فرارو- اگر میخواهید با تخریب یک اثر هنری هدفی را عمومی کنید یا خود را بدنام کنید میتوانید معروفترین آن آثار را انتخاب کنید. اخیرا سوپ کدو تنبل توسط فعالان محیط زیست به سوی شیشه ضد گلوله محافظ مونالیزا اثر لئوناردو داوینجی در موزه لوور پرتاب شد. تصاویری از این نقاشی که توسط لکه های غذا پوشیده شده بود در سراسر جهان پخش شد. اما چرا مونالیزا تا این اندازه معروف شده است؟
در ادامه به ده نکتهای که باید در مورد این مشهورترین نقاشی روی سیاره زمین بدانید خواهیم پرداخت:
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، لئوناردو داوینچی کشیدن نقاشی پرتره از "مونا لیزا دل جوکوندو" همسر یک تاجر فلورانسی را در سال ۱۵۰۳ میلادی آغاز کرد. "مونا" مخفف مدونا اصطلاحی برای احترام به زنان در فلورانس در عصر رنسانس محسوب میشد. لئوناردو در آن زمان پیشنهاد کشیدن پرتره از "ایزابلا دِسته" مارکیونس مانتوایی یکی از زنان برجسته عصر رنسانس ایتالیا و یکی از حامیان هنر و مُد در آن زمان را رد کرده بود. در عوض، او کار کشیدن پرتره از لیزا یک زن طبقه متوسط فلورانسی را آغاز کرد. علت این انتخاب لئوناردو داوینچی نامعلوم است. شاید لیزا او را مجذوب خود ساخته بود و یا آن که لئوناردو برای گرامیداشت ماهیت تجاری و بورژوایی شهر خود چنین تصمیمی را اتخاذ کرده بود.
لئوناردو داوینچی هرگز ازدواج نکرد. زمانی که نوبت به کشیدن پرتره میرسید او زنان را ترجیح میداد. در پرتره مونالیزا او شخصیت زن، قدرت و آزادی را به گونهای که هیچ هنرمندی تاکنون مشابه آن را خلق نکرده به نمایش گذاشته است.
لئوناردو در سالهای قبل از خلق مونالیزا سعی کرد نقاشی کشیدن با رنگ روغن را به طور کامل کنار بگذارد. او در کار نقاشی کُند بود و اکثر وقت خود را صرف انجام آزمایش علمی میکرد. او به فرستادهای از سوی ایزابلا دسته که نزدش رفته بود اطلاع داد که به قدری مشغول پرداختن به ریاضیات است که نمیتواند پرتره ایزابلا را نقاشی کند. سپس در جسورانهترین تلاش خود برای پشت سر گذاشتن هنر به عنوان مهندس نظامی به سزار بورجیا خدمت کرد. در بازگشت از این تجربه ترسناک بود که او خلق پرتره مونالیزا را در فلورانس آغاز نمود.
مونالیزا با ناامید ساختن پرتاب کنندگان سوپ به دلیل شیشه ایمنی که جلوی آن قرار داده شده کماکان به دنیا لبخند میزند که نشان دهنده وضعیت منحصر بفرد این نقاشی و هم چنین اقدامات پیشتر انجام شده علیه آن از جمله سرقت ان اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی بوده است.
اندی وارهول و مارسل دوشان دو هنرمند بزرگ معاصری بودند که به نقش عجیب مونالیزا در فرهنگ تودهای مدرن ادای احترام کردند. هیچ نقاشی دیگری هرگز نتوانسته با این سطح از جذابیت که مونالیزا دارا میباشد رقابت کند. با این وجود، این صرفا یک پدیده مدرن نیست. در اوایل سال ۱۵۰۵ میلادی زنی به نام مادلانا دونی دستهای خود را به تقلید از لیزا در پرترهای از رافائل جمع کرد و با ژست خود چیزی را که قبلا یک نماد بود بازتولید نمود.
شاید بزرگترین طرفدار مونالیزا شخص لئوناردو خالق آن پرتره بود، زیرا او نمیتوانست آن اثر را رها کند. علیرغم این که آن نقاشی اثری سفارشی از سوی شوهر لیزا بود لئوناردو هرگز کار را به او تحویل نداد و در عوض تصمیم گرفت سالها به بازسازی آن نقاشی ادامه دهد و ظرافتها و اسرار جدیدی را به آن بیافزاید. زمانی که لئوناردو یک سال پیش از مرگ اش در قصری در آمبوآز که پادشاه فرانسه به او اهدا کرده بود بازدیدکنندگانی از ایتالیا را پذیرفت اثر مونالیزا یعنی تابلویی که عشق همیشگی اش بود را به آنان نشان داد.
تقلیدهای اولیه رافائل از مونالیزا ژست او را بازتولید میکند، اما هرگز موفق نشد لبخند او را بازتولید نماید. به نظر میرسد تصویربرداری علمی تایید میکند که لیزا دل جوکوندو در ابتدا لبخند نمیزد. لئوناردو زمان زیادی را در دهه ۱۵۰۰ صرف تشریح اجساد برای ترسیم اسرار درونی آناتومی انسان از جمله عضلات صورت کرده بود. نقاشیهای آناتومیک لبها و یادداشتهایی درباره نحوه حرکت آنها نشان میدهند که او لبخند مونالیزا را برای نشان دادن نحوه عملکرد فیزیکی صورتهای ما خلق کرده بود.
یکی از قربانیان اولیه لبخند مونالیزا هنری هشتم پادشاه اسبق انگلستان بود. هنری هشتم پس از مرگ همسرش جین سیمور که سومین همسرش و ملکه انگستان قلمداد میشد هانس هولباین را به بروکسل اعزام کرد تا از کریستینا دختر دانمارکی ۱۶ ساله که قرار بود با هنری هشتم ازدواج کند نقاشیای را ترسیم نماید. در نقاشی هولباین کریستینا که پیشتر بیوه شده بود لباس مشکی بر تن دارد، اما لبخندی بر لبان اش را میتوان مشاهده کرد. این لبخند به طرز عجیبی آشنا به نظر میرسد. هولباین پیشتر مونالیزا را دیده بود و از فریبندهترین لبخند در هنر در خلق اثرش از کریستینا تقلید کرده بود. هنری نیز عاشق نقاشی شد، اما آیا در واقع این همان مونالیزا بود او واقعا آن را دوست داشت؟
یکی از اسرارآمیزترین مسائل مرتبط با مونالیزا مناظر سبز، قهوهای و آبی اثیری پشت سر میباشد. این معمایی بوده که لئوناردو آن را عمدا در نقاشی قرار داده است. به نظر میرسد او از ما میخواهد بدانیم که جاده و پل، صخرههای ناهموار، رودخانه و کوهها کجا هستند. او آنها را هم مشخص و همزمان مبهم میسازد به گونهای که گویی میخواهد ما را اذیت کند. در واقع، کاملا واضح است که او به رودخانه آرنو که از تپههای توسکانی میگذرد اشاره میکند منظرهای که برایش سرشار از خاطره بوده است. در زمانی که او خلق اثر مونالیزا را آغاز کرد در تلاش برای منحرف کردن مسیر آرنو با هدف از بین بردن اقتصاد پیزا دشمن فلورانس بود. آیا این منظره کنایه از طرحی است که او با "نیکولو ماکیاولی" متخصص نظامی فلورانسی در تهیه آن مشارکت کرده بود؟
"مارسل دوشان" مبتکر هنر مفهومی در سال ۱۹۱۹ میلادی سبیل و ریش را بر روی مونالیزای شبیه سازی شده ترسیم کرد. اثر او نشان میدهد که مونالیزا با ریش و سبیل بر روی صورت اش هماهنگی دارد! در نتیجه، برخی از افراد و صاحب نظران نمیتوانند در برابر این ایده مطرح شده که مونالیزا اساسا مرد بوده مقاومت کنند. این گمانه زنی پس از آن تشدید میشود که لئوناردو پرترهای نیز از خود کشیده بود که در آن ویژگیهای مردانه و زنانه را در چهره اش ترکیب کرده است.
شاید عمیقترین راز مونالیزا با دوران کودکی داوینچی مرتبط باشد. منظره موجود در پس زمینه اثر مونالیزا تپههای اطراف توسکانی است جایی که داوینچی در سال ۱۴۵۲ در آنجا متولد شد. او حاصل رابطه یک سردفتردار اهل فلورانس به نام سر پیرو دِ آنتونیو و زنی روستایی به نام کاترینا بوده است. سر پیرو در آن زمان با زنی به نام آلبیرا آمادوری ازدواج کرده بود و پس از مرگ او در سال ۱۴۶۴ سه بار دیگر نیز ازدواج کرد. او از همسران مختلف خود صاحب ۱۶ فرزند شد که ۱۱ نفر از آنان در همان دوران طفولیت جان سپردند. علاوه بر این فرزندان، لئوناردو نیز فرزند او بود که در منزل پدرش بزرگ شد و از تحصیلات بسیار خوبی نیز بهره گرفت. داوینچی بعدا یک نامادری داشت، اما مادر بیولوژیکی اش در خاطرات اش از حومه توسکانی کمی شبیه به مونالیزا بوده است. آیا این زن رویایی شخصیت مادری ایده آلیزه شده شخص داوینچی بوده که مدتها بود غیبت اش در زندگی خود را احساس میکرد و توسط آن هنرمند نشسته بود و خیرخواهانه به او لبخند میزد؟ آیا مونالیزا الهه مادر داوینچی بود؟