
فرارو- مارک هالینگز ورث، روزنامه نگار تحقیقی بریتانیایی و نویسنده ده کتاب است. کتاب "عوامل نفوذ؛ چگونه کا گ ب دموکراسیهای غربی را زیر و رو کرد" نوشته او به زودی چاپ خواهد شد. کتاب معروف او "لندنگراد؛ از روسیه با پول نقد، داستان درونی الیگارش ها" بوده است. او هم چنین کتابی در مورد ام آی فایو (سرویس امنیت داخلی بریتانیا) و کتاب دیگری درباره خاندان سلطنتی عربستان سعودی نوشته که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و از آن تحت عنوان "روایتی از فساد در بالاترین سطوح حکومت سعودی" و "فاش نمودن شکنجه و پنهان در درون خاندان سعودی" یاد شده است. مقالات متعددی از او در نشریاتی، چون تایمز، گاردین و ساندی تایمز منتشر شده اند.
به گزارش فرارو به نقل از نیویوروپیئن، ژنرال سِر "نیک کارتر" رئیس ستاد ارتش بریتانیا طی سخنرانیای در سال ۲۰۱۹ میلادی گفته بود: "جنگ سیاسی بازگشته است". او به مخاطبان خود اطمینان خاطر داد که موشک ها، مهمات و تانکها هنوز اهمیت دارند، اما کشورهایی مانند روسیه به شکل فزایندهای در راستای تضعیف غرب با استفاده از اطلاعات نادرست، حملات سایبری و عوامل نفوذ گام میبردارند. از دید او غرب این خطر را به عنوان یک تهدید دست کم گرفته و یا به اشتباه درک کرده است.
همان طور که "جورج کنان" دیپلمات در آغاز جنگ سرد خاطرنشان ساخته بود آمریکاییها جنگ را "نوعی مسابقه ورزشی خارج از تمام زمینههای سیاسی" میدانند در حالی که روسها "ریتم همیشگی مبارزه، در داخل و خارج از جنگ" را درک میکنند. برای روسیه و پوتین جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر است.
در جنگ سرد جدید فناوری کارایی فریب سازمان یافته را افزایش داده به گونهای که تجسم آن در اشکال موذیانهتری آشکار میشود. امواج ترولها و باتها که هشتگهای طرفدار کرملین را در طول حمله به اوکراین تبلیغ و منتشر میکنند با سرعت و وسعتی راه اندازی شده اند که در دوره پیشا اینترنت ناممکن بود و افکار عمومی را در مقیاسی تحت تاثیر قرار میدهند که پیشتر امکان پذیر نبود. هدف اساسی آنها به عنوان ابزار اطلاعات نادرست مشابه دوران جنگ سرد است که تشابه تاریخی دلسرد کنندهای محسوب میشود.
نویسندگان مورد علاقه بسیاری از افسران کا گ ب در طول جنگ سرد تولستوی یا داستایوفسکی نبودند. در عوض، این "سون تزو" استراتژیست نظامی چینی (۴۹۶ تا ۵۴۴ پیش از میلاد مسیح) بود که نویسنده مورد علاقه آنان محسوب میشد. سون تزو که عمدتا برای اثرش "هنر جنگ" شناخته شد استدلال کرده بود که موثرترین راه برای پیروزی در جنگ در میدان نبرد نیست بلکه از طریق عملیات نفوذ و تاکتیکهای روانی است. او نوشته بود: "تمام جنگ فریب است. بنابراین، زمانی که قادر به حمله هستیم باید ناتوان به نظر برسیم. هنگام استفاده از نیروهای خود باید غیر فعال به نظر برسیم. وقتی نزدیک هستیم باید کاری کنیم که دشمن باور کند دور هستیم. وقتی دور هستیم باید کاری کنیم که او باور کند که نزدیک هستیم".
یکی از تحسین کنندگان تزو شخص "یوری بزمنوف" افسر کا گ ب بود. او در فاصله سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ میلادی ظاهرا برای خبرگزاری روسی نووستی کار میکرد، اما در واقع یک افسر اطلاعاتی مستقر در یک واحد مخفی به نام انتشارات سیاسی بود. بزمنوف داستانهای جعلی را با هدف قرار دادن جوامع کشورهای خارجی را مطرح میکرد تا درک هر امریکایی از واقعیت را تغییر دهد.
جنگ سرد در قلب و ذهن مبارزان جریان داشت و وظیفه بزمنوف تحریف واقعیت به حدی بود که هیچ کس نتواند به نتایج معقولی برای دفاع از کشور خود برسد. برای افسر متعهد کا گ ب سون تزو یک مربی عملیاتی محسوب میشد.
