با اینکه نام احمد تنها یکبار در قرآن آمده است (سوره صف، آیه ۶)، اما در مثنوی معنوی بیش از هفتاد بار به کار رفته است.
دکتر علی محمدی نویسنده کتاب "تفسیر مثنوی با مثنوی" پژوهش و نکات ارزندهای را در این باره در کتاب مزبور نگاشته است که در تنظیم این یادداشت از آن بهره جستهام.
مولانا میگوید نام مصطفی در انجیل آمده بود و حتی به کوچکترین نشانههای او (شکل، غزوهها، روزه گرفتنها، خوراک، پوشاک و...) نیز اشاره و همه در انجیل ذکر شده بود.
طایفهای از نصارا وقتی به نام او میرسیدند، به آن نام بوسه میدادند و خود را زنهارخواه آن نام میدانستند، به همین سبب نسلشان تداوم پیدا کرد و نور احمد یار و ناصر آنها گردید.
اما گروه دیگری که نام احمد را خوار میدانستند؛ دین، اعمال و رفتار و احکامشان تباه گردید و گرفتار حیله دیگران شدند.
مولانا میگوید نام احمد قدرت معجزهگر دارد، وقتی نامش چنین کند، نورش و حضورش چه میکند.
نام احمد، چون حصاری شد حصین
تا چه باشد ذات آن روحالامین
دست را اندر احد و احمد بزنای برادر واره از بوجهل تن
نام محمد صلی الله علیه وآله وسلم جاودانی خواهد ماند در حالی که نام شاهان بر روی درهمها فرسوده خواهد شد و به غبار تاریخ سپرده خواهد گشت.
نام احمد نام جمله انبیاست،
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
شاید از همین جهت است که صلوات بر پیامبر کیمیایی را میماند که مس وجود انسان را تبدیل به زر میکند و به تعبیری قدم در وادی رسولالله نهادن و دعوت او را درک کردن همان و جذب راه او و مرید و حامی او شدن همان!
به گفته مولانا عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) برای دشمنی و ستیز با دین احمد آمد، اما وقتی دعوت او را درک کرد تا قیامت حامی دین او شد و فرزندان او نیز حامیان دین اسلام گشتند.
بسیارند کسانی که با هدف دیگری وارد کاری شدهاند، اما در میان راه، درِ حقیقت به سوی آنها گشاده شده است. مثل کسی که برای گردش به بیابان میرود، ناگاه جمال باغبان او را گرفتار میسازد.
یا، چون حضرت موسی که برای آوردن آتش به کوه طور رفت؛ اما با انتساب پیامبری باز گشت یا عیسی که از دشمنان گریخت و به آسمان را پیدا کرد.
آدم به دام گندم افتاد و از بهشت بیرون شد، اما سبب بسیاری از خیرها و برکات شد. کودک به امید پرنده و کشمش و فندق دبستان رفت، اما به صفت دانشمندی شرافت یافت.
آمده عباس حرب از بهر کین
بهر قمع احمد و استیز دین
گشته دین را تا قیامت پشت ور
ور خلافت او و فرزندان او
فرمود: انی ابیت یطعمنی ربی و سیقینی: من شب را به صبح میرسانم در حالی که خدا به من طعام میدهد و آب مینوشاند. در حقیقت از این سخن پیامبر چنین به دست میآید که امت احمد (ص) از طعام معنوی تا قیامت برخوردارند. چنان که خود پیامبر از طعام معنوی تغذیه میشد.
مولانا میگوید نجات انسانها از بتهای ظاهری کاری شگرف بود، اما شگرفتتر از آن رهایی انسان از بت نفس است که تنها همت پیامبر و اولیا الهی توان رهایندن انسان از این بت بزرگ را دارند.
گر بگویی شکر اینرستن بگوی
کز بت باطن همت برهاند اوی
مر سرت را، چون رهانید از بتان
هم بدان قوت تو دل را وارهان
کافران احمد را هم، چون خویش "بشر" دیدند؛ اما معجزه انشقاق قمر را از او ندیدند.
عقل احمد از کسی پنهان نشد
روح وحیَش مُدرِک هرجان نشد
یعنی شاید برخی میتوانستند عقل و دانش و آگاهی پیامبر را بسنجند؛ اما روح وحی او را هیچکس نفهمید.
به تعبیر مولانا وقتی خورشید حشر عیان میشود و رستاخیز فرا میرسد، جمادات نیز جنبش پیدا میکنند.
نشانه حرکت آنها این است که ما در این دنیا شنیدهایم؛ اینکه ماه اشاره پیامبر را درک کرد و سنگ ریزه به حکم ایشان به حرکت و حتی به زبان درآمده است.
ماه با احمد اشارت بین شود
نار ابراهیم را نسرین شود
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
درود و سلام بیکران الهی به پیامبر راستی و درستی که فضل و حلم و اخلاق او جذبهای است که انسانهای بزرگ و کوچک را به سوی خود میکشاند.
پیامبری که صداقت او نه تنها بر ماه تاثیر گذاشت که خورشید درخشان را (در حادثه ردالشمس) تحت تاثیر قرار داد.