعتراضات سالهای اخیر اقدامات ارزشمندی انجام داد را گوش کنیم، ذکر این نکته ضروری است که احمد توکلی سیاستمدار شناختهشده اصولگرا و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از جمله کسانی بود که پیش از این در خصوص وقوع «شورش فقرا» هشدار داد.
تحلیل نویسنده این است که مجموعهای از عوامل که آنها را برشمردیم، موجب سرخوردگی شماری از مشارکتکنندگان در انتخابات شده است. وجه دیگر کاهش مشارکت را باید در وقایعی که طی سالهای گذشته اتفاق افتاده است، جستوجو کنیم. پس از وقایع و نتایج اعتراضات سالهای ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ برگزاری یک انتخابات پرشور دشوار شده است.
حالا که در اسفند ۱۴۰۲ ایستادهایم و وقایع سالهای اخیر را مرور و انتخاباتها را تحلیل میکنیم، میتوانیم ادعا کنیم که بخش نهچندان کمی از مردم، از ایجاد تغییر در سیاستها ناامید هستند؛ این افراد با این باور که نمیشود تغییری ایجاد کرد، خود را کنار کشیدهاند. ترمیم این اعتماد و اعتقاد ازدسترفته بسیار زمانبر و پرزحمت است.
شاید این سوال به ذهنمان بیاید که با وجود این جمعیت ناراضی یا بیاعتنا، چرا اعتراضات سالهای اخیر حالت تودهای و پرجمعیت به خود نگرفته است. آنهایی که ناراضی هستند، الزاماً در اعتراضات خیابانی شرکت نمیکنند. شاید به این خاطر باشد که تصور روشنی از آینده ندارند و فکر میکنند که نباید شرایط را از چیزی که هست، بدتر کرد؛ بنابراین تصمیم گرفتهاند که در حاشیه بمانند؛ معترض باشند، اما اقدام علمی نکنند و در زمین بازی حاکمیت نیز حاضر نشوند.
عدم مشارکت بخشی از مردم در این انتخابات، نیازمند توجه جدی حاکمیت است. نمایندههایی به مجلس راه پیدا کردهاند که میزان آرای بعضی از آنان تنها ۵ درصد واجدان شرایط شرکت در انتخابات است. معنی پیروزی یک نامزد با ۷۰ و چند هزار رای در حوزه انتخابیهای که بیش از ۱ میلیون واجد شرایط شرکت در انتخابات دارد، چیست؟
ایکاش تصمیمگیران و تصمیمسازان که در ساختار حاکمیت دارای جایگاه هستند، بعد از انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ بدانند که ایرانیان هم شامل آنانی میشوند که رای دادند و هم آنها که رای آنها باطله حساب شد و هم آنها که حاضر نشدند. از کار افتادن صندوق رای، کاهش مشارکت، غلبه آرای باطله بر آرای صحیح و حاکمیت حداقلی در نهادهای انتخابی، پیامهای مثبتی نیست و امیدواریم با اتخاذ سیاستهای تازه شاهد ترمیمهایی باشیم.