روزنامه جوان نوشت: مهرجویی در فیلمسازی درباره زنان، نه اداهای فمنیستی درآورد و نه سعی کرد برای زن ایرانی کاسه داغتر از آش شود و نه مانند خیلی از آثار به اصطلاح زنانه در طرفداری از زنان که ژستی مدافعانه از این جنس دارند به طریق افراط گام برداشت.
سال ۷۵ وقتی برای نمایش فیلم پری به جشنوارهای غربی رفته بود نازی بیگلری، خبرنگار صدای امریکا از او درباره چرایی استفاده شخصیتهای زن فیلمهایش از چادر (بهطور مشخص پری و سارا) سؤال کرد و این پاسخ را شنید که این واقعیت زنان جامعه ماست؛ همینقدر مختصر و مفید.
ماجرا از این قرار بود که او زنان چادری فیلمهایش را عناصری مفلوک و بیچاره و اسیر فضایی مردسالارانه ترسیم نکرده بود و آنها را شریف و مقتدر و با ابهت نشان داده بود. شخصیتهای اصلی فیلمهایش به عنوان یک زن مانند فیلمهای بهاصطلاح فمنیستی و افراطگرایانه یک دهه بعد سینمای ایران توسریخور و مظلوم و زیر سلطه مردان ترسیم نشده بود و آنها به انگیزه انتقامجویی علیه یک جریان تنزل شخصیت نیافته بودند.
به عبارتی مهرجویی در فیلمهایش درباره زنان از زاویهای هیستریک و عصبی ورود نکرد و آثاری نجیب و شریف ساخت. او برای تولید آثار زنانهاش هرگز پای در وادی جریان شبهروشنفکری نگذاشت.
یکی از آثار مهم او (بانو) با محوریت یک شخصیت زن در زمانه خود به دلیل بدفهمی برخی مدیران وقت به محاق توقیف رفت و هفت سال امکان اکران پیدا نکرد. با این حال این بیمهری نیز هرگز دلیل و انگیزهای برای او نشد تا بخواهد هنر را واگذارد و مسیر فیلمسازیاش را به سمت انتقامجوییهای بچگانه تغییر دهد.
اتفاقاً عصبانیت حامیان فتنه زن، زندگی، آزادی از داریوش مهرجویی نیز از همینجا ناشی میشد که چرا او خود را هزینه این بلوای ساختگی نکرد. برای همین حرمت پیرمرد را در سالن سینما شکستند و حتی تا پیادهروهای بیرون سالن او را تعقیب کردند تا از زبانش دستکم یک جمله مطابق آنچه میپسندند، بشوند، اما نشنیدند.