حالا دیگر سخت شده است که به خاطر بیاوریم در سالهای دهه هشتاد، ژاپن یکی از ستایشبرانگیزترین نظامهای اقتصادی جهان را داشت. آن زمان اکثریت اعتقاد داشتند که ژاپن به بالاترین سطح استانداردهای زندگی رسیده و روزآمدترین تکنولوژیها را از آن خود خواهد کرد.
حالا امروز آنچه که اکثرا میشنویم این است که مبادا اشتباهات ژاپن که منجر به از دست رفتن یک دهه رشد اقتصادی شد را ما نیز دو مرتبه تکرار کنیم. به ما میگویند گناه اصلی ژاپن بیتوجهی به بستههای محرک و دادن اجازه خودنمایی به «پادتورم» (تنزل قیمتها) است که اقتصاد را فلج میکند. مردم هر روز خریدهایشان را به تاخیر میانداختند، چون انتظار داشتند که در آینده نزدیک قیمتها باز هم بیشتر کاهش پیدا کنند. درک عامه بر حول چنین باورهایی دور میزند و این باورها اشتباه است.
باید گفت که در واقعیت عکس این باورها درست است، غروب اقتصادی ژاپن نشاندهنده قدرت اندک بستههای محرک و بزرگ نمایی درباره خطر پادتورم معتدل است. برای توان نیرومند اشتغال آفرینی بخش خصوصی و سرمایهگذاریهای بنگاههای خصوصی تقریبا هیچ جایگزینی وجود ندارد و این درست همان چیزی است که در ژاپن شاهد کمبود آن بودهایم. این درسی است که ما باید از ژاپن بیاموزیم.
دردسرهای اقتصادی ژاپن، مثل مشکلات ما از شکلگیری حبابهای بزرگ در بخش داراییها به وجود آمد. ارزش بازار سهام ژاپن طی تنها چهار سال یعنی از 1985 تا 1989 نزدیک به سه برابر شد. قیمت زمین در شهرهای بزرگ نیز تا سال 1991 بیش از سه برابر افزایش یافت.
جریان پول نقد واقعا مرگبار بود. در همین حال تا پایان سال 1992 ارزش بازار سهام ژاپن بیش از پنجاه و هفت درصد نسبت به سال 1989 کاهش یافت. نزول قیمت زمین نیز از همان سال 1992 آغاز شد و دائم به حرکت نزولی خودش ادامه داد؛ قیمت زمین در ژاپن اکنون به سطح قیمتهای ابتدای دهه 80 رسیده است. طی سالهای دهه 90 رشد اقتصادی سالانه تنها 5/1 درصد بود، در حالی که همین رقم در دهه 80 به 4/4 درصد نیز میرسید.
با وجود بستههای محرک حجیم، دو دهه میگذرد که رشد اقتصادی سریع به ژاپن بازنگشته است. با وجودی که واکنش ژاپنیها تدریجی و آهسته بود، آنها به سراغ توصیههای کتابهای درسی اقتصاد رفتند. مخارج را زیاد کردند، مالیاتها را پایین آوردند و اجازه دادند که کسری بودجه همینطور بیشتر و بیشتر باد کند. سهم بدهی ناخالص دولت نسبت به ارزش کل اقتصاد (تولید ناخالص داخلی) که در سال 91 حدود 63 درصد بود، تا سال 1997 به 101 درصد از GDP رسید. اکنون به ارقامی در حدود 200 درصد رسیده است. بانک ژاپن (بانک مرکزی این کشور) نرخ بهره را پایین آورد، در سال 99 نرخ بهره به صفر رسید و این سیاستی بوده است که با برخی وقفههای کوتاهمدت از آن زمان ادامه داشته است.
پادتورم توضیحدهنده رکود اقتصادی مستمر نیست. از میان بیست سال گذشته در 9 سال، شاخص قیمت مصرفکننده ژاپن کاهش داشته است، رقم متوسط این کاهش سالانه در حدود شش دهم درصد بوده است. ادوارد لینکولن که اقتصاددان دانشگاه نیویورک است و در حوزه اقتصاد ژاپن تخصص دارد، میگوید: «وقتی قرار باشد یک سال بعد قیمت خودرو نیم درصد پایین بیاید، اینطور نیست که مردم بگویند خوب پس من صبر میکنم و یک سال بعد ماشین میخرم.» اگر قضیه این بود که ژاپنیها خریدهایشان را به تاخیر میاندازند، نرخ پسانداز خانوار باید افزایش مییافت، اما جالب است که اشاره کرد این نرخ از 1/15 درصد درآمد قابلتصرف در سال 91 به تنها 3/2 درصد در سال 2008 رسیده است.
عملکرد اقتصادی تیره و تار ژاپن به نظر دو دلیل عمده دارد. یکی «دوگانگی اقتصاد» است: «یک بخش صادراتی فوقالعاده کارآ (تویوتا و توشیبا و غیره) در کنار یک بخش داخلی که کمتر پویایی دارد. تا سالهای دهه 80 ژاپن عمدتا رشدی متکی به صادرات داشت و از این طریق ایجاد اشتغال و سرمایهگذاریهای تازه میکرد. پایین نگه داشتن ارزش ین نیز به این استراتژی کمک میکرد.»
اما با افزایش ارزش ین از اواسط دهه 80 به بعد، صادرات ژاپنی گرانتر شد و استراتژی اقتصادی این کشور محکوم به زوال گردید. از آن زمان ژاپن بیهوده به دنبال یافتن جایگزینی برای این استراتژی بوده است.
اعتبار ارزان (که در ابتدا آن حبابها را ایجاد کرد) و خیلی به اصطلاح اصلاحات دیگری که انجام شدهاند کاری از پیش نبردهاند. بخش داخلی اقتصاد ژاپن آماس کرده باقی مانده است و اغلب از طریق کارتلها یا مقررات دولتی مورد حمایت قرار میگیرد. در میان کشورهای بزرگ صنعتی ژاپن یکی از پایینترین نرخها را در ایجاد کسبوکار دارد. راندال جونز از سازمان توسعه و همکاری اقتصادی میگوید طبق یک مطالعه ژاپن از نظر سهولت ایجاد کسبوکارهای تازه در رتبه 44ام جهان جای گرفته است.
(رتبه ایالاتمتحده چهار بوده است.) در واقع در سالهای اخیر هم بهترین دوره رشد اقتصادی ژاپن (2007-2003) زمانی بوده است که تضعیف ین باعث افزایش صادرات شده است.
دلیل دوم جمعیت مسن و رو به زوال ژاپن است که باعث سست شدن مصرف داخلی میشود. مری وایت که متخصص انسانشناسی دانشگاه بوستون است از کتابش «کاملا ژاپنی» نشان میدهد که خانواده سنتی ژاپنی – شوهر سخت کوش، زن خانهدار و دو فرزند – در حال نابودی است. حتی در سال 1989 نرخ باروری (تعداد فرزندان به ازای هر زن بالغ) برابر 57/1 بوده است که از نرخ جایگزینی مورد نیاز ژاپن؛ یعنی دو درصد نیز پایینتر است. وضعیت ضعیف اقتصادی هم باعث دلسرد شدن بیشتر افراد نسبت به تشکیل خانواده شده است. دستمزدهای پایین و مشاغل بیثبات هزینه بچه دار شدن را خیلی بالا میبرد. برای مردها سن اولین ازدواج به 35 سال رسیده است در حالی که در سال 90 بیست و هفت سال بود. نرخ باروری هم در حدود 3/1 است.
بنابراین اقتصاد ژاپن در دام افتاده است، ارزش بالای ین صادرات را از نفس انداخته است، نرخ پایینزاد و ولد و بنگاههای اقتصادی متصلب نیز رشد داخلی را مخدوش ساختهاند. درسی که باید از ژاپن بگیریم این است که کسری بودجههای عظیم و اعتبار ارزان در بهترین شرایط تنها دستاویزهایی کوتاهمدت هستند. آثار تحرکآور آنها به زودی محو میشود. آنها نمیتوانند ناکارآمدیهای اقتصادی زیربنایی را حل کنند؛ بنابراین زمان آن رسیده است که از بحث درباره بستههای محرک دست کشیده و به سراغ مسائل اساسیتر برویم.