گیسو فغفوری در روزنامه شرق نوشت: عکسی که از سوی سازمان زندانها و ابتدا در خبرگزاری تسنیم از جلسه دفاع تز دکترای «یاشار دارالشفایی» منتشر شده، شاید یکی از تأثیرگذارترین عکسهای این روزهای ما است. «یاشار دارالشفایی» با حضور مسئولان زندان و همچنین پنج نفر از استادان ازجمله اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران و نیز دانشگاههای علم و فرهنگ و علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی به دفاع از رساله خود پرداخت. جلسه دفاع او در محل دارالقرآن شهید لاجوردی زندان رجاییشهر بود.
هرچند در خبرهای منتشرشده او را بهعنوان «ی. د» یا «مددجو» نامیدهاند، اما «یاشار دارالشفایی» برای من و خیلی از کسانی که او را میشناسند «مددجو» نیست، برای ما «ی. د» نیست. برای من و خیلی از ما، او نماد انجام اتفاقات نشدنی است. برای ما اتفاقا او مدددهنده خیلی از کارگران است؛ خیلی از پیکموتوریها. «یاشار دارالشفایی» قبل از زندانیشدن به خاطر اعتراضات اخیر در حال تحصیل در مقطع دکترای دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در رشته «سلامت و رفاه اجتماعی» بود.
طبق گزارش خبرگزاریهای رسمی او روز یکشنبه دوم بهمن ۱۴۰۱ در زندان رجاییشهر کرج از رساله خود با عنوان «بررسی وضعیت کارگران و رفاه آنان» دفاع کرد. از تز او سطح دغدغه و علاقهمندیاش کاملا مشخص میشود. برای او «بهبود» زندگی «کارگران» حرف نیست، هدف است و آرمان. در خبر آمده است که او در حضور استادان راهنما، مشاور و سه نفر بهعنوان داور، به دفاع از رساله دکترای خود تحت عنوان «بررسی وضعیت کارگران و رفاه آنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی» پرداخته است.
خبرگزاری تسنیم دربارهاش نوشته است: «دارای مدرک تحصیلی کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه بینالملل و کارشناسی ارشد در رشته رفاه و برنامهریزی از دانشگاه تهران است که چاپ دو جلد کتاب درباره عدالت و سیاستگذاری اجتماعی و همچنین چهار مقاله از دستاوردهای علمی او محسوب میشود» و همراه این خبر دو عکس منتشر شده است؛ دو عکسی که در زیرنویس یکی از آنها از همان کلمه غریبه و دردآور «مددجو» استفاده شده است.
خبر رسمی خبرگزاری تسنیم تکملهای دارد که نشان میدهد واقعا چه کار بزرگی خانواده دارالشفایی انجام دادهاند و آغازگر چه مسیری بودهاند. «به گفته عزیزی، مدیر زندان رجاییشهر، همه منابع مورد نیاز برای تنظیم رساله دکتری با همکاری و مساعدت واحد فرهنگی در اختیار مددجو قرار گرفته است. در این زمینه لازم به ذکر است که درحالحاضر با ایجاد زیرساختهای لازم و تأمین ابزار و تجهیزات مورد نیاز، امکان تحصیل در ایام تحمل حبس برای همه مددجویان علاقهمند از سوی واحدهای ذیربط فراهم شده است».
در این خبر کوتاه، سپیدخوانی زیادی وجود دارد؛ ولی وقتی همشهری خبر را با این تیتر منتشر میکند که «به چینش استادان نگاه کنید» سعی دارد حس تلخ تحقیر را عیان کند؛ حس تلخی که انگار با دیدن این عکس کفایت نمیکند، حتما باید با انتخاب کلمات مشخص شود. این جلسه دفاع خیلی چیزها کم دارد؛ ازجمله دانشجویان همکلاسی «یاشار دارالشفایی» که شنونده این تز دکتری باشند.
شاید بهزودی یاشار دارالشفایی برایمان از جلسه دفاعش بنویسد و بگوید که چه کسانی در جلسه حضور داشتند. آیا از پدر و مادر و خانوادهاش هم کسی بودند؟ استادان چه کار کردند؟ یعنی وقتی دستش را گرفتند و به او تبریک گفتند و با او صحبت کردند، چطور توانستند بغضشان را مخفی کنند؟ یا درباره این موقعیت منحصربهفردی که «دارالشفایی» توانسته بود برایشان فراهم کند، از او سپاسگزار بودند؟ استادان داور و راهنما که بهعنوان استادان دانشگاه حضور در زندان را تجربه کردند و در موقعیت داوری قرار گرفتند و احتمالا با مسئولان زندان ناهاری یا غذایی هم خوردند.
شاید در خبرها بارها خوانده باشیم که یک زندانی توانسته تحصیلش را ادامه دهد. مثل متن همین خبر که در آن آمده است: «هماکنون تعداد ۱۱ نفر از مددجویان زندان رجاییشهر در مقطع کارشناسی رشته حسابداری و دو نفر در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی عمران و حقوق بینالملل در حال ادامه تحصیل هستند»، اما موضوع این است که این عزیزان زندانی ما از کسانی بودند که خود خالق فکر و اندیشه بودند.
راستی در این دو عکس یک نکته هست که شاید کمی موقعیت دراماتیک تصویر را متفاوت میکند، اما به هر حال اتفاق افتاده است؛ یعنی این سنت عجیب پذیرایی در جلسه دفاع تا رجاییشهر هم رفته است. هرچند اگر حداقلی نگاه کنیم، همین که سعی شده است شرایط دفاع سیار شبیه جلسه دفاع در دانشگاه باشد، خود شایان توجه است.
دیدن این دو عکس از جلسه دفاع «یاشار دارالشفایی» برای ما کسانی که در ایران زندگی میکنیم، خلق موقعیت خاص زندگی در این روزگار کشورمان است؛ حس یک تجربه متفاوت اشک و لبخند، حس متفاوت غم و شادی، پیروزی و شکست، افسوس و حسرت و توانستن و رسیدن. آن وقت است که با تمام وجود میتوانیم از درخواست آزادی نخبههای زندانی و آزادی دکترهای زندانی بنویسیم؛ از دکتر یاشار دارالشفایی، از دکتر مدنی جامعهشناس، از دکتر محمدرضا جلاییپور و چندین نفر دیگر از پزشکان زندانی.
از دکترهایی که با علایق و سلیقههای مختلف سیاسی، همه آنها در یک نکته مشترکاند؛ عشق به ایران و مردم ایران. از وکلا، روزنامهنگاران، پزشکان، فعالان مدنی و دکترهایی که قطعا آزادی آنان خیلی بیشتر به نفع ایران است تا ادامه بازداشتشان پشت میلههای زندان. ۲۵ همکار روزنامهنگار در زندان هستند.
نیلوفر حامدی و الهه محمدی بیش از ۱۲۵ روز است که در زندان هستند. بقیه همکارانمان با حکمهای سنگین مواجه شدهاند و در چند روز اخیر سه روزنامهنگار دیگر، ملیکا هاشمی، سعیده شفیعی و مهرنوش زارعی، به اوین منتقل شدهاند. دوستان و عزیزانی که به همراه خانوادههایشان چشمانتظار آزادیشان هستیم.