بزمنوف گفته بود:" بالاترین هنر جنگی اصلا جنگیدن نیست بلکه براندازی هر چیزی ارزشمند در کشور دشمن است. این موارد سنتهای اخلاقی و فرهنگی، مذهب و احترام به رهبران و اقتدار را شامل میشوند. بنابراین، هر چیزی که سفید را در برابر سیاه، پیر را در برابر جوان و ثروتمند را در برابر فقیر قرار دهد، کار میکند. این اقدامات تا زمانی که جامعه دشمن را آشفته ساخته و رشته اخلاقی ملت آن جامعه را قطع کند خوب خواهند بود. زمانی که همه چیز در آن کشور واژگون، سرگردان، سردرگم و باعث تضعیف روحیه و بی ثباتی شود آن زمان بحران فرا خواهد رسید".
برای کا گ ب انتشار اطلاعات نادرست سلاحی اصلی در زرادخانه تسلیحاتی قلمداد میشد. هدف کا گ ب ایجاد هرج و مرج و ترس بود تا در آن فضا هیچ کس قابل اعتماد به نظر نرسد. در این "جنگ اعصاب" هدف اطلاعات نادرست شوروی در جنگ سرد تضعیف اعتماد مردم در کشورهای غربی به ماهیت باز جوامع آزادشان بود. مسکو به دنبال یافتن نقاط ضعف در روان یک ملت بود تا با اعمال فشار به امید تسریع در فرایند تخریب آن عمل کند.
تاثیر اخبار جعلی بر ذهن انسان عمیق است. ذهن نقشههای ذهنی میسازد و به سختی میتواند آن را دوباره ترسیم کند. پذیرش غیرقابل اعتماد بودن یک "واقعیت" ذهن را دچار تردید غیر قابل تحملی میکند. برعکس هر چه یک "واقعیت" شبیه سازی شده بعید به نظر برسد حذف آن دشوارتر است.
برای افسران کا گ ب انتشار اطلاعات نادرست اولویت اصلی علیه ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و ناتو بود. بزمنوف میگوید:"تنها حدود ۲۵ درصد از زمان، پول و نیروی انسانی ما صرف جاسوسی شد. ۷۵ درصد دیگر فرآیندی آهسته بود که بر آن چه ما براندازی ایدئولوژیک یا اقدامات فعال نامیده بودیم متمرکز بود".
"لادیسلاو بیتمن" افسر سابق اطلاعاتی چک که از نزدیک با کا گ ب کار کرده بود نیز این موضوع را تایید کرده است. او میگوید هر افسر کا گ ب موظف بود بخش عمده وقت خود را صرف ایجاد ایدههایی برای "اطلاعات تحریف شده عمدی" کند که به طور مخفیانه "از طریق کانالهای مختلف به منظور فریب و دستکاری" به بیرون درز میکرد.
حمایت مالی از فریب استراتژیک را میتوان در اندیشه لنین ردیابی کرد که از تاکتیکهای پنهانی با "استراتژیهای مختلف، ساختگیها (ترفندها)، روشهای غیرقانونی، طفره رفتنها و دغل کاری ها" حمایت میکرد. او در یادداشتی خطاب به یک کمیسر نوشته بود:" گفتن حقیقت یک عادت خرده بورژوایی است در حالی که دروغ گفتن ما با اهداف مان توجیه میشود".
شوروی در سال ۱۹۴۷ میلادی یک واحد اطلاعات نادرست تازه را راه اندازی کرد که هدف آن "افشای نقاب از فعالیت ضد شوروی محافل خارجی، تأثیرگذاری بر افکار عمومی سایر کشورها و به خطر انداختن مقامهای ضد شوروی و شخصیتهای عمومی دولتهای خارجی" ذکر شده بود. بیتمن افسر اطلاعاتی سابق چک که از نزدیک با کا گ ب کار کرده بود هدف از ایجاد آن واحد را ایجاد یک پیام نادرست به دقت ساخته شده ذکر میکند که به سیستم ارتباطی حریف برای فریب نخبگان تصمیم گیرنده یا افکار عمومی درز میکرد.
او میافزاید:"برای موفقیت هر پیام اطلاعات نادرست ضروری بود که حداقل تا حدی در تطابق با واقعیت یا دیدگاههای پذیرفته شده عمومی باشد، زیرا بدون اطلاعات قابل قبول و قابل تایید کسب اعتماد قربانی دشوار است".
کا گ ب باور داشت که انتشار اطلاعات نادرست به طور قابل توجهی توازن قوا بین بلوک شوروی و ناتو را تغییر میدهد. اولویت آن سرویس امنیتی بی اعتبار کردن نهادهای آمریکایی با هدف ایجاد شکاف میان امریکا با متحدان آن کشور در ناتو آن بود. عملا هر شر و بدی در جهان به آمریکاییها نسبت داده میشد: سیا متهم به ترور کندی رئیس جمهور اسبق امریکا و تلاش برای قتل پاپ ژان پل دوم شده بود و زمانی که داگ هامرشولد دبیر کل وقت سازمان ملل در جریان یک سانحه هوایی درگذشت کا گ ب به این شایعه دامن زد که امنیتیهای امریکایی این سانحه را سازماندهی کرده بودند.
در دهه ۱۹۶۰ میلادی انتشار اخبار جعلی بر کشورهای توسعه نیافته و تازه استقلال یافته متمرکز بود. به نظر میرسد افراد ضعیف و فاقد حقوق بیشتر به نظریههای توطئه روی میآورند. راحت است که بتوان مشکلات زندگی و عدم کنترلی که آنان بر سرنوشت خود دارند را به یک عامل بیرونی نسبت داد و استدلال کرد که آنان مسئول مشکلات شان نیستند و با تلاش خویش نمیتوانند بر آن غلبه کنند و چنین استدلالی فرد را از تلاش بی فایده قلمداد شده برای درمان مشکلات رهایی میبخشد.
اطلاعات نادرست نیازی به متقاعد کردن مردم به این باور نداشت که یک نظریه توطئه درست است در عوض از واقعیت کافی برای قابل قبول ساختن آن استفاده میکرد و این تاکتیک ممکن بود برای متقاعد کردن فرد کافی باشد. از این رو میتوان فضایی تب آلود ایجاد کرد که در آن مردم مایل بودند بدترین افراط گراییهای دولت خود را باور کنند. دروغ اغلب مانند یک ویروس بدون ردیابی پخش میشود و هر چه بیشتر و سریعتر در گردش باشد و هر چه بیشتر تکرار شود بر جذابیت آن افزوده میشود.
هیچ محدودیتی وجود نداشت و عاملان تشویق شدند تا توطئههای عجیب و غریب را اجرا کنند. برای مثال، در دهه ۱۹۸۰ میلادی کا گ ب تبلیغات نئونازیها را در آلمان غربی انجام داد. این کار زمانی انجام شد که برخی از فعالیتهای نئونازیها در برلین وجود داشت. با این وجود، اعلامیههای نوشته شده توسط کا گ ب به عنوان بیانیههایی معتبر قلمداد شدند و باعث دامن زدن به خشم در غرب شد و ترس بی موردی را ایجاد کرد. تمام این تلاشها با هدف ایجاد شرمساری برای آلمان غربی صورت میگرفت.
تا سال ۱۹۸۵ میلادی بودجه سالانه کا گ ب برای اقدامات فعال به ۳.۶۳ میلیارد دلار رسید که ۱۵۰۰۰ نفر را استخدام میکرد این ارتش کوچکی بود که قطعا اگر سون تزو زنده بود به آن افتخار میکرد! اولویت آن ارتش انتشار اطلاعات نادرست بود. صدها میلیون دلار پول نقد کا گ ب در عملیات مخفی سیاسی سرازیر شد. بخشی از وجوه به عنوان کمک به احزاب کمونیستی خارجی اختصاص یافت. با این وجود، بخش عمده آن به رسانههایی که افسران اطلاعاتی کا گ ب در آن کار میکردند یعنی به رسانههای روسی نووستی، تاس، پراودا و روزنامههای خارجی همسو با شوروی داده شد.
تجدید مسابقه تسلیحات هستهای در فهرست اهداف فعال کا گ ب قرار داشت. تنها ظرف مدت یک سال اتحاد جماهیر شوروی ۲۰۰ میلیون دلار را صرف "کارزارهای ویژه" علیه برنامههای ناتو برای استقرار سلاحهای هستهای در غرب اروپا کرد. از آنجایی که مذاکرات با شکست مواجه شد و هر دو طرف نصب موشکهای هستهای را تبلیغ کردند و خطرات بسیار زیاد و ترسناک بود. با این وجود، به گفته "سرگئی ترتیاکوف" افسر سابق اطلاعاتی روسیه مفهوم زمستان هستهای یک عملیات اطلاعات نادرست از سوی کا گ ب بود. او مدعی شد که کا گ ب عمدا در مورد چشم انداز یک جنگ هستهای برای نابودی متقابل اغراق کرده و غرب را برای کاهش زرادخانه هستهای خود حتی در معرض تهدید آرماگدون قرار داده تا رعب و وحشت ایجاد نماید.
امروز اقدامات فعال پنهانی کا گ ب در جنگ پوتین در اوکراین به کار گرفته شده است. با این وجود، نقش آژانسهای اطلاعاتی روسیه که به عنوان یک شاخه مخفی دولت عمل میکنند نه تنها در سیاست خارجی آن کشور بازتاب یافته بلکه ماهیت این عملیات نشان میدهد که نخبگان سیاسی روسیه چگونه به خود و نقش شان در جهان نگاه میکنند. سرویس امنیت فدرال روسیه مانند یک ارتش خصوصی برای پوتین به عنوان ابزاری برای حفظ قدرت او عمل میکند، اما با خشونت و فریبکاری شناخته میشود. میراث کا گ ب هنوز زنده است.