خواندان آکادمیک را نباید به چشم یک فعالیت منفعلانه دید، بلکه فرآیندی فعال است که منجر به توسعۀ یادگیری میشود.
فرارو- وقتی مطالعه میکنیم، به خصوص در سطوح بالا، زمان زیادی صرف خواندن میشود.
به گزارش فرارو، خواندان آکادمیک را نباید به چشم یک فعالیت منفعلانه دید، بلکه فرآیندی فعال است که منجر به توسعۀ یادگیری میشود.
خواندن برای یادگیری، نیازمند تلاش آگاهانه برای ایجاد ارتباطها، درک عقاید، پژوهش و به کارگیری آنچه که یاد گرفتهاید در مطالعاتتان است.
در اینجا به حوزههای زیر میپردازیم: خواندن چگونه پیشرفت میکند، اهداف از خواندن، رفتن به سوی خواندن با نگرش درست و تدوین یک استراتژی خواندن.
هر چیزی که میخوانیم، از کسی آن را نوشته، چیزی به ما میگوید. توجه دقیق به اینکه مولف چرا و چگونه چیزی را نوشته، ما را نسبت به چشمانداز ایشان به زندگی پذیرا میکند و این به نوبۀ خود باعث غنی شدن درک ما از جهانی میشود که در آن زندگی میکنیم.
یادگیری خواندن به عنوان یک کودک، معمولاً این توانایی را در ما ایجاد میکند که چیزهای ساده را نسبتاً آسان بخوانیم.
همچنان که مهارتهای ما در خواندن پیشرفت میکند، این فرآیند چالشیتر میشود. ما با واژگان جدید و جملاتی با ساختارهای پیچیدهتر برخورد میکنیم. کتابهای درسی سالهای ابتدایی مدرسه، «واقعیات» یا «حقایق» پیرامون جهان را پیش روی ما میگذارند و ما مجبوریم که آنها را یاد بگیریم؛ ما را در این مرحله تشویق نمیکنند که اعتبار مولفان این متون چاپی را مورد پرسش قرار دهیم.
با این حال، با پیشروی در مدرسه، به تدریج یادمان میدهند تا طیفی از دیدگاهها یا روشهای نگاه به یک موضوع را مدنظر قرار دهیم، و تنها معطوف به یکی نباشیم. ما یاد میگیریم تا این دیدگاهها را با هم مقایسه کنیم و شروع به ساخت نظراتی پیرامون آنها میکنیم.
این تغییر در خواندن، از رویکرد سطحی (جمعآوری حقایق) به رویکرد عمقی (تفسیر)، برای بهرهگیری حداکثری از مطالعاتمان ضروری است.
خواندن تنها راهی برای دیدن آنچه که گفته شده نمیماند، بلکه بدل به راهی برای شناسایی و تفسیر آنچه که گفته شده میشود، که حاصل آن دریافت سطوح زیرین متن نظیر پیشداوریها، فرضیات و دیدگاههای مولف است.
از این رو، خواندن آکادمیک، یعنی فهمیدن تفسیر مولف از واقعیت، که ممکن است با تفسیر ما بسیار متفاوت باشد.
اکثر ما هر روز به مقاصد مختلف میخوانیم؛ شما همین الان دارید این صفحه را به قصدی میخوانید.
ما میخوانیم تا اطلاعات رخدادی را برای کاربردی عملی به دست آوریم، مثلاً جدول زمانبندی مترو یا فهرست فیلمهای سینما. برای چنین اسنادی، به ندرت پیش میآید که نیازی به تحلیل یا تفسیر داشته باشیم.
همچنین ممکن است داستان بخوانیم تا سرگرم شویم؛ بسته به خوانند، سطحی از تفسیر میتواند به کار بسته شود، و فرض کنید که اگر این داستان خواندن در قالب بخشی از تحصیلات ادبیات باشد، تحلیل سبک نویسندگی نویسنده، انگیزهها و غیره نیز لازم میشود.
بسیاری از ما روزنامه و مجله میخواهیم، حال چاپی یا آنلاین، تا از رویدادهای جاری با خبر شویم. در برخی موارد پیشداوری و جانبداری نویسنده واضح است و این امر ما را به داشتن تفسیری از نوشته با علم بر این جانبداری، سوق میدهد. از این رو شاید بتوان یک مقالۀ خاص را بیشتر بیانیۀ اعتقادی دانست تا واقعیت. جانبداریهای سیاسی در نشریات بسیار متداول هستند.
وقتی که مواد آکادمیک نظیر کتابهای درسی، ژورنالها و امثالهم را میخوانید، همواره باید به قصد تفسیر و تحلیل بخوانید. هیچ چیز را نباید از پیش واقعیت یا «حقیقت» بدانید. شما باید خود را درگیری چیزی کنید که «خواندن انتقادی» نامیده میشود.
وقتی که در حین یک دورۀ آکادمیک، میخوانید، هدف اصلی شما جمعآوری اطلاعات برای پاسخ به سوال تکلیف یا دست یافتن به اطلاعات بیشتر در موضوع یک امتحان یا هر نوع دیگر از امتحانات ارزشیابی است.
پشت این قضیه، موضوع کلیتر یادگیری و پیشرفت قرار دارد، پیشرفت افکارتان و ضمیمه کردن ایدههای جدید به فهم فعلی خودتان، تا بتوانید چیزها را از زوایا یا نقطهنظرهای مختلف ببینید، و دانش و فهم خود را پیش برده و در نهایت خودتان پیشرفت کنید.
از این رو، یادگیری حاصل خواندن و حفظ کردن جزییات نیست، بلکه از پیشبرد فهم شما از معنای جزییات ناشی میشود.
وقتی که درگیری مطالعه و تحصیل رسمی، مثلاً در دانشسرا یا دانشگاه میشوید، حوزۀ خاصی از خواندان هستند که به سمت آنها هدایت میشوید.
از جمله:
مواد دوره:
مواد دوره از یک موسسه تا موسسۀ دیگری، تفاوت قابل ملاحظهای دارد و همچنین رشته به رشته و استاد به استاد فرق میکند.
ممکن است مواد دوره را در قالب کتاب یا جزوۀ کلاسی به شما بدهند. چنین موادی همچنین ممکن است به صورت آنلاین نیز در دسترس باشد.
ممکن است از شما انتظار داشته باشند که خودتان در کلاسها و سمینارها جزوه بنویسید. مواد دوره، مهمترین شاخص در این رابطه است که دوره پیرامون چیست، و موضوعات اصلی آن چیست. مواد دوره، اغلب شما را به دیگر انواع مواد خواندنی رهنمون میکنند.
متون اصلی، معمولاً در قالب کتاب، ژورنال یا منابع آنلاین قابل اعتماد، موادی هستند که از طریق مواد دوره به آنها هدایت میشوید.
متون اصلی، خواندنیهای ضروری هستند و هدف آنها معمولاً بسط موضوعات، مباحث و استدلالهای ارایه شده در مواد دوره یا در جریان کلاسها و امثالهم است. به خاطر داشته باشید که متون اصلی، در ارزیابیای که از شما صورت میگیرد، اولویت دارند. شما باید درک خود را از تئوریها و ایدههای این متون در تکالیف خود نشان دهید.
فهرست منابع خواندنی، به غیر از متون اصلی، ممکن است منابع دیگری از مواد خواندنی را به شما توصیه کنند.
خواندنیهای پیشنهادی، نه تنها درک شما را از یک موضوع بالا میبرد، بلکه میتواند کیفیت آنچه که خودتان مینویسید را بسیار بالاتر ببرد.
شاید یکی از مهمترین مهارتهای خواندن آکادمیک این باشد که خودتان مواد خواندنی اضافی را شناسایی کنید.
به آنچه که به شما میگویند بخوانید نچسبید، بلکه تا جایی که میتوانید با خواندن پیرامون موضوع مورد مطالعۀتان، دانش خود را گسترش دهید. حساب هر چیز مرتبطی را که خواندهاید، چه چاپی و چه آنلاین داشته باشید، چرا که وقتی که تکلیفی را انجام میدهید، به این اطلاعات برای فهرست ارجاعات یا کتابشناسی نیاز پیدا خواهید کرد.
اغلب وقتی که شروع به خواندن کتابهایی مربوط به موضوعی تازه میکنیم، در مییابیم که دنبال کردن زبان و سبک آنها دشوار است.
این امر ممکن است ما را سرخورده و مایوس کن، اما ثابت قدم باشید؛ موضوعات تخصصی حاوی «زبان» تخصصی خاص خود هستند که باید یاد بگیرید. ثابت قدمی یعنی که با سبک نوشته، واژگان یا اصطلاحات آن موضوع تخصصی آشناتر شوید.
از دید کلیتر، نوشتۀ آکادمی از یک سبک یا زبان بسیار محتاط استفاده میکند. ممکن است به نظر آید که نویسنده از جملات بسیار بلند و ثقیل استفاده کرده، اما این امر معمولاً به منظور اطمینان از این موضوع است که آن چه میگویند دقیقاً همان چیزی باشد که منظورشان است.
یک کمک مفید به خواندن داشتن فرهنگ لغت خوب دم دست است؛ با این شاید فرهنگ لغت تخصصی برای برخی از حوضهها ضروری باشد. همچنین فرهنگ لغتهای آنلاین رایگان نیز در دسترس هستند. اگرچه یک فرهنگ لغت میتواند مفید باشد، اما نباید زیاد به آن متکی شد. فرهنگهای لغات اغلب بافت را در نظر نمیگیرند، و تنها با دانستن معنی یک کلمه یا عبارت شاید نتوانید که به معنی مدنظر مولف دست پیدا کنید.
اینکه از آنچه که میخوانید فاصله داشته باشید و با دیدی علمی آن را بخوانید برای دیدن و فهمیدن منطق یک استدلال اهمیت اساسی دارد. دید علمی با دید فردی متفاوت است. دید فردی یعنی احساسات و عقاید خود در آنچه میخوانید وارد کنید. علمی نگاه کردن به شما اجازه میدهد تا عقب بایستید و احساستان از آنچه میخوانید جدا باشد. این به شما اجازه میدهد تا توجه خود متمرکز بر چیزی کنید که میخوانید و نه اینکه بر احساستان پیرامون چیزی که میخوانید، تمرکز کنید.
این به شما کمک میکند تا کششی اصیل نسبت به موضوعی که راجعش میخوانید داشته باشید. اگر چیزی مربوط با موضوع مدنظرتان را میخوانید، مهم است که نسبت به آن کشش داشته باشید تا آنچه را لازم است از آن بیرون بکشید. ممکن است در چنین شرایطی، هنگام خواندن، سوالات زیر برایتان مفید باشد: «از نظر مولف چرا این مضوع جالب یا مهم است؟»، «اینکه میخوانم، چگونه به آنچه که از این موضوع میدانم ربط دارد؟».