احمد مسجدجامعی؛ تهران امروز با همه بزرگی و عظمتش، یکی از روستاهای نهچندان مشهور در شمال ری بوده و کنار آن روستاهای کهن مهران، قصران، دولاب، درشت یا طرشت و... قرار داشته است. امروزه تهران همه آن روستاها را در خود گنجانده است و خود ری هماکنون یکی از بخشهای تهران به شمار میآید.
درباره برخی آثار تاریخی درباره پیوند میان تشیع و ری، بهمعنای وسیع آن، سخن بسیار به میان آمده است؛ ازجمله میتوان به کتاب ارزشمند و نه چندان مفصل «تشیع در ری» اثر رسول جعفریان اشاره کرد که به مظاهر آشکار تشیع در ری پرداخته است. ولی سابقه تشیع در ری زوایای پنهان و آشکار دیگری هم دارد که میتوان حتی آن را موضوع کتابهایی دیگر قرار داد.
مثلا سابقه اهل بیت (ع) و بهویژه حضرت امام رضا (ع) در ری و بعدها تهران از این دست با ورود امام رضا (ع) به ایران و اعلام ولایتعهدی ایشان، موجی از مهاجرت علویان به این خطه آغاز شد. ازجمله آنها میتوان به حمزه بنموسی بنجعفر که مزار او اکنون در کنار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) است و خود حضرت عبدالعظیم از زائران همیشگی مزار او بود، اشاره کرد.
ایشان نخستین کسی است که نشانی این قبر را به شیعیان این خطه داد. احتمال دارد جناب حمزه نیز برای رسیدن به خدمت امام رضا (ع) به ایران سفر کرده باشد، اما با شنیدن خبر شهادت آن حضرت، در ری ماندگار و از رفتن به تختگاه مأمون در مرو منصرف شده است. حضرت عبدالعظیم نیز از اصحاب حضرت رضا بود که بعدها امام جواد و امام هادی را درک کرد و از جانب امام دهم به ایران آمد و در محله موالی ری زندگی زاهدانهاش را آغاز کرد.
حضرت عبدالعظیم در کتابی خاص خطبههای امیرالمؤمنین را گردآوری کرده بود؛ یعنی حدود دو قرن قبل از سیدرضی، نجاشی خود این اثر را دیده بود و طریق روایی خود را به آن ذکر کرده است. نجاشی با خاندان سیدرضی مراوده داشت و بعید نیست که کتاب حضرت عبدالعظیم را دیده و از آن استفاده کرده باشد.
پس از ولایتعهدی امام رضا، به نام آن حضرت دارالضربهای مشهور آن روز، سکه زدند؛ ازجمله در ری؛ بودن دارالضرب در ری، خود نشانه نوعی مرکزیت و مدنیت است. سکه در آن دوران کاربرد رسانه داشته است. روی این سکه «الرضا علیبنموسی علیبنابیطالب» ضرب شده بود؛ با تاریخ ضرب و مکان، بعید است که این عبارات و نقوش بدون مشورت و نظر آن حضرت بوده باشد. همه امامان قبلی تنها یک رسانه در اختیار داشتند و آن کلام بود.
امام رضا، رسانه جدیدی به دست آورده بودند که هیچ یک از امامان دیگر چنین امکانی نداشتند؛ نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان. باید دقت کرد که چه مواردی برای آن امام بزرگوار اهمیت داشته که در حداقل عبارات بیان شود. همه از نسب امام به خوبی اطلاع داشتند و در صورت اصرار بر درج نسب ایشان نقل آن به این صورت و با حذف نامهای وسط معنای خاصی دارد. سالهای طولانی در دوره بنیامیه، نام علی امیرالمؤمنین به زشتترین صورت ممکن برده میشد و آن حضرت را با اسم و رسم بر سر منبرها دشنام میدادند.
در دوره بنیعباس، اگرچه از آن حضرت بد نمیگفتند، اما اقرار به فضائل ایشان را نهی میکردند. نکته مهمتر تصریح به نام ابوطالب است. حضرت ابوطالب در دوره بنیامیه آماج سختترین تهمتها بود و در دوره بنیعباس بر این موضوع تأکید میشد که حضرت ابوطالب اساسا به جرگه اهل ایمان درنیامده و در دوره حضرت رضا این بحث سخت جریان داشت تا آنجا که خود آن حضرت به یارانشان فرمودند: «تشکیک در ایمان ابوطالب خود از نشانههای کفر است» و تصریح به نام ابوطالب در این سکه در واقع پاسخ حضرت رضا به معاندان است؛ سکهای که روی دیگر آن کلمه توحید نقش بسته بود.
