bato-adv
کد خبر: ۵۸۴۴۹۰

روزگار عجیب کشتی‌گیری که ضایعات می‌خرد!

روزگار عجیب کشتی‌گیری که ضایعات می‌خرد!
افسر می‌گوید: ما بچه‌های جنوب‌شهر پشتوانه و حامی نداریم. خودم درگیر کار و زندگی شدم و نتوانستم ورزش کشتی را ادامه بدهم. حالا دلم لک زده برای کشتی گرفتن، اما به‌قدری در این شغل خسته می‌شوم که توانی برایم نمی‌ماند. پسرم نیز با همین مشکل روبه‌رو شده. مدرک کارشناسی‌اش را گرفته، ولی سرمایه‌ای برای راه‌اندازی مطب روان‌شناسی برایش را نداریم. از طرف دیگر کار مناسبی پیدا نکرده و مجبور شده در این زیرپله کنار من کار کند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۴ - ۱۴ آبان ۱۴۰۱

یک زیرپله با کلی عکس از مرحوم تختی و پدر و پسری با گوش‌های شکسته، خبر از فعالیت آن‌ها در رشته کشتی می‌دهد؛ قهرمان‌هایی که سال‌هاست به خرید و فروش ضایعات مشغولند.

به گزارش همشهری، دل پدر برای کشتی گرفتن لک زده و منتظر فرصتی است تا باز هم پا روی تشک بگذارد، اما فعلاً تمام هم‌‎وغم خود را برای پیشرفت پسرش در این رشته ورزشی گذاشته و خود را به آب و آتش می‌زند تا هزینه‌های او را تأمین کند. خانه امید اول و آخرش نیز، زیرپله‌ای اجاره‌ای در خیابان شهید برادران حسنی است که چندسالی است به بازار آلومینیوم و ضایعات شهرت پیدا کرده تا در این مغازه ۲متری، شهریه باشگاه و هزینه‌های فرزندش را به‌دست آورد.

«مجید افسر» متولد سال۱۳۴۹ است. در محله جوادیه که قبل از ساخت بزرگراه شهید نواب به خیابان شهید برادران حسنی وصل بود، به دنیا آمده و پا گرفته است. کارش را با تولید کفش در بازار «سیدولی» شروع کرد و از سن کم به سمت کشتی رفت.

دایی او «میکاییل خلیل‌آبادی» از باستانی‌کاران قدیمی تهران بود و برادرش «جمشید»، کشتی‌گیری موفق. هرازگاهی با جمشید به باشگاه شفق می‌رفت و همانجا عاشق رشته کشتی شد. می‌گوید: «باشگاه شفق، روبه‌روی امامزاده معصوم (ع) قرار داشت.

آن زمان در تربیت کشتی‌گیر‌های زیادی نقش داشت و اشخاصی مثل «نادر رحمتی» مربی تیم ملی کشتی آزاد نوجوانان و «ناصر رشیدی»، «بهروز سلطانی» و «صابر احمدزاده» قهرمان‌های پیشکسوت و... در آن تربیت شدند. به جرأت می‌توانم بگویم تعداد زیادی از اعضای تیم ملی کشتی را بچه‌های همین باشگاه تشکیل می‌دادند.»

افسر هم از این باشگاه ورزشی به مسابقات کشتی راه یافته و سال۱۳۶۷ رتبه سوم کشوری را از آن خود کرده است. او می‌گوید: «آن سال، امیررضا خادم یکی از رقبایم بود که به او باختم.»

زندگی و فعالیت‌های این قهرمان کشتی پس از اعزام به خدمت سربازی متفاوت می‌شود. او سال۱۳۷۲ پس از دوران سربازی، مثل خیلی از بچه‌های جوادیه به کره و ژاپن می‌رود تا کار پردرآمدی پیدا کند، اما اعتماد به یکی از دوستانش سبب می‌شود تا ۲سال بعد دست خالی به تهران برگردد. می‌گوید: «هیچ سرمایه‌ای برای راه‌اندازی دوباره کارگاه کفاشی نداشتم. به‌همین دلیل سراغ خرید و فروش ضایعات و لوازم مستعمل رفتم و هنوز هم در این حرفه مشغولم.»

او نزدیک به ۲۵سال در این زیرپله کار کرده و پسرش «علیرضا» چندسالی است کمک حال او شده است. با این وجود، هر زمان فرزندش را می‌بیند، غصه می‌خورد چرا که دوست ندارد وقتش را در این حرفه تلف کند.

ضایعات

افسر می‌گوید: «ما بچه‌های جنوب‌شهر پشتوانه و حامی نداریم. خودم درگیر کار و زندگی شدم و نتوانستم ورزش کشتی را ادامه بدهم. حالا دلم لک زده برای کشتی گرفتن، اما به‌قدری در این شغل خسته می‌شوم که توانی برایم نمی‌ماند. پسرم نیز با همین مشکل روبه‌رو شده. مدرک کارشناسی‌اش را گرفته، ولی سرمایه‌ای برای راه‌اندازی مطب روان‌شناسی برایش را نداریم. از طرف دیگر کار مناسبی پیدا نکرده و مجبور شده در این زیرپله کنار من کار کند. من دوست دارم پسرم فقط کشتی بگیرد و در رشته تحصیلی‌اش کار کند. حتی دوست دارم نوه‌هایم نیز کشتی‌گیر شوند. منظورم مقام آوردن در این رشته نیست، فقط ورزش کنند تا سالم و از آسیب‌های اجتماعی دور بمانند.»

