bato-adv
کیسینجر، نابغه است اما نه به آن دلیل که شما فکر می‌کنید

حل معمای شهرت هنری کیسینجر

حل معمای شهرت هنری کیسینجر
اگر تبلیغات صورت گرفته را نادیده بگیریم واقعیت آن است که کیسینجر فردی سازنده و برجسته بود اما در نهایت آن گونه که گفته می شود تاثیرگذار نبود. پس چه چیزی شهرت سرسام آور او را توضیح می دهد؟ بخشی از پاسخ با طول عمر زیاد او مرتبط است.
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۸ - ۲۰ خرداد ۱۴۰۲

حل معمای شهرت هنری کیسینجر/ وزیر امور خارجه اسبق امریکا یک نابغه است البته نه در آن چیزی که شما ممکن است فکر کنید/ کیسینجر نابغه است البته نه در آن چیزی که شما فکر می کنیدفرارو- استفن والت پژوهشگری برجسته در مکتب رئالیسم (واقع گرایی) در روابط بین الملل است. او در سال ۲۰۱۸ میلادی کتابی را با عنوان «جهنم نیات خوب» منتشر کرد که در آن استدلال کرده بود ظرف سه دهه گذشته «هژمونی لیبرال» که در آن امریکا سیاست استقرار اقتصاد بازار آزاد، لیبرال دموکراسی و حقوق بشر را در سراسر جهان دنبال کرده باید با استراتژی «خارج از مرز» جایگزین شود.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، "هنری کیسینجر" وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده چندین بار طی ماه گذشته صدمین سالگرد تولد خود را جشن گرفته است از جمله در رویداد‌های خصوصی در باشگاه اقتصادی نیویورک و کتابخانه عمومی نیویورک با حضور ده‌ها نفر از افراد برجسته و صاحب نام. این رخداد‌ها نشان دهنده موقعیت منحصر به فرد کیسینجر هستند. تعداد کمی از دولتمردان تا زمانی که در قید حیات بوده اند با رفتار مشابهی مواجه شده‌اند. دین آچسون، جورج کنان و جورج شولتز و حتی برخی از روسای جمهوری اسبق امریکا هیچ یک با چنین استقبالی مواجه نشده بودند.

کیسینجر زندگی قابل توجهی داشته است. او یک پناهنده از آلمان نازی بود که در نهایت به اوج قدرت در ایالات متحده رسید و برای نزدیک به هفت دهه تاثیری چشمگیر بر سیاست خارجی امریکا داشت. پس از یک قرن زندگی در سیاره زمین ستایشگران او اکنون از وی به عنوان بزرگترین متفکر استراتژیک ایالات متحده تا به امروز یاد کرده و او را مورد تحسین قرار می‌دهند.

نام او زینت بخش بورسیه‌های شورای روابط خارجی و کتابخانه کنگره و مراکز تحقیقاتی در چندین دانشگاه است. علاوه بر آن، یک شرکت مشاوره‌ای همنام او نیز وجود دارد. من نمی‌توانم نام فرد دیگری را پیدا کنم که هنوز در صد و یکمین سال زندگی‌اش این میزان از توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده باشد. با این وجود، معمایی در دل زندگی خارق العاده کیسینجر وجود دارد.

اگرچه او اکنون به طور معمول به عنوان یک متفکر سیاست خارجی با دیدگاه عمیق، خرد و بینش منحصر به فرد مورد ستایش قرار می‌گیرد، اما حرفه طولانی‌اش به آن میزانی که طرفدارانش گمان می‌کنند چشمگیر نیست. او به شکلی غیر قابل انکار مردی باهوش و با دستاورد‌های استثنایی بوده است؛ موردی که حتی تندترین منتقدانش نیز به آن اذعان دارند. با این وجود، پرسش این است که آیا شهرتی که کیسینجر پس از یک قرن کسب کرده کاملا تضمین شده است؟ این "معمای کیسینجر" است: با توجه به سوابق کلی او چرا کیسینجر اکنون با حسی از شکوه در نظر گرفته می‌شود و به گونه‌ای با او رفتار می‌شود که گویی درکش از امور جهانی بسیار فراتر از دیگران است؟

برای درک این معما باید کار حرفه‌ای کیسینجر را به سه بخش تقسیم کنیم. مرحله اول، فعالیت علمی او در هاروارد است که از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۹ در آنجا تدریس کرد. مرحله دوم دوره خدمت او در دولت است ابتدا به عنوان دستیار ویژه رئیس جمهور ریچارد نیکسون در امور امنیت ملی و سپس به عنوان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی نیکسون و جرالد فورد جانشین او. مرحله سوم تا حد زیادی طولانی‌ترین بخش زندگی او بوده که حرفه‌اش به عنوان نویسنده و کارشناس است که بیش‌تر او را به عنوان رئیس "کیسینجر اسوشیتس" شرکت مشاوره‌ای که او پس از ترک دولت تاسیس کرد می‌شناسند.

در مرحله اول کیسینجر به عنوان یک دانشگاهی در هاروارد چندین کتاب و مقالات زیادی را منتشر کرد و همکاری طولانی خود را با "نلسون راکفلر" و شورای روابط خارجی آغاز کرده بود. اگرچه چندین کتاب او مورد توجه گسترده قرار گرفت، اما در نهایت کمک‌های او به بورسیه تحصیلی در این دوره قابل توجه نبود. هیچ یک از آثار اولیه او سزاوار کسب عنوان کلاسیک نیستند و تعداد کمی از آن آثار به طور گسترده توسط محققان خوانده شده یا مورد بحث قرار گرفته اند.

نوشته‌های محققین رئالیستی (واقع گرایی) مانند "هانس مورگنتا" و "کنت والتز" هنوز سایه‌ای طولانی بر مطالعات علمی روابط بین الملل می‌اندازند، اما آثار علمی کیسینجر از جمله اولین کتاب مهم او یعنی جهان بازسازی شده این گونه نیستند. کیسینجر هم چنین کتاب "تسلیحات هسته‌ای و سیاست خارجی" را در سال ۱۹۵۷ میلادی نوشت که از پرفروش‌ترین کتاب‌ها بود. با این وجود، آثار افرادی، چون گلن اسنایدر، برنارد برودی، آلبرت وولستتر و توماس شلینگ تاثیر بسیار بیشتری بر تکامل استراتژی هسته‌ای داشتند.

کتاب بعدی او به نام "ضرورت انتخاب" که در سال ۱۹۶۱ میلادی چاپ شد چندان مورد استقبال قرار نگرفت. هم چنین، "نیل فرگوسن" مورخ معتقد است که کتاب بعدی کیسینجر درباره ناتو با عنوان "شراکت مشکل دار" که در سال ۱۹۶۵ میلادی چاپ شد عجولانه نوشته شده و خیلی زود منسوخ شد.

مطمئنا اگر کیسینجر انرژی خودر ا در آن مرحله متمرکز می‌کرد ممکن بود تاثیر بیشتری بر دنیای دانش سیاسی و روابط بین الملل داشته باشد. اکنون می‌دانیم که او قصد داشت سه گانه‌ای در مورد نظم جهانی بنویسد و تصمیم گرفته بود بازسازی نظم اروپایی در کنگره وین را بررسی کند.

با این وجود، کیسینجر به شدت درگیر سیاست دنیای واقعی بود. این فعالیت از جمله درگیر شدن عمیق در سیاست ایالات متحده در ویتنام در نهایت در سال ۱۹۶۸ میلادی او را وارد دولت امریکا ساخت. اما واقعیت هم چنان پابرجاست: کیسینجر صرفا به عنوان یک محقق قضاوت می‌کند.

سابقه کیسینجر به عنوان مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجه همیشه بحث برانگیز بوده و خواهد بود. او دستاورد‌های قابل توجهی در آن دوره داشته است از جمله گشایش روابط امریکا و چین، مذاکره در مورد توافق نامه‌های مهم کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی و از دید برخی از ناظران مدیریت او در درگیری‌های مکرر اعراب و اسرائیل.

با این وجود، این دستاورد‌ها باید با حمایت او از جنگ در ویتنام و نقش مستقیمش در طولانی کردن آن متعادل شود؛ علیرغم آگاهی او از این که امریکا نمی‌توانست در جنگ پیروز شود. هم چنین، کیسینجر و نیکسون تصمیم گرفتند جنگ را به داخل کامبوج گسترش دهند و ناخواسته در را به روی حکومت خمر‌های سرخ و نسل‌کشی آن رژیم باز کردند. حمایت کیسینجر از کودتای نظامی پینوشه در شیلی و مدیریت او در جنگ هند و پاکستان در سال ۱۹۷۱ نیز مستحق ارزیابی‌های تند است.

افراد منطقی می‌توانند در مورد سنگینی بار این حوادث و بسیاری رخداد‌های دیگر تاثیرپذیر از تصمیمات کیسینجر با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. ارزیابی شخصی من نسبت به برخی ناظران مساعدتر است، اما به سختی می‌توان استدلال کرد که دستاورد‌های کیسینجر به عنوان یک دولتمرد بسیار بیش‌تر از دستاورد‌های آچسون (پنجاه و یکمین وزیر امور خارجه)، شولتز (شصتمین وزیر امور خارجه)، یا شاید حتی جیمز بیکر (شصت و یکمین وزیر امور خارجه امریکا) بود. بیان این نظر به معنای تحقیر دستاورد‌های کیسینجر نیست.

در مرحله سوم حرفه طولانی کیسینجر به عنوان مشاور استراتژیک به شرکت‌ها، دولت‌ها و افکار عمومی از طریق مجموعه‌ای از فعالیت‌ها، انتشار انبوهی از کتاب‌های سنگین، نگارش یادداشت‌های تحلیلی در روزنامه و ... اطلاع رسانی بوده است.

سوابق او در دوران طولانی پس از خدمت در دولت چگونه است؟ از دید من او عملکرد بدی نداشته است، اما به آن خوبی که فکرش را کنید نبوده است.

برای آغاز، کیسینجر از زمان خروج از دولت کتاب‌های زیادی منتشر کرده است، اما به غیر از سه جلد خاطرات او (سال‌های کاخ سفید، سال‌های آشوب، سال‌های تجدید) هیچ کدام از آن اثار راهگشا نبوده یا کمک قابل توجهی نکرده اند. بلندپروازانه‌ترین سرفصل‌های او پس از خروج از دولت کتاب‌های "دیپلماسی" چاپ شده در سال ۱۹۹۵ و "نظم جهانی" در سال ۲۰۱۴ میلادی بودند که صرفا نشخوار فکری طولانی مدت او هستند، اما هیچ یک دیدگاه نظری بدیع یا تفسیر تاریخی تازه‌ای را ارائه نمی‌دهند. در مقابل، به نظر من خاطرات کیسینجر به نظر یک دستاورد مهم است چرا که بهترین گزارش شخصی که تاکنون توسط یک دولتمرد ارشد ایالات متحده نوشته شده محسوب می‌شود.

مانند هر کتاب خاطرات دیگری، کیسینجر از آن چه در دوران خدمت در دولت انجام داده دفاع شدیدی به عمل آورده است. در نتیجه، متن آن را باید با دیده تردید خواند. با این وجود، آن کتاب به خوانندگان گزارشی از اقدامات شخصی کیسینجر را ارائه داده و نشان می‌دهند که یک دیپلمات ارشد و استراتژیست کشور قدرتمند جهان بودن چگونه است. او دائما فشار‌ها و اولویت‌های متضاد را در زمان واقعی و در میان ابهامات زیاد بیان می‌کند. آن اثر هم چنین به طرز جذابی نوشته شده و حس قدرتمند درام را در خود دارد.

سایر فعالیت‌های کیسینجر چگونه بوده اند؟ کیسینجر تا حد زیادی هنر تبدیل خدمات دولتی به یک حرفه پردرآمد پس از خدمت در دولت را ابداع کرد و مطمئنا آن را به کمال رساند. شرکت کیسینجر اسوشیتس به مدلی برای سایر شرکت‌ها تبدیل شده از جمله گروه کوهن، گروه آلبرایت - استون بریج، رایس، هدلی و گیتس اَند مانوئل که در آن مقام‌های سابق دولت نظرات و دیدگاه‌های خود را به افراد مختلف و مشتریان ناشناس ارائه می‌کنند.

زمانی یک کارمند دولتی مانند "جورج مارشال" پیشنهاد‌های پرسود را برای کسب پول نقد در حرفه خود رد می‌کرد، چرا که باور داشت کسب سود مالی در برابر ارائه خدمات عمومی و فداکاری‌های دیگران امری نامناسب قلمداد می‌شود.آن زمان مدت‌هاست که گذشته است و کیسینجر در فرسایش این دیدگاه نقش مهمی ایفا کرد.

با این وجود، مشکل این است که به سختی می‌توان متوجه شد اظهارنظر‌ها و موضع گیری‌های عمومی‌ این مقام‌های سابق برای تقویت یا دست کم محافظت از درآمد‌های خصوصی آنان بوده است یا خیر.

علاوه بر این، کیسینجر با برخی از بزرگ‌ترین پرسش‌های استراتژیک از سوی ما مواجه شد. برای مثال، او یکی از حامیان اولیه گسترش ناتو بود تصمیمی که سایر ناظران به درستی پیش بینی کرده بودند که نه تنها صلح پایدار در اروپا را تضمین نخواهد کرد بلکه منجر به درگیری مستقیم با روسیه می‌شود.

هم چنین، کیسینجر از حمله امریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی که مطمئنا یکی از بزرگترین اشتباهات استراتژیک در تاریخ ایالات متحده بود حمایت کرد و با توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران مخالفت کرده بود. او نتوانست پیش بینی کند که کمک به چین، ظهور یک رقیب قدرتمند را سرعت می‌بخشد؛ دقیقا نوعی تهدید استراتژیک که می‌توانست او را در طول سال‌های حضورش در دولت امریکا نگران کند.

این نقطه کور ممکن است به توضیح این که چرا کتاب او در مورد چین در سال ۲۰۱۱ به نتایج کاملا دوسویه می‌رسد کمک کند. البته این بدان معنا نیست که کیسینجر در مورد همه چیز اشتباه کرده است. تجزیه و تحلیل رویداد‌های معاصر دشوار است و هیچ کس همه چیز را به درستی مورد ارزیابی قرار نمی‌دهد. منظور من این است که درک این موضوع سخت است که چرا بسیاری از مردم اکنون او را به عنوان بزرگترین استراتژیست ایالات متحده تحسین می‌کنند در حالی که سابقه کار او به عنوان یک کارشناس آشکارا بهتر از سایر افرادی نبوده که به طور معمول در مورد مسائل جهانی اظهارنظر می‌کنند.

اگر تبلیغات صورت گرفته را نادیده بگیریم واقعیت آن است که کیسینجر فردی سازنده و برجسته بود، اما در نهایت آن گونه که گفته می‌شود تاثیرگذار نبود. پس چه چیزی شهرت سرسام آور او را توضیح می‌دهد؟ بخشی از پاسخ طول عمر زیاد اوست. اگر او در اواخر دهه هفتم عمرش و حتی در اواسط دهه هشتم عمرش فوت می‌کرد احتمالا به جایگاه نمادینی که اکنون از آن برخوردار است دست نمی‌یافت.

آخرین نفر ایستاده بودن به این معنی است که اکثر منتقدان و رقبای اصلی شما از بین رفته اند و این موضوع به مرور زمان اجازه می‌دهد تا خاطره گناهان گذشته‌تان از اذهان پاک شود و به شاگردانتان زمان بیش تری می‌دهد تا شهرتتان را صیقل دهند. در نتیجه، رسیدن کیسینجر به سن صد سالگی بدون شک برای او و نامش کمک کننده بوده است با این وجود، برای پاسخ به معمایی که در ابتدا مطرح کردم به استدلال بیش تری نیاز داریم.

من فکر می‌کنم دلیل واقعی ساده است. هیچ کس تا به حال هرگز سرسختانه‌تر یا بیش‌تر از کیسینجر برای به دست آوردن و حفظ نفوذ و اعتبار کار نکرده است. به بیان ساده کیسینجر کارش را بهتر انجام داد، جذاب بود، مانور داد و از همه پیشی گرفت. مهم‌تر از همه آن که او هنوز متوقف نشده است. کیسینجر هم چنین فهمید که نفوذ می‌تواند باعث تقویتش شود. هرچه بزرگتر به نظر می‌رسید سیاستمداران بلندپرواز، ترجیح می‌دادند به جای زیر سوال بردن خِردش نظر مساعد و لطف او را به سوی خود جلب کنند.

جاه طلبی درچنین ابعادی آزار دهنده و حتی قدری ترسناک به نظر می‌رسد، اما چیزی برای تحسین در آن وجود دارد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین