bato-adv
کد خبر: ۶۳۱۷۴۱
حضور در سرزمیـن شورش‏‌ها

یمن از چه زمانی در سیاست خارجی ایران جایگاهی خاص یافت؟

یمن از چه زمانی در سیاست خارجی ایران جایگاهی خاص یافت؟
مصیب نعیمی، مدیرمسئول روزنامه الوفاق و تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که نفوذ ایران در یمن چندان هم بالا نبوده است و این بهانه‌ای بود که عربستانی‌ها برای توجیه حمله به یمن ساخته و پرداخته کردند. نعیمی معتقد است که توافق ایران و عربستان به این معنا نیست که بحران یمن به‌طور کامل پایان یافته است و برآورده شدن خواسته‌های هر یک از طرفین مذاکرات بیشتری را می‌طلبد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲

نام یمن شاید تا پیش از آغاز جنگ ائتلاف به رهبری عربستان علیه انصارالله جایی در تیتر اخبار ایران نداشت. کشوری نفت‌خیز، اما فقیر در جنوب عربستان و هم‌مرز با عمان که در جنوب شبه‌جزیره عرب قرار گرفته و مرز‌های دریایی گسترده‌ای در دریای سرخ و نیز خلیج عدن دارد. موقعیت استراتژیک این کشور به لحاظ اشراف بر شاخ آفریقا از طریق مرز‌های دریایی جنوب و غرب یمن و نیز جزیره سوکاترا، اهمیت ویژه‌ای به این کشور داده است؛ به علاوه، اشراف این کشور بر تنگۀ باب‌المندب اهمیت مضاعفی به آن از نظر تأمین امنیت انرژی و حمل‌ونقل کالا بخشیده است. در واقع درصد زیادی از رفت‌وآمدی که در کانال سوئز صورت می‌گیرد، از باب‌المندب هم می‌گذرد. پس به همان میزان که کانال سوئز حائز اهمیت است، باب‌المندب هم مهم است.

به گزارش هم‌میهن، تصویری که امروز از یمن به جهان مخابره می‌شود، کشور کوچکی در شبه‌جزیره عربستان، در بحبوحه یک جنگ داخلی‌ست که غیرنظامیان را درگیر درد و رنج وصف‌ناپذیری کرده است. بسیاری از تحلیلگران می‌گویند که این جنگ که اکنون هشت ساله است، به یک جنگ نیابتی تبدیل شده؛ حوثی‌ها یا همان انصارالله که به اعتقاد ائتلاف متجاوز و غرب مورد حمایت ایران است و دولت این کشور را سرنگون کرده و در مقابل ائتلاف چندملیتی به رهبری عربستان سعودی قرار گرفته‌اند و دخالت سایر مبارزان، از جمله گروه‌های اسلام‌گرای شبه‌نظامی و جدایی‌طلبان مورد حمایت امارات متحده عربی که تصویر را پیچیده‌تر کرده است.

این درگیری ۸ساله، بیش از چهار میلیون نفر را آواره کرده و باعث شیوع وبا، کمبود دارو و تهدید قحطی شده است. طرف‌های متخاصم در سال ۲۰۲۲ آتش‌بس چندماهه‌ای را رعایت کردند که امید‌ها را برای راه‌حل سیاسی درگیری افزایش داد، اما در اکتبر آن سال نتوانستند آتش‌بس را تمدید کنند. یمن مدت‌هاست که با تفاوت‌های مذهبی و فرهنگی بین شمال و جنوب خود و میراث استعمار اروپایی دست‌وپنجه نرم می‌کند. دولت مدرن یمن در سال ۱۹۹۰ با اتحاد جمهوری عربی یمن تحت حمایت ایالات متحده و عربستان سعودی در شمال و جمهوری دموکراتیک خلق یمن تحت حمایت شوروی در جنوب تشکیل شد. علی عبدالله‌صالح، افسر نظامی که از سال ۱۹۷۸ بر یمن شمالی حکومت می‌کرد، رهبری این کشور جدید را بر عهده گرفت.

با این حال، تنها چهار سال پس از اتحاد، جدایی‌طلبان جنوبی برای چند ماه از هم جدا شدند و در سال ۲۰۰۷ دوباره به‌عنوان جنبش جنوب ظاهر شدند، که همچنان به فشار برای خودمختاری بیشتر در داخل یمن ادامه می‌دهند. جنبش حوثی که پایگاه آن در میان شیعیان زیدی شمال یمن است، شش بار بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ علیه دولت صالح قیام کرد.

روابط ایران و یمن در گذر تاریخ

پیش از انقلاب، روابط ایران و یمن که در آن زمان به یمن شمالی و جنوبی تقسیم می‌شد، متاثر از تحولات مرتبط با بلوک‌بندی حاکم بر خاورمیانه بود؛ به این شکل که یمن شمالی در بلوک غرب قرار داشت و دارای روابطی در همین چهارچوب با تهران بود. در همین دوران نیز محمدرضا پهلوی دو هزار نیروی نظامی برای تربیت ارتش یمن به این کشور فرستاده بود چراکه در آن زمان یمن جنوبی دولتی کمونیستی و تحت فرمان شوروی سابق داشت و شاه ایران از ترس نفوذ کمونیست‌ها، یمن شمالی را تقویت می‌کرد.

تسلط یمن‌جنوبی بر تنگه استراتژیک باب‌المندب و امکان حضور نظامی شوروی در دریای سرخ و دریای عمان و مختل شدن حرکت کشتی‌های نظامی و تجاری غرب در این دو دریا، بخشی از دغدغه‌های ایران بود. به همین دلیل در آن زمان محمدرضا پهلوی بخشی از نیرو‌های نظامی خود را برای دفاع از پادشاهی عمان در ظفار مستقر کرده بود. هرچند حضور نیرو‌های ایران در پادشاهی عمان نارضایتی برخی کشور‌های بلوک شرق را به همراه داشت، اما ایران تلاش داشت تا از سوی آمریکا و غرب از نفوذ شوروی در باب‌المندب و خلیج‌فارس جلو گیری کند. درگیری‌های خونینی میان نیرو‌های ارتش سابق ایران و کمونیست‌های ظفار که از سوی یمن جنوبی حمایت و پشتیبانی می‌شدند، صورت گرفت و در نهایت به نابودی این شورشیان انجامید و موجب شکل‌گیری روابطی میان تهران و مسقط شد که تا امروز نیز تهران از مواهب آن برخوردار است.

با وقوع انقلاب در ایران، یمن شمالی در جبهه شورای همکاری خلیج‌فارس و حامی صدام حسین در جنگ ۸ ساله علیه ایران قرار گرفت و یمن جنوبی به حامی ایران تبدیل شد. در سال ۱۹۹۰ نیز دو یمن متحد شده و همچنان تحت تاثیر شورای همکاری خلیج‌فارس قرار داشت. با این حال جمهوری اسلامی ایران روابط محدود خود را در این سال‌ها با یمن حفظ کرد. در همین چهارچوب نیز علی عبدالله‌صالح در سال ۲۰۰۲ به تهران سفر کرد و سپس در سال ۲۰۰۳ محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت ایران عازم صنعا شد.

تهاجم نظامی ائتلاف به رهبری عربستان

در سال‌های حکومت علی عبدالله‌صالح، گروه‌های حقوق بشر پیوسته وی را متهم می‌کردند که یک حکومت فاسد و خودکامه را اداره می‌کند. در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱ در برخی کشور‌های خاورمیانه و شمال آفریقا که با عنوان «بهار عربی» از آن یاد می‌شود، یمن نیز درگیر ناآرامی‌هایی شد که در نهایت علی عبدالله‌صالح، رئیس‌جمهور این کشور را مجبور به کناره‌گیری کرد و منصور هادی با تصمیم شورای همکاری خلیج‌فارس به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد، اما ناکامی این دولت نیز باعث افزایش نارضایتی و به‌طبع آن فعال شدن حوثی‌ها در این کشور شد. پیشروی چشمگیر نیرو‌های شیعه و کنترل استان‌های صعده و عمران در تابستان ۲۰۱۴ و پس از آن تصرف صنعا و کاخ ریاست‌جمهوری توسط این نیرو‌ها موجب استعفای رئیس‌جمهور شد. عربستان در تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۱۵ با ادعای حمایت از عبدربه منصور هادی، رئیس‌جمهور مستعفی این کشور، به چند فرودگاه و پایگاه نظامی در یمن که در اختیار نیرو‌های حوثی بود، حمله کرد و نام عملیاتش را «طوفان قاطع» نامید. با توافق ایران و عربستان با میانجی‌گری چین برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک، اما افق روشنی برای پایان بحرانی که در سال ۲۰۱۵ در یمن آغاز شد وجود دارد و گفتگو‌ها با میانجیگری عمان در جریان است.

