حجرهداران بازار بزرگ تهران همیشه قبل از بالا آمدن خورشید مغازهها را باز میکنند؛ دم در مینشینند، جلوی مغازه را آب میزنند و منتظر اولین مشتری میمانند. کارگرها و باربرها کم کم پیدا میشوند و منتظر صاحب مغازهاند تا کار را شروع کنند. به غیر از کارگر و باربر و مغازهدار و دکهدار و غذافروش، آن ساعت صبح مامور پلیس و انضباط شهری هم توی بازار چرخ میزنند و کارتنخوابهای پنهان شده پشت وسایل مغازهها یا داخل چادرها، کم کم از خواب بیدار میشوند. بازار قدیم، قلب تپنده و خاطره صدها ساله پایتخت، با صدای چرخ باربرها و بالا رفتن کرکرهها آماده هیاهوی همیشگی خود میشود.