او امکانات کنونی را بهتر از دوران ورزشی خودش می‌داند و می‌گوید: «زمان ما فقط باشگاه شفق وجود داشت، اما حالا در هر خیابان و محله می‌توانید تعداد زیادی مجموعه ورزشی ببینید. جوان‌ها باید از این فرصت و امکاناتی که فراهم شده، بهترین استفاده را ببرند.»

اگر ببازم، کشتی را رها می‌کنم

«علیرضا افسر» هم مثل پدرش قهرمان کشور است. سال۱۳۹۸ که مشغول طی کردن دوره خدمت سربازی بود، در مسابقات کشتی ارتش، رتبه اول را در وزن ۷۴کیلو گرم به‌دست آورد. پیش از آن نیز در رده‌های سنی نونهالان، نوجوانان و جوانان در وزن‌های ۳۵، ۴۲، ۵۳ و ۵۵کیلو گرم، مقام استانی و باشگاهی کسب کرده است.

۳اسفند سال۱۳۷۳ در محله باغ‌خزانه به‌دنیا آمده و تحصیلاتش را در مدارس منطقه۱۷ به پایان رسانده است. در رشته کارشناسی روانشناسی عمومی فارغ‌التحصیل شده و درباره نحوه ورودش به رشته کشتی می‌گوید: «از بچگی با این رشته آشنایی داشتم، چون پدر و عموهایم «جمشید»، «ناصر» و «داود» کشتی‌گیر و از گوش شکسته‌های این رشته بودند. ابتدا به باشگاه شهید زینلی رفتم و زیر نظر «علی حق‌وردی» مربی تیم ملی شروع به تمرین کردم. بعد که او به خانه کشتی شهیدان صبوری رفت، من هم به آن مجموعه ورزشی رفتم.»

دغدغه این روز‌های افسر، پیدا کردن شغلی مناسب است که با رشته تحصیلی‌اش همخوانی داشته باشد. می‌گوید: «۱۰صبح تا ۱۰شب در این زیرپله مشغول کار هستم و فقط هرروز ۲ساعت برای تمرین از اینجا می‌روم. مشتری ثابت و گذری داریم که برای فروش آهن‌آلات و ضایعات به ما مراجعه می‌کنند. گاهی اوقات هم به ساختمان‌های در حال تخریب می‌رویم و ضایعات آن‌ها مثل در، پنجره، لوله، تیرآهن و... را می‌خریم. کار سختی است، ولی چاره‌ای نیست. به هرحال باید هزینه‌های زندگی و باشگاه را به‌دست بیاورم.»

او در پاسخ به این سئوال که امکانات مجموعه‌های ورزشی منطقه۱۷ چگونه است، می‌گوید: «تعداد باشگاه‌های ورزشی مناطق زیاد شده، اما متأسفانه بسیاری از آن‌ها امکانات کافی ندارند. در این بین، ورزش کشتی هم دچار بی‌مهری زیادی شده و بیشترین امکانات مجموعه‌ها برای این رشته، فقط یک تشک است. وضعیت بهداشتی برخی از باشگاه‌ها هم ضعیف است و گاهی اوقات ورزشکاران مجبور می‌شوند خودشان محیط تمرینات را تمیز کنند.»

افسر ادامه می‌دهد: «محله‌های بلورسازی و باغ خزانه، سرشار از افراد مستعد در رشته‌های ورزشی به‌خصوص کشتی هستند، اما متأسفانه بیشتر آن‌ها به‌دلیل عدم حمایت، ورزش را کنار گذاشته و حتی برخی از آن‌ها معتاد شده‌اند. بیشتر ورزشکاران از عهده تهیه و خرید مکمل‌های غذایی برنمی‌آیند و از آنجا که به‌فکر تأمین مخارج خود و خانواده‌هایشان هستند، انرژی کافی برای تمرین و ورزش ندارند.»

برادرش «پوریا» نیز، روزگاری کشتی‌گیر بوده و در رده نونهالان و نوجوانان، در سطح تهران رتبه دارد، اما او هم مجبور شده فعالیت‌هایش را محدود کند.

ضایعات

افسر می‌گوید: «نمی توان از کسی که صبح تا غروب مشغول انجام کار‌های سخت برای کسب درآمد است، انتظار داشت که در حد تیم ملی باشد. لااقل شهریه مجموعه‌های ورزشی در جنوب تهران را رایگان کنند تا چنین افرادی مجبور به تأمین هزینه باشگاه‌ها نباشند.»

آخرین حرف او، خودش و ما را غمگین می‌کند: «۲ماه دیگر مسابقات استانی شروع می‌شود. تمرکزم تمرین و کسب رتبه در این مسابقات است. اگر مقام بیاورم، راهم را ادامه می‌دهم، وگرنه کشتی را برای همیشه کنار می‌گذارم و شغل پدرم را ادامه می‌دهم.»

برچسب ها: کشتی
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین