فکر میکردم بر اساس اظهاراتی که قبل از شروع فرماندهی در جلسات متعدد داشتیم، میتوانستیم با ذکر دلایل و منطق نظامی، امام را راضی کنیم. چون بعد از حکم ایشان و قبل از سفر به جبهه که برای خداحافظی خدمت امام رسیده بودم و نظر و هدفم را گفته بودم، امام لبخندی زدند و از سر ملاطفت نگاهی به من کردند و جوایی ندادند. وقتی به جبهه رفتم همان حرف را در جمع فرماندهان جبهه گفتم که بعضیها استقبال و بعضیها مخالفت کردند.
اعتماد نوشت: آیتالله هاشمی رفسنجانی گفت: نظر من در آن مقطع این بود که گروگانی از عراق داشته باشیم تا با اتکای به آن بتوانیم حقوق ایران را بگیریم.
اگر سه قله تاریخی (آغاز، تداوم و پایان) را در جریان جنگ عراق و ایران به عنوان مبدا تحولات اساسی در جنگ و سرمنشایی برای آغاز درگیریها و کشمکشهای سیاسی پس از اتمام جنگ در نظر بگیریم، به جرات میتوانیم بگوییم که مقطع ادامه جنگ از حساسیتهای ویژهای برخوردار است.
ناکامی ایران در اولین عملیات برون مرزی خود باعث گردید حساسیت این مقطع چند برابر بشود و عدهای صحبت از این کنند که جنگ باید پس از عملیات بیت المقدس پایان میافت. البته ناگفته نماند که از نگاه تئوریک، مقطع آغاز جنگ از بقیه مقاطع قابل اهمیتتر است، اما به دلیل مسائل خاص و نگاههای سیاسی و بعضا جناحی موضوع تداوم جنگ بسیار حساس شده است.
عملیات بیت المقدس در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ آغاز و در روز سوم خرداد ماه همان سال با فتح خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی به پایان رسید. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیات قصد ورود به خاک عراق را داشتند که بنا به دلایل نظامی این امر تحقق نیافت و طرح عبور از مرز به عملیات بعدی یعنی عملیات رمضان موکول شد.
در این شرایط سه راهکار اساسی بر روی میز مسئولان وقت برای تصمیم گیری در مورد ادامه وضعیت جنگ پس از فتح خرمشهر وجود داشت که در نهایت استراتژی ادامه جنگ و ورود به خاک عراق اتخاذ شد.
ایران در عملیات بیت المقدس توانست شهر استراتژیک خرمشهر را فتح کند و شرایط را برای عراق و صدام حسین دشوار سازد. پس از فتح خرمشهر، جایگاه بین المللی ایران ارتقا یافته بود، روحیهای سرشار از امید در مردم و رزمندگان ایرانی پدید آمده بود، فروش نفت ارتقا پیدا کرده بود و احتمال پیروزی صدام منتفی شده بود. اما هنوز برخی از شهرهای ایران مثل نفت شهر، سومار، قلاویزان و ... در تصرف نیروهای عراقی بود. در این شرایط سه راهکار اساسی پیش روی مسئولان ایرانی برای ادامه راه وجود داشت.
۱. آتش بس – مذاکره
۲. توقف – انتظار
۳. ادامه جنگ – بدون محدودیت در ورود به خاک عراق
دو گزینه ابتدایی نتوانست انتظارات مسئولان ایرانی را برای خاتمه دادن به جنگ برآورده کند و آنها پس از مشورتهای فراوان تصمیم را بر آن بنا نهادند که گزینه سوم را انتخاب کنند و در عملیات بعدی خود وارد خاک سرزمینی کشور عراق بشوند. لازم به ذکر است نیروهای مسلح ایران تصمیم خود را برای ورود به خاک عراق در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) گرفته بودند که بنا به دلایلی قادر به تحقق آن نشدند. اولین عملیات برون مرزی ایران در جنگ با عراق، در تیر ماه سال ۱۳۶۱ تحت عنوان عملیات رمضان آغاز شد.
در این مجموعه از مصاحبهها که سالها قبل و جهت یک پایان نامه دانشجویی انجام شد، قصد داریم تا راهکارهای پیش روی جمهوری اسلامی پس از فتح خرمشهر، نحوه تصمیم¬گیری مسئولین و تصمیم نهایی برای ورود به خاک عراق را بررسی کنیم.
بررسی این موضوع از آن جهت قابل اهمیت است که در روزهای گذشته اسنادی مبنی بر نظر ایشان در خصوص پایان جنگ پس از فتح خرمشهر منتشر شد. در این دست نوشته تازه که پیام تبریک امام خمینی برای آحاد جامعه است ایشان با اشاره به پایان جنگ به نوعی نظر خود در خصوص ادامه و یا توقف جنگ در بین مسئولین نیز را آشکار می¬کنند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۱ را بر عهده داشتند. ایشان همزمان نیز نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع بودند.
خاطرات روزانه ایشان برگ مهمی در اسناد انقلاب اسلامی به شمار میرود. به نظر میرسد ایشان طرح نحوه چگونه پایان دادن به جنگ را در ذهن داشته اند و دو عملیات قبل از عملیات رمضان طرح خود را با امام خمینی (ره) در میان گذاشتند.
چنانکه در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ همزمان با عملیات فتح المبین نظر خود برای عبور از مرز و رسیدن نیروهای به خاک عراق را به اطلاع رهبر وقت جمهوری اسلامی میرسانند. مواردی که به نظر پژوهشگر ابهام برانگیز بود و پاسخی برای آن یافت نشده بود از ایشان پرسیده شد.
پژوهشگر: جناب آقای هاشمی، به نظر میرسد از زمان خروج ابوالحسن بنی صدر به بعد و حتی قبل از فتح الفتوحهای نیروهای ایرانی، تنها کسی که اندیشهای برای پایان رساندن جنگ داشته است شما بودید. گواه این موضوع خاطرات شما در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ و صحبتهای شما در دو جلسه شورای عالی دفاع را با امام خمینی است. البته این موضوع بعدها پس از پیروزی در عملیات والفجر هشت و تصرف فاو بیشتر نمایان میشود که جنابعالی چنین طرحی را در ذهن میپروراندید. با قبول این موضوع، اولا چرا شما نتوانستید اندیشه خود را به دیگران هم تعمیم بدهید تا همگی در کشور به این موضوع پی ببرند که جنگ باید روزی به پایان برسد؟ در حقیقت چرا شما تنها بودید؟
سران نظام با جمعی از عقلای مجلس و فرماندهان موافق بودند.
پژوهشگر: آیا با فرض اینکه نیروهای ایرانی میتوانستند بخشی از خاک عراق را هم اشغال کنند، مسئولین راضی به پایان جنگ میشدند؟
فکر میکردم بر اساس اظهاراتی که قبل از شروع فرماندهی در جلسات متعدد داشتیم، میتوانستیم با ذکر دلایل و منطق نظامی، امام را راضی کنیم. چون بعد از حکم ایشان و قبل از سفر به جبهه که برای خداحافظی خدمت امام رسیده بودم و نظر و هدفم را گفته بودم، امام لبخندی زدند و از سر ملاطفت نگاهی به من کردند و جوایی ندادند. وقتی به جبهه رفتم همان حرف را در جمع فرماندهان جبهه گفتم که بعضیها استقبال و بعضیها مخالفت کردند.
پژوهشگر: در مقدمه کتاب پس از بحران (خاطرات سال ۱۳۶۱) فرمودید فشار افکار عمومی برای ادامه جنگ و نپذیرفتن صلح بسیار زیاد بود. سوال بنده آن است که اگر تصمیمی غیر از ادامه جنگ در کشور گرفته میشد، با توجه به افکار عمومی چه اتفاق خاصی در کشور رخ میداد؟
فقط امام میتوانستند افکار عمومی را اصلاح کنند و مطمئنا هر چه امام (ره) میگفتند، چون مردم به رهبری اش اعتماد داشتند، قبول میکردند.
پژوهشگر: آیا با تجربه سال ۱۳۹۳، باز هم نظر آیت الله هاشمی در سال ۱۳۶۱ ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر بود؟
نظر من در آن مقطع این بود که گروگانی از عراق داشته باشیم تا با اتکای به آن بتوانیم حقوق ایران را بگیریم.