مدیرکل سابق دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور معتقد است که به جای وقت و انرژی گذاشتن برای تأسیس استانهای جدید در عرض جغرافیایی، کوشش شود تا استانهای بیشتری به دریا راه یابند و توسعه دریامحور از طریق اتصال عمق بیشتری از خشکی به خلیج فارس و دریای عمان در امتداد و اتصال با دالانهای ارتباطی دنبال شود.
به گزارش ایسنا؛ متن یادداشت سید سعید جلالی مدیر کل سابق دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور به شرح زیر است:
اخبار انجام مراحل کارشناسی تاسیس استانهای جدید در استان تهران و پیشتر از آن تصمیم دولت و مجلس در ایجاد استانهای جدید در برخی از مناطق کشور، علاوه بر بازتاب گسترده در خبرگزاریها و روزنامهها، شگفتی بنده را به عنوان شخصی که از نزدیک دستی بر این حوزه داشت؛ برانگیخت. تا آنجا که بنده مطلع هستم اکثریت جامعه نخبگانی و کارشناسان و پژوهشگران در حوزه تقسیمات کشوری و حتی برخی از مراکز پژوهشی همانند مرکز پژوهشهای مجلس با موضوع تاسیس برخی از استانهای جدید به نحوی که در دستور کار دولت محترم و مجلس قرار دارد؛ مخالف و آن را در برابر منطق تقسیمبندی سیاسی پهنه جغرافیایی در کشور میدانند.
موضوع تقسیمات کشوری بسیار حساس و سرنوشت ساز و با کلیت سرزمینی ارتباط وثیقی داشته و باید از حیطه عواطف، رقابتهای سیاسی دور باشد؛ چراکه هرگونه غفلت در این حوزه میتواند لطمات جبران ناپذیری به فرایند توسعه و انسجام ملی و منطقهای وارد نماید. بدون آنکه در صدد باشم تشکیکی یا خللی در انگیزه فاعلان و قائلین موضوع افزایش استانها ایجاد نمایم بر این نکته تاکید میکنم لایحه ایجاد استانهای جدید در اطراف تهران و چهار یا پنج نقطه کشور (البته تا این لحظه) نه تنها کمکی به حل مسئله روان سازی نظام اداری و توسعهای کشور نمیکند بلکه با افزایش مطالبات و درخواستها و سرایت موضوع به نقاط دیگر ضربات جبران ناپذیری را به نظام پهنه بندی در سطح کشور وارد خواهد نمود؛ همانگونه که ایجاد چند استان غیر کارشناسی در گذشته مشکلاتی را در حوزه زیستی و منابع حیاتی برای مناطقی از کشور ایجاد کرده است.
اینجانب منکر ضرورت امکان سنجی ایجاد استانهای جدید در سطح کشور نیستم و هرگز این باب را پیش روی دولت و جامعه بسته نمیبینم؛ اما نکته مهم این است که با کدام منطق حکمرانی و توجیه کارشناسی درصدد هستیم استانهای جدیدی را در پهنههای جغرافیایی و سیاسی کشور ایجاد نماییم؟! اصولاً تقسیمات سیاسی در نظامها مختلف به دنبال تامین یکی یا مجموعهای از اهداف ذیل است که با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی و تمدنی هر کشور فقدان هرکدام از مولفههای ذیل میتواند خسارت بار باشد:
١- اعمال حاکمیت ملی
٢-تقویت انسجام و وحدت و همگرایی و هویت ملی
٣-تسهیل یا ایجاد شتاب در فرایند توسعه پایدار و متوازن ملی و منطقهای
۴-تقویت امنیت ملی
۵- ایجاد توازن منطقهای در راستای پیشبرد اهداف نظام سیاسی و نظم اجتماعی
۶-کمک به تامین عمق سیاست راهبردی کشور از طریق ایجاد خطوط تقسیمات سیاسی و تقویت هویتهای نمادین
٧- همپوشانی نیازهای سرزمینی در حوزههای گوناگون
٨- همپوشانی نیازهای سرزمینی
٩- تسهیل نظام اداری و دیوانی و خدماترسانی اجتماعی دولتها
با عنایت به موارد نامبرده در ستون بالا باید دید ایجاد استان جدید در کشور در راستای تحقق کدام یک از اهداف است.
مقرر است تا سواحل نقش مهمی در توسعه کشور داشته باشند
براساس منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی و در اسناد بالادستی و سیاست گذاری در حوزه توسعه دریا و اقیانوس محور، مقرر است تا سواحل نقش مهمی در توسعه کشور داشته باشند. دالانهای ارتباط سرزمینی در قالب جادههای مواصلاتی جنوب به شمال از ابزارهای مهم انتقال دستاوردهای توسعهای و تمدنی از سواحل و دریاها به مناطق شمالیتر و شاید کل فضای سرزمین را بر عهده دارند. امروزه کشورهایی مانند، چین، پاکستان، هند و ... درگیر رقابتها و همکاریها و ستیزهای تنگاتنگی در این زمینه هستند. موضوع مذکور برای کشورمان حیاتیتر است چرا که از قدیم الایام، کار ویژه اصلی فلات ایران ارتباط با کشورهای مختلف از طریق جادههای معروف از جمله جاده ابریشم و ... بوده و در حال حاضر نیز دالانهای جنوب و بالعکس نقش اول را در توسعه سرزمینی ایفا میکنند. سرمایهگذاریهای هنگفت نظام در سواحل مکران، بندرعباس و بنادری مانند ماهشهر و امام خمینی همگی در این راستا تعریف میشوند. از این رو اگر قرار باشد روزی تجدیدنظر در خطوط استانی در جهت ایجاد استانهای جدید صورت پذیرد، باید با جمیع جوانب و بر اساس راهبردهای مشخص در هماهنگی و انطباق با این سیاستها ترسیم گردد. به این معنا که استانهای جنوبی در عرض کمتر و طول (شمال-جنوب) سرزمینی بیشتر و در مسیر دالانهای ارتباطی تاسیس شوند.
ایجاد استانهای جدید در مناطق بدون اتصال به دریا، توجیهی برای توسعه سرزمینی ندارد
از این رو ایجاد استانهای جدید در عرض جغرافیایی یا در درون مناطق بدون اتصال به دریا مثلا در استان پیشنهادی کرمان جنوبی توجیهی در موضوع توسعه سرزمینی ندارد. همچنین افزایش سکونتگاههای جدید در راستای ارتباط بیشتر و عمیقتر با عمق سرزمینی و ایجاد دالانهای جدید نیز باید از اهداف جدی نظام در حوزه تقسیمات کشوری در مناطق جنوبی کشور باشد.
آرایش استانهای جدید در کشور بدون ملاحظات راهبردی خطای ملموسی است
امروز امنیت یک موضوع چند بعدی است. بخشی از ناامنی در جهان امروز هدف قرار دادن هویتهای اجتماعی و جایگزینی آن با هویتهای نوظهور و ایدئولوژی شده به جای هویتهای دیرین و تاریخی و واقعی است. موضوعی که کشورمان در حال حاضر در جوانب مختلف با آن مواجه است. ایجاد استانهای جدید، بدون هدف گذاری در سیاستهای راهبردی و عمق آن در دیگر سوی مرزها، اجازه دادن به اسب تروای بدخواهان جهت نفوذ به کیان ملی است. آرایش استانهای جدید در کشور بدون ملاحظات راهبردی خطای ملموسی است که در درازمدت امنیت و هویت و سیاست و توسعه ملی را تهدید میکند.
توسعه دریامحور از طریق اتصال عمق بیشتری از خشکی به خلیج فارس و دریای عمان دنبال شود
در حوزه همپوشانی نیازها و تسهیل در نظام اداری نیز به نظر میرسد که تداوم یا تعدد استانها از شمال به جنوب کشور و دسترسی بیشتر خشکی به آب میتواند با مدل تاریخی کشورداری در ایران منطبقتر بوده و منافع توامان دولت و مردم را تامین نماید. از این رو به جای وقت و انرژی گذاشتن در تأسیس استانهای جدید در عرض جغرافیایی یا در عمق سرزمینی که بعضا کمتر از ۵٠ کیلومتر با دریا فاصله داشته و نیز تناسبی با واقعیتهای موجود توسعه سرزمینی ندارند؛ کوشش شود (با رعایت مصالح و منافع ملی و اصلاح نظام اداری و بودجه بندی) تا استانهای بیشتری از جمله، فارس و کرمان و کهگیلویه و بویراحمد به دریا راه یابند و توسعه دریا محور از طریق اتصال عمق بیشتری از خشکی به خلیج فارس و دریای عمان در امتداد و اتصال با دالانهای ارتباطی دنبال شود.
تقسیم استان سیستان و بلوچستان نشان از ناآگاهی نسبت به پیچیدگیهای این جامعه دارد
یکی از موضوعات، پیش رو تقسیم استان سیستان و بلوچستان به چهار استان است که نشان از ناآگاهی نویسندگان و تدوین کنندگان نسبت به پیچیدگیهای این جامعه دارد. از اینرو، در پیشنهاد اولیه تقسیم استان سیستان و بلوچستان از سادهترین مدلها سخن میرود و از دالانها و جادههای ارتباطی و ارتباط تنگاتنگ خشکی با اقیانوس و پیچیدگیهای اجتماعی و رفتاری و عمق سیاستهای منطقهای هیچ راهبردی دیده نمیشود و این موضوع بیتردید در ایجاد شکافها و واگراییها و بیعدالتیهای منطقهای تاثیر گذار خواهد بود.
برخی در دفاع از ضرورت تقسیم استان مذکور به استانهای کوچکتر و هم سنختر تاکید میکنند و در این زمینه مساحت سرزمینی و فاصله زیاد شمال تا جنوب آن را استدلال مینمایند؛ این در حالی است که در جهان جدید با ورود متغیرهایی همانند فضای مجازی و گسترش ارتباطات و ورود ابزارهای نوین، عملاً تا حد زیادی فاصلهها کم شده و در آینده نیز این مسئله کم رنگتر خواهد شد. اگر واقعا منطق حاکم بر تقسیم استان این مسأله باشد با اندکی اصلاحات در نظام اداری و تفویض اختیار به فرمانداریهای ویژه در کنار اصلاح نظام بودجه میتوان این مشکل را برطرف نمود.
پیامدهای تقسیمات جدید در استان تهران، گریبان پایتخت و کشور را خواهد گرفت
جدای از موافقت یا مخالفت ما با تقسیم استان سیستان و بلوچستان، فقدان مانیفست و برنامههای راهبردی در این زمینه میتواند خسارتبار باشد. تقسیمات جدید در استان تهران نیز از تصمیماتی است که پیامدهای آن گریبان پایتخت و کشور را خواهد گرفت. تهران یک کل با منابع محیطی، اداری و زیستی بهم پیوسته و یکپارچه است. در موضوع تقسیماتی استان تهران، ابتدا باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که در استان تهران یا حوزه اَبَر شهر تهران، یکپارچگی یک مزیت است یا کوچک نمودن کل به اجزای و عناصر تقسیماتی کوچکتر فایدهمندتر است؟! احتمالاً به زعم دوستان دولت فرضیه دوم، تامین کننده امنیت و توسعه پایدار در اطراف پایتخت است؛ اگر با این فرضیه همراه شویم باید پاسخگوی این اقدام باشیم که بر چه اساس و منطقی، تجریش که متعلق به شهرستان شمیرانات است و شهر ری که مرکز شهرستان ری میباشد در داخل مدیریت شهری یکپارچه تهران قرار گرفتند و البته شهرداری تهران همچنان از وجود شهرها و سکونتگاههای ناهمگن در پیرامون خود در رنج میباشد یا به موضوع حریمهای پایتخت که یکی از دغدغههای جدی توسعه ناهمگون در پایتخت است و ارتباط آن با استانهای پیرامونی، بایستی پاسخ شایسته داده شود.
تاسیس استانهای جدید در مجاورت تهران، میتواند موجب افزایش رقابتها و ستیزهای منطقهای شود
به نظر میرسد تاسیس استانهای جدید در مجاورت تهران، منطق قوی توسعهای و امنیتی ندارد و صرفاً میتواند موجب افزایش رقابتها و ستیزهای منطقهای در شرایطی که منبع و زیر ساختهای مشترک فراوانی دارند، گردد. تجربه ناموفق تاسیس استان البرز نیز در این زمینه پیش رویمان قرار دارد؛ بماند از اینکه استانسازیها در اطراف تهران میتواند محرک بالایی برای تاسیس استانهای جدید در نقاط دیگر کشور باشد. با توجه به نکات گفته شده تاسیس استانهای جدید با رویکردهای اعلامی نه تنها به رفاه اجتماعی و توسعه ملی و منطقهای کمک نمیکند بلکه با فربه کردن بدنه دولت به نوعی در برابر منطق درست حکمرانی قرار دارد.