حیاط خلوت عربستان

سیاست خارجی عربستان سعودی به‌عنوان بازیگر مهم منطقه‌ای، نشان می‌دهد که ریاض می‌کوشد تا با اتخاذ یک سیاست محافظه‌کارانه تهاجمی، مانع از تسری موج انقلاب‌های منطقه به مرز‌های داخلی خود شود. تحلیل سیاست خارجی عربستان پس از انقلاب‌های منطقه نشان می‌دهد که عربستان برای حفظ نظم منطقه‌ای تنها ناظر تحولات نبوده بلکه این کشور برای حفظ ساختار‌های منطقه کوشش کرده تا با حضور تمام‌قد، بر روی مؤلفه‌های تأثیرگذار در این انقلاب‌ها اثر بگذارد؛ لذا سیاست خارجی عربستان از یکسو محافظه‌کارانه است؛ چراکه تمایل به حفظ وضع موجود دارد، اما هم‌زمان تهاجمی هم هست؛ زیرا تلاش دارد تا با به‌کارگیری ابزار‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی فضای انقلاب‌های منطقه‌ای را به نفع خود مدیریت کند.

فارغ از سیاست عربستان در قبال سایر کشور‌هایی که در جریان بهار عربی، با موج نارضایتی و شورش مواجه بودند، ناآرامی‌های یمن معنی جداگانه و مشخصی برای ریاض داشت؛ ۱۸۰۰ کیلومتر مرز با همسایه جنوبی و هم‌مرزی شیعیان عربستان با شیعیان یمن این کشور را از اهمیت بالایی برای ریاض برخوردار کرده که موجب شد تا عربستانی که شاید کمتر کسی فکر می‌کرد روزی از سلاح‌های گرانقیمتش در زمین نبرد استفاده کند، در نهایت تصمیم بگیرد در رهبری یک ائتلاف عربی و با حمایت لجستیکی آمریکا به همسایه جنوبی هجوم ببرد.

انصارالله

نگرانی از پیشروی و به دست گرفتن حکومت از سوی یک گروه شیعه، عامل یا بهانه اصلی عربستان برای حمله به یمن بود. گروهی شیعه با نام «انصارالله» که تلاش شد تا با «حزب‌الله» لبنان مشابه جلوه داده شود. جنبش انصارالله که اکنون به‌صورت یک گروه مسلح و متشکل نظامی با مطالباتی به‌طور کلی سیاسی درآمده است، سیر تاریخی خاصی را طی کرده تا در نهایت در شکل فعلی خود متبلور شود.

ابتدا در سال ۱۹۸۶، یک مؤسسه فرهنگی در یمن شمالی به نام «اتحادیه جوانان» تأسیس شد که هدف آن آموزش جوانان زیدی بود. دو نفر از علمای برجسته زیدی یمن یکی نجم‌الدین المؤیدی و دیگری بدرالدین الحوثی از برجسته‌ترین علمای این اتحادیه بودند.

سال ۱۹۹۰، یمن شمالی و جنوبی متحد شدند و یمن واحد تأسیس و قانون اساسی واحد تصویب گردید. طبق این قانون، بحث آزادی‌های سیاسی و پلورالیزم حداقل به لحاظ شعاری و البته تا حدودی هم به لحاظ عملی مطرح شد. پیرو این وقایع، اتحادیه جوانان که در یمن شمالی تأسیس شده بود، تحولاتی یافت و بعد از اتحاد یمن، «حزب حق» از درون آن شکل گرفت. در واقع، یک جریان فرهنگی به نام «اتحادیه جوانان» به یک حزب سیاسی به نام حزب حق تبدیل شد که شیعیان زیدی یمن را نمایندگی می‌کرد.

در سال ۱۹۹۲، مجدداً یک مؤسسه یا مجموعه فکری فرهنگی، به نام «الشباب المؤمن» از دل همین جریان و اعضای فعال آن ایجاد شد که مؤسس آن هم یکی از فرزندان علامه بدرالدین، به نام «محمد بدرالدین الحوثی» بود؛ این مجموعه مدتی کار کرد و بعد دچار انشعاب شد. در نهایت در سال ۱۹۹۷ از دو گروه موجود در داخل مجموعه فرهنگی «الشباب المؤمن»، یکی از افراد شاخص آن به نام حسین بدرالدین الحوثی بر گروه دیگر غلبه یافته و از آن به بعد، تشکیلات الشباب المؤمن با گرایش‌های واضح‌تر سیاسی و تحت رهبری حسین الحوثی به فعالیت خود ادامه می‌دهد. حسین الحوثی در سال ۱۹۹۳ به مجلس یمن راه یافت و به منظور مقابله با گسترش وهابیت که به سبب بازگشت یمنی‌های سلفی و وهابی از افغانستان و ترس از تفکرات افراطی آنان تشدید شده بود، ضمن تشکیل حزب مذکور فعالیت فرهنگی و سیاسی خود را مضاعف کرد. در ماه مه سال ۲۰۱۲، ده مورد مهم از مطالبات حوثی‌ها منتشر شد که از جمله می‌توان به نفی هرگونه دخالت قدرت‌های خارجی در گفتگو‌های ملی، تهیه یک دستورالعمل جامع برای گفتگو‌های ملی و به‌رسمیت شناختن دغدغه‌های شمال و جنوب و آزادی زندانیان سیاسی، اشاره کرد.

آینده روابط تهران با صنعا

از تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۰ و پایان ماموریت حسن ایرلو، سفیر پیشین ایران در یمن که پس از ابتلا به کرونا و انتقال دیرهنگام به تهران جان خود را از دست داد، تهران همواره ضمن تاکید بر اهمیت روابط با این کشور، هنوز سفیر جدیدی را برای این کشور تعیین نکرده است. به نظر می‌رسد ایران نیز در دو سال گذشته و هم زمان با گفتگو‌های جدی با عربستان، درنگ کرده است تا بر مبنای آنچه مقرر شده بود تا در آینده نزدیک به نتیجه برسد، برای تعیین ویژگی‌های نماینده جدید خود در این کشور تصمیم بگیرد. آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در یمن برخلاف اسلاف خود پیش‌زمینه‌ای نظامی داشته و عنوان شده که از همراهان نزدیک قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس ایران بوده است.

پایگاه خبری الاخبار لبنان پس از شهادت سفیر ایران در گزارشی نوشت: «با وجود اینکه مرحوم ایرلو یکی از اعضای سپاه پاسداران و مجروحان جنگ تحمیلی بود و در این جنگ یکی از برادرانش را از دست داد، اما فعالیت او در یمن محدود به دو عرصه نظامی و اطلاعاتی نبود، بلکه در عرصه سیاسی و در وهله نخست، عرصه انسانی نیز فعالیت داشت. ایرلو همزمان با آغاز جنگ علیه یمن اهتمام خود را به پرونده‌های انسانی شدت بخشید و یک خط سیر حقوقی را با همکاری جامعه مدنی یمن برای مقابله با ائتلاف متجاوز پایه‌ریزی کرد.»

امروز و پس از توافق با عربستان، به نظر می‌رسد در آینده نزدیک سفیر جدید ایران در یمن نیز تعیین و عازم محل ماموریت خود شود و باید دید با توجه به تحولات جدید منطقه، چه کسی نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در صنعا را تحویل خواهد گرفت.

نگاه کارشناس

مصیب نعیمی تحلیلگر مسائل خاورمیانه در گفتگو با هم‌میهن: سفرای ایران در یمن و عربستان همزمان اعزام می‌شوند

مصیب نعیمی، مدیرمسئول روزنامه الوفاق و تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که نفوذ ایران در یمن چندان هم بالا نبوده است و این بهانه‌ای بود که عربستانی‌ها برای توجیه حمله به یمن ساخته و پرداخته کردند. نعیمی معتقد است که توافق ایران و عربستان به این معنا نیست که بحران یمن به‌طور کامل پایان یافته است و برآورده شدن خواسته‌های هر یک از طرفین مذاکرات بیشتری را می‌طلبد.

‌مساله یمن و اهمیت آن در سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران پس از حمله ائتلاف تحت رهبری عربستان به این کشور به موضوعی مهم در اخبار داخلی تبدیل شد و این در حالی است که به‌صورت تاریخی، چه پیش و چه پس از انقلاب جایگاه یمن از جمله موضوعات مهم برای تهران محسوب می‌شد؛ این کشور از چه جهت برای ایران اهمیت دارد؟

آنچه امروز یمن را در محور ایران قرار داده یک امر بسیار طبیعی با توجه به فرآیند‌های منطقه‌ای است و اینطور نیست که یمن تنها باشد؛ دو محور مناقشه در کل منطقه وجود داشت که مدیریت یکی از این محور‌ها با غرب بود و محور متقابل که شرق بوده و امروز در موضوع اوکراین نمود علنی پیدا کرده است؛ لذا اگر به این معادلات نگاه کنیم هر کدام از این کشور‌ها به‌صورت سنتی در یکی از این دو محور قرار می‌گیرند. یمن با توجه به خواست استقلال‌طلبی از کشور همسایه یعنی عربستان طبیعی است که در این معادلات قرار می‌گیرد. همین وضعیت در خصوص سوریه و تا حدودی عراق هم صدق می‌کند که در جایگاه و موقعیت جغرافیایی تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند.

الان با فرآیند جدید خاورمیانه، یک نگاه جدیدی از سوی کشور‌های منطقه به آینده وجود دارد و این نگاه پس از توافق میان ایران و عربستان کمک کرده تا همگرایی شکل گرفته افق روشنی را پیش روی موضوع پایان بحران در یمن قرار دهد. در بحث یمن یک جهش بسیار باسرعتی در جهت حل مشکلات رخ داد و پاسخ طرفین نیز به این جهش مثبت بوده، اما به معنی آن نیست که این بحران به‌صورت کامل پایان یافته و خواسته‌های هرکدام از طرف‌ها، موضوع جنوب و وحدت سرزمینی از جمله مسائلی است که مذاکرات بیشتری را می‌طلبد. نکته مهم در این رابطه این است که نگاه حل مسالمت‌آمیز بحران بر نگاه درگیری و مناقشه نظامی پیروز شده و همین نگاه می‌تواند مسیر آینده را باز کند.

یمن به دلیل همجواری با دریای سرخ و تنگه باب‌المندب و شاهراه اصلی انتقال نفت، دارای موقعیت مهم و استراتژیک در منطقه است. جامعه یمن هم با توجه به تاریخ این کشور همواره خواستار استقلال بوده است. نگاه امروز ایران با دوران پیش از انقلاب متفاوت است؛ آن زمان تهران در محور غرب قرار داشت و ارتباطش با یمن شمالی به‌عنوان کشوری در بلوک غرب تفسیر می‌شد، اما الان بعد استراتژیک مطرح است، به این معنا که یمن امروز به کشور‌هایی روی می‌آورد که از استقلال و تمامیت ارضی این کشور حمایت می‌کنند و با کشور‌هایی زاویه دارد که نسبت به این امر بی‌تفاوت هستند یا به خاکش طمع دارند یا می‌خواهند در آن کشور نفوذ داشته باشند. از این رو در شرایط فعلی طبیعی است که یمن با کشوری همراهی داشته باشد که داعیه اصلی حمایت از استقلال این کشور را دارد.

تجربه جنگ ۸ساله عربستان علیه یمن هم نشان داد که مسیر حمایت از استقلال کشور‌ها می‌تواند پایدارتر باشد، همان‌گونه که در مورد سوریه اتفاق افتاد و پس از بحران‌های متعدد و لشکرکشی غرب و حامیان عرب‌شان، امروز می‌بینیم که شرایط کاملا تغییر کرده و حتی کشور‌های عضو اتحادیه عرب با بازگشت دمشق به این اتحادیه موافقت کردند و روابط به‌سرعت به سمت سازش و حل‌وفصل سیاسی پیش می‌رود؛ لذا معتقدم تحولات کل منطقه به هم مرتبط است اگرچه هرکدام دارای شرایط خاص مربوط به خود هستند و شرایط یمن قابل مقایسه با سوریه نیست. در کل شاهد فرآیند مثبتی هستیم که در این روند، منطقه در آینده ثبات نسبی را تجربه خواهد کرد.

‌ارتباط شیعیان یمن با جمهوری اسلامی ایران از چه زمانی شکل گرفت و آیا این ارتباط مانند ارتباط میان شیعیان در لبنان و عراق با تهران است؟

جامعه شیعه در یمن به‌طور کلی در محور مقاومت هم‌سو با شیعیان عراق و لبنان قرار می‌گیرد، اما تفاوت‌هایی وجود دارد که به موقعیت جغرافیایی هرکدام از آن‌ها برمی‌گردد. نزدیکی این جامعه به ایران هم از آن جهت است که تهران از استقلال و حقوق آن‌ها دفاع می‌کند و همه این‌ها به همان دو محور اصلی منطقه برمی‌گردد.

‌در سال ۱۳۹۴ و همزمان با تصمیم ریاض برای تهاجم نظامی به یمن، مقابله با ایران در جایگاه چندم اهداف عربستان قرار داشت و آیا به این هدف دست یافت که حالا در صدد پایان بحران است؟

موضوع نفوذ ایران قطعا یکی از بهانه‌های عربستان برای تهاجم نظامی بود؛ وقتی بحرانی به وقوع می‌پیوندد، بازیگران بهانه‌های مختلفی دارند و بهترین توجیه این است که طرف مقابل به وابستگی به خارج متهم شود درحالی‌که خود عربستان نیز می‌داند جبهه مقابل آن‌ها کاملا یمنی است و هیچ ارتباطی با خارج از مرزهایش ندارد هرچند که از کشوری دیگر حمایت می‌طلبید و معتقد بود که پشتوانه باثباتی است، اما در اساس این یمنی‌ها بودند که به‌دنبال تحقق خواسته‌هایشان بودند و این خواسته‌ها هم از ابتدا مشخص و شفاف بود که شامل عدم نفوذ بیگانه و برخورداری مردم این کشور از ثبات داخلی بود؛ لذا امروز می‌بینیم دیگر صحبتی از بهانه‌های پیشین نیست بلکه محافل مطبوعاتی عربستان ابراز خوشحالی می‌کنند که در پی ازسرگیری روابط تهران با ریاض، تحول مثبتی نیز در موضوع حل‌وفصل بحران یمن صورت گرفته است.

البته این ازسرگیری روابط تنها بر یمن تاثیرگذار نبوده و تاثیرات آن را بر سایر پرونده‌های خاورمیانه شاهد هستیم که برای مثال در موضوع خلأ سیاسی در لبنان با توجه به نفوذ عربستان در بخشی از جمعیت سنی و مسیحی این کشور، زمزمه حصول توافق برای انتخاب رئیس‌جمهور به گوش می‌رسد و حتی این احتمال وجود دارد که اجماع بر سر سلیمان فرنجیه کاندیدای موردنظر ائتلاف ۸ مارس حزب‌الله صورت بگیرد که تا پیش از این از سوی ائتلاف ۱۴ مارس رد می‌شد؛ لذا اینکه گفته می‌شد ایران دارای نفوذ بالا در یمن بوده و در این کشور حکومت می‌کرده، ادعای نادرستی است، اما ایران از ابتدا خواستار حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران در این کشور بوده و خواست ملت یمن برای تعیین سرنوشت بدون دخالت خارجی مورد حمایت تهران بود.

‌پس از شهادت سفیر پیشین ایران در صنعا، سفیری برای یمن تعیین نشد؛ با پایان بحران یمن مناسبات تهران با صنعا چه تفاوتی خواهد داشت؟

روابط سیاسی ایران و یمن حتی پس از شهادت شهید ایرلو به شکل عادی دنبال می‌شود و خلأیی در این رابطه ایجاد نشده است. می‌دانیم که انتخاب سفیر برای کشوری مانند یمن پروسه خودش را دارد که شخص مورد نظر موضوعات مرتبط با این کشور را درک کند و خودش نیز تمایل برای این ماموریت داشته باشد و از سوی یمن نیز پذیرفته شود؛ لذا این تاخیر عمدی نبوده است، اما اخبار حاکی از این است که همزمان با حضور سفیر ایران در عربستان، سفیر کشورمان به صنعا نیز اعزام خواهد شد.

برچسب ها: ایران و یمن
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین