فراروـ عاشورا در فرهنگ شیعیان اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا در این روز حق اگرچه اندک در مقابل باطل اگرچه بیشمار پیروز میشود و این نام امام حسین (ع) و یارانشان است که قرنها بر سر زبانها و سویدای دلهای عاشق باقی ماند تا این حماسه هر سال تکرار شود که یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب، کز هر زبان که میشنوم نامکرر است. از همین رو شاعران بسیاری از گذشته تا به امروز تحت تاثیر فرهنگ عاشورا و محرم به طبع آزمایی در این زمینه پرداختهاند و اشعار زیبا و تاثیرگذاری سرودهاند.
در این مطلب به مناسبت ایام عاشورا و تاسوعای حسینی گزیدهای از اشعار عاشورایی را گردآوری کردهایم که در ادامه تقدیم شما کاربران گرامی خواهد شد.
زان دم که خواست مادرم از من: بگو حسین
نام تو داده است به من آبرو، حسین!
امیر شفیعی
********
ای آبروی عشق و وفا، کوه سربلند!
ای قصهات حماسه، قیامت شکوهمند
تاریخ و راویان جهان در صف نخست
ذکر جمیل عاشقیات را نوشتهاند
تو بندبند عشقی و صدها روایتش.
چون نی حکایت از تو کنم از کدام بند؟
حسین منزوی
********
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلند بالا سر
قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
سید حمیدرضا برقعیای ز داغ تو روان خون دل از دیده حور
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور
نیر تبریزی
********
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش
بیدست میخروشد و دریا کنار اوست
ای عشق آتشین! به کجا میکشانیاش؟
قربان ولیئی
********
بیآنکه لبیتر کند از آب فرات
از آب گذشت و آبروداری کرد
علی دینی پور
********
یک خط برای روضۀ گودال کافی است
زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم...
سید محمد مهدی شفیعی
********
به بام بر شدهام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شدهام تا قصیدۀ تو بگویم
علیرضا قزوه
********
رکاب دوست کجا و من خراب کجا
«ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا»
تو خواب ماندی و خورشید تشنه را کشتند
که اهل خواب کجا، نور آفتاب کجا
رضا شیبانی
********
مانند تو تاختن هنر میخواهد
یک قدرت ارثی از پدر میخواهد
از دور تو را زدند؛ یعنی با تو
جنگیدن تن به تن جگر میخواهد
********
منتی نیست اگر پای تو ماندمای عشق
دست بردارم اگر از تو، خود میمیرم
اصغر عظیمی مهر
********
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
شهریار
********
اندوه تو در عالم و آدم پیداست
شادیم که در چهرۀ ما غم پیداست
چشم است، ولی ابر بهاری شده است
سالی که نکوست از محرم پیداست
زهرا بشری موحد
********
غم حسین که باشد، چه باک از غم عالم؟
غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم
به تربت است فقط هرچه سر به خاک گذارم
به عشق ذکر حسین است، هرچه آب بنوشم
زهرا بشری موحد
********
سلیمان گر شوم، بر تو غلام حلقه بر گوشم
بهشتا! ناز کمتر کن که من شیدای شش گوشم
********
اثبات میکند عمل حر به عالمین
هرکس که شد غلام تو عالیجناب شد
********
پشت دستش هدف زخم ندامت گردد
هرکه از دست دهد گوشه دامان تو را
حسین صهائی
********
تا قیامت زین خجالت خاک بر سر میکنم
قتلگاهت دیدم؛ اما زنده ماندم یا حسین
********
«حر» کن مرا که جان من از شرم پر شده
من را که راه نیست به جمع «حبیب»ها
********
روضه خوانت میشوم با روضهای تک مصرعی
«بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود»
********
کی شود حر شوم و توبۀ مردانه کنم؟
سینهام را ز چه منزلگه بیگانه کنم؟
سینه ویران شدۀ توست به ولله حسین
گنج را من طلب از سینۀ ویرانه کنم
محسن کاویانی
********
نفسم باد صبا مشک فشانی با تو
همه جا پر بشود از نفسم ذکر حسین
********
عشق یک واژه بیارزش بیمعنی بود
تا که یکباره خدا گفت که عشق است حسین
********
هزار نقش برآید ز کِلکِ صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
حافظ
********
بهتر ز صد طبیب و مداوا و مرهم است
یک جرعه چای روضه هر هفتهات، حسین
********
روی زیبای تو قرآن، نگهت سوره حمد
گیسویت سوره والیل و لبت آیه نور
********
سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز
ای که از خون جبینت به جبین آب وضوست
********
نوکری بر در تو قسمت هر کس نکنند
مادرت خواست که ما نیز به جایی برسیم
********
پیراهن سیاه عزای تو یا حسین!
عشاق را به روز جزا رو سفید کرد
علی اصغر یزدی
********
ما را غلامی تو بود تاج افتخار
این تاج را به افسر شاهان نمیدهیم
سید رضا مؤید
********
هرکسی دیوانه عشقت نشد عاقل نشد
غیر نوکرهایت آقا، «کلهم لایعقلون»
********
یوسف ام بنین! ماه شب چاردهم!
وصف زیباییات انگشت بریدن دارد
********
اقرا به نام عشق در این دشت پر بلا
بالای نیزه بود که قرآن شروع شد
رضا احسان پور
********
شادی هر دو جهانم به خدا از غم توست
غم تو میبرد از دل همۀ غمها را
********
دشمنت کشت، ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود، نور خداست
********
بوی پیراهن خونین کسی میآید
این خبر را برسانید به کنعانیها
مهدی جهاندار
********
بر ناکسان حرام است تشریف پادشاهی
ای شمر! این که بردی، پیراهن حسین است
محمد سهرابی
********
زاهد به ره کعبه و راهب به سوی دیر.
اما من مجنون هوسم کوی حسین است
********
مشکی به تن نموده و احرام بستهایم
قربانیام نما اگر این حج آخر است.
********
چون شمع سحرگاه مرا کشته خود کن
حیف است که گریان تو سر داشته باشد