در «مجلس دوم» از نخستین روز «همایش بینالمللی ابن عربی»، دکتر بابک عالیخانی، دانشیار گروه ادیان و عرفان مؤسسه، با موضوع «سلمان در آیینه فتوحات» به ایراد سخنرانی پرداختند که در ادامه گزارشی از آن ارائه میشود.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، باب بیست و نهم فتوحات اختصاص دارد به معرفت سرّ سلمان، سرّی که او را به اهل بیت ملحق ساخته است، و به معرفت اقطابی که سلمان وارث ایشان است.
محیی الدین سخن خود را با سرودن چند بیت، آغاز کرده است:
عبد یا بنده به رب یا خداوندگار خود مرتبط است و از او در فعل و تقدیر خویش انفصال و جدایی ندارد. پسر در بلندی مرتبه، به درجاتی از بنده پایینتر است، چنان که این مطلب در علم شرع تحریر یافته است. پسر از روی حرص و تقتیر، به دارایی پدر خود چشم دوخته است و در تحصیل رتبه او طمع دارد، هر چند میبیند که پدرش در گور نهاده شده است. از طرف دیگر، قیمت بنده از دارایی خداوندگار اوست، و خواسته و ناخواسته به مولای خود باز میگردد. قدر و منزلت بنده در گرو جاه خداوندگار اوست، و لهذا او همواره در پرده عز مولای خود پوشیده و پنهان است.
خواری و مذلتِ ذاتی همواره با اوست، و او پیوسته در دم زدنهای خود موجودی مقهور است. پسر را در نفس خود به سبب پدرش عزتی است، و به همین جهت طالب بزرگداشت و گرامیداشت است، حال آنکه بنده از خود هیچ ندارد، و از هر حیث تابع مولای خویش است. قیمت و عزت او از مولی است.
در این بیتها محیی الدین عبد یا بنده یک خداوندگار را صاحب درجهای عالی میبیند، چون بنده یا عبد، به کلی محو و فانی در مال و جاه مولا و سید خویش است. گوینده با سرودن این ابیات، سلمان را در نظر دارد که بنده آزاد شده رسول الله است.
سپس، حدیثی از امام جعفر صادق ع آورده میشود، به نقل از رسول الله ص که مولی القوم منهم. حدیث دیگری به تخریج ترمذی میآید که اهل القرآن هم اهل الله و خاصته؛ و در آیه ۴۲ از سوره حجر میخوانیم: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان. این اشارت در باره مختصین از عباد است و مخلصین. کمی در این باره بحث میشود که منقطعان به سوی الله میکوشند تا حقی از هیچ مخلوقی بر گردن ایشان نباشد، تا جایی که در سیاحتهای خود به براری و سواحل میگریزند؛ و میکوشند تا چیزی را در تملک خود در نیاورند، چون توجه به احدی که به گردن شخص حقی دارد، با عبودیت محض نسبت به الله سازگاری ندارد. این گروه که ابن عربی در گردشهای خود در آفاق به ایشان برخورده است، و خود هم در برههای از زمان یکی از ایشان بوده است، سعی دارند تا از کل موجودات آزاد و رها باشند. حتی لباس خود را عاریه میگیرند تا مالک چیزی نباشند.
در ادامه، دکتر عالیخانی سه مطلب از باب بیست و نهم فتوحات را به اختصار بیان فرمودند:
مطلب نخست، این است که آیه ۳۳ از سوره احزاب، یعنی انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا، دلالت دارد بر پاکی اهل بیت علیهم السلام. از طرف دیگر، حدیث نبوی است که سلمان منا اهل البیت. از اینجا نتیجه میشود که سلمان ملحق به اهل پاکی و عصمت است؛ و اذا کان لا ینضاف الیهم الا مطهر و مقدس و حصلت له العنایه الالهیه بمجرد الاضافه فما ظنک باهل البیت فی نفوسهم فهم المطهرون بل هم عین الطهاره. از مداقه در سخن ابن عربی به دست میآید که او پاکی اهل بیت را ذاتی میانگارد، حال آنکه به نظر او پاکی سلمان عرضی و الحاقی است. از اینجا معلوم میشود که اعتقاد علویان سوریه و ترکیه به عصمت سلمان، اعتقادی مبالغه آمیز و نادرست است.
درست است که در جنوب عراق، منطقهای به نام سلمان باک، یعنی سلمان پاک، وجود دارد، ولیکن چنان که از روشنگری ابن عربی در مییابیم، پاکی سلمان ملحق به پاکی اهل بیت است، یا به عبارت دیگر و به دور از شائبه غلو غالیان، سلمان تالی معصوم است. یکی از محققان ارجمند رشته تاریخ، در کتابی که به زبان عربی با عنوان ابن عربی، سنی متعصب نوشته است، با لحن هجو آمیزی مینویسد که یک حنبلی به نام ابن عربی به عصمت سلمان قائل شده است! این نویسنده مگر عبارتهای ابن عربی در باب ۲۹ فتوحات را به درستی بررسی نفرموده که چنین سخنانی را نگاشته است؟
مطلب دوم: ابن عربی پس از نقل حدیثی از رسول خدا ص به این عبارت که لو کان العلم بالثریا لناله رجال من فارس، مینویسد: و اشار ص الی سلمان الفارسی و فی تخصیص النبی ص ذکر الثریا دون ... من الکواکب اشاره بدیعه لمثبتی الصفات السبعه لانها سبعه کواکب فافهم. مقصود از صفات هفتگانه در اینجا حیات و علم و اراده و قدرت و کلام و بصر و سمع است که ابن عربی گاه این دو صفت اخیر را با دو صفت دیگر جایگزین میسازد. این صفات هفتگانه یادآور امشاسپندان هفتگانه در دکترین مزدایی است.
شیخ اشراق در کتاب حکمه الاشراق خود کوشیده است تا دکترین فهلویون یا خسروانیون را در خصوص امشاسپندان دوباره زنده گرداند. سلمان برای رسیدن به مقام سلمان منا اهل البیت، لازم بود که مراحل هفتگانهای را طی کند که عین القضاه آن مراحل را به زبان تمثیلی به این صورت بر میشمارد: عربی شدن، قرشی شدن، عبد منافی شدن، هاشمی شدن، عبد المطلبی شدن، عبداللهی شدن، و سرانجام، محمدی شدن.
این مراحل در سیر من الخلق الی الحق بود. بالعکس در سیر من الحق الی الخلق، سلمان به بازساختن هفت شهر مدائن همت گماشت. سخن رسول خدا ص در باره اینکه مردانی از ایران به ایمان یا علم، حتی اگر در خوشه پروین باشد، دست مییابند، در طول دوران تمدن اسلامی با ظهور عرفا و اشراقیون و هنرمندان بزرگ به خوبی به تحقق پیوسته است.
مطلب سوم: ابن عربی در پایان باب ۲۹، به بیان ویژگیهای اقطاب این مقام میپردازد. از جمله مینویسد: و لما بینت لک اقطاب هذا المقام و انهم عبید الله المصطفون الاخیار، فاعلم ان اسرارهم التی اطلعنا الله علیها تجهلها العامه بل اکثر الخاصه التی لیس لها هذا المقام و الخضر منهم رضی الله عنه و هو من اکبرهم. اقطابی که در اینجا مد نظر است، اسراری دارند که یکی از جمله آن اسرار، علم به جایگاه اهل بیت علیهم السلام است و علم به رموز کلام حق در باره اهل بیت.
دیگر، علم به مکر الهی است در مورد کسانی که در عین دم زدن از محبت رسول خدا ص، از الموده فی القربی کوتاهی میورزند. باز از اسرار ایشان اطلاع راست و درست از شریعت محمدی است در جایی که اصحاب مذاهب فقهی عامه دچار اختلاف اند؛ و من اسرارهم ایضا اصابه اهل العقائد فیما اعتقدوه فی الجناب الاهی و ما تجلی لهم حتی اعتقدوا ذلک. اکنون مجال شرح این اشارات سربسته ابن عربی وجود ندارد.