دوران ولایتعهدی حضرت رضا چندان طول نکشید و با شهادت ایشان احتمالا آن سکهها از رواج افتاد؛ بهخصوص که دیگر برای تجدید ضرب آنها ضرورتی وجود نداشت، اما نکته مهم اینجاست که یک سال پس از شهادت ایشان سکه را دوباره در ری ضرب کردند. ضرب این سکهها نمیتوانست بدون مجوز از دیوان خلافت صورت گیرد. در ایامی که این سکه در ری ضرب شد، خلافت مأمون در گیرودار نزاع با مخالفان گوناگون بهویژه در بغداد، مرکز خلافت بود و کسانی را در این شهر یا شهرهای دیگر به خلافت برگزیده بودند.
درواقع وضعیت مأمون متزلزل بود و مرکز خلافت هم آشفته بهنظر میرسید. در این میان کسانی در ری با ضرب سکه به نام امام رضا (ع) شاید مقاصدی برای استقلال از خلافت یا چیزی شبیه به آن با انتساب به اهل بیت و امام رضا (ع) داشتند و بههرحال نشانگر نفوذ فراوان دوستداران اهل بیت در شهر ری است.
سلاطین صفویه نسب خود را به حمزه بنموسی بنجعفر میرساندند. آنها در آبادی ری کوشیدند و ازجمله دور قصبه تهران که نزدیک ری بود، حصاری کشیدند و از آن پس تهران به شهر تبدیل شد. برای تهران به تعداد سورههای قرآن برج و بارو ساختند و در هرکدام از آنها سورهای از کتاب خدا نهادند. همزمان با تهران، دور مشهد نیز دیوار کشیدند و آنجا نیز جنبه شهری پیدا کرد.
در دوره ناصری، دروازهای به سمت خراسان ساخته شد تا از آن طریق انبوه زائران به زیارت بارگاه رضوی بروند. اهمیت این راه به حدی بود که همه مسافران از بغداد تا همدان و قزوین، از این راه عبور میکردند. در همین دوره کتاب ارزشمند «تاریخ ارض اقدس و مشهد مقدس» درباره خراسان بهویژه آستان مقدس حضرت رضا (ع) به کوشش اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات دوره ناصری و با خط زیبای میرزامحمدرضا کلهر که قبر وی در نزدیکی میدان حسنآباد در محل فعلی ایستگاه آتشنشانی واقع شده است، در تهران به چاپ رسید و این اثر جزء نخستین آثار چاپی کشور است.
در دوره پهلوی اول، دیوار دارالخلافه و دروازههای آن تخریب شد؛ اما دروازه خراسان واپسین آنها بود و همچنان مورد علاقه تهران ماند. بههرحال با تخریب آن، میدان خراسان شکل گرفت. گروهی از علاقهمندان از همین میدان پیاده عازم زیارت آن حضرت میشدند.
در مشهد نیز خیابانی به نام تهران خوانده شد که از خیابانهای خوب و بزرگ مشهد است و به حرم منتهی میشود؛ هرچند بعدها با ساختوسازهای بیرویه و آشفته عملا جایگاه دیداری بارگاه امام رضا (ع) تحت تأثیر قرار گرفت. بزرگراه امام رضا (ع) به واقع همان جاده قدیم مشهد است که هرساله صدها هزار نفر از آن به سمت مشهد مقدس میروند و در طول مسیر در همه شهرهایی که خیابانها شرقی - غربی است، اسم امام رضا (ع) را روی آن نهادهاند.
در قصران نیز یادگاری از امام رضا به جای مانده و آن مقبره صالح بنموسی بنجعفر است که زیارتگاه مردم آن خطه بود و امروزه از سراسر تهران زائران بسیاری دارد. در اطراف ضریح آن حضرت با خط نستعلیق اشعاری حک شده است که به وضعیت جغرافیا و محیط شمیران میپردازد.
در گذشته در بسیاری از امامزادهها از اشعار شاعران محلی و مناسب با موقعیت مکانی آن مزار استفاده میشد، ولی اکنون در بازسازیها این سنت فراموش شده و عموما از شعر مشهور محتشم استفاده میشود. قصبه تهران نیز پیرامون امامزاده اسماعیل محله چالمیدان شکل گرفت. ایشان نیز از اولاد امام جواد (ع) هستند.
قدیمیترین شیء باقیمانده قصبه تهران دری است چوبی و آراسته و مزین که در این آستانه قرار داشت و بیانگر آن است که تهرانیها از دورترین زمانها هم هنر خود را در آستان اهل بیت به نمایش میگذاشتند. در دوره ناصری نخستین نقشه دارالخلافه به دست نجمالدوله یا نجمالملک از معلمان دانشمند دارالفنون و شاگردانش تهیه شد. این کهنترین و احتمالا تنها نقشهای است که در آن سمت و سوی حرم رضوی و جادهای که به آنجا منتهی میشده، آمده است.
از میان دیگر تهراننشینهای خادم امام رضا چند نفر را نباید از یاد برد؛ نخست ملکالشعرای بهار است که قصایدی در مدح امام رضا (ع) دارد و خود و پدرش هر دو ملکالشعرای آستان قدس رضوی بودند. هرچند ملکالشعرای دوم بیشتر زندگی خود را در تهران گذراند و سرانجام در مقبره ظهیرالدوله در دربند تجریش به خاک سپرده شد. مرحوم حاج حسینآقای ملک، بنیانگذار موزه و کتابخانه ارزشمند ملک در تهران و ملکالتجار تهران که خانه باشکوه اجدادیاش در بازار بود و ثروت بیکران خود را بیدریغ به آستان آن امام همام پیشکش کرد.
مرحوم استاد عزیزالله عطاردی که دستتنها علاوه بر مسند امام رضا (ع)، مهمترین تاریخ محلی مشهد و آستان قدس رضوی به قلم عالمانه ایشان است و بنیاد خراسانشناسی و کتابخانه تخصصی ارزشمندی در این زمینه در تهران از یادگارهای اوست. او تنها شخصیتی است که نشان رضوی را دریافت کرد و آن را مهمترین افتخار زندگی خود میدانست؛ و سرانجام زرتشتی خوشنام و دانشمند، دکتر فرهنگ مهر است که کتابی علمی-هنری در چهار جلد درباره حرم امام رضا (ع) به دو زبان فارسی و انگلیسی با نقشهها و تصاویری ارزشمند از پردهها، ارائهها، کاشیها، درها، ضریحها و سایر جزئیات هنری آن آستان نوشت و منتشر کرد.
هنرمند مشهور، استاد محمود فرشچیان خالق اثر ماندگار ضامن آهو و عصر عاشورا که موزهای از آثار فاخر و ماندگار ایشان در کاخ سعدآباد تهران برپاست، در سالهای پس از انقلاب عهدهدار طراحی ضریح مطهر رضوی شد و هماکنون برخی از آثار ارزشمند وی در موزه آستان قدس رضوی موجود است. تابلوی ضامن آهوی او اشارهای است به همان ماجرای معروف که راوی اصلی آن شیخ صدوق یا همان ابنبابویه، در کتاب عیون اخبارالرضا است که گور ایشان در ری است و محل زیارت به شمار میرود. صدوق یکی از نخستین علمای شیعه است که در باب حضرت رضا (ع) و اخبار ایشان کتابی اختصاصی نوشت.
درباره این داستان مقاله استاد احمد مهدویدامغانی در مجله بخارا بسیار خواندنی است و نکته مهم آن است که ابومنصور عبدالرزاق طوسی که مشوق گردآوری شاهنامه بود، این ماجرا را نقل کرده است. از اینرو است که یاد و نام امام رضا (ع) در چهار گوشه تهران با تاریخ این شهر عجین شده است.
تهران امروز با همه بزرگی و عظمتش، یکی از روستاهای نهچندان مشهور در شمال ری بوده و کنار آن روستاهای کهن مهران، قصران، دولاب، درشت یا طرشت و... قرار داشته است. امروزه تهران همه آن روستاها را در خود گنجانده است و خود ری هماکنون یکی از بخشهای تهران به شمار میآید.
درباره برخی آثار تاریخی درباره پیوند میان تشیع و ری، بهمعنای وسیع آن، سخن بسیار به میان آمده است؛ ازجمله میتوان به کتاب ارزشمند و نه چندان مفصل «تشیع در ری» اثر رسول جعفریان اشاره کرد که به مظاهر آشکار تشیع در ری پرداخته است.
ولی سابقه تشیع در ری زوایای پنهان و آشکار دیگری هم دارد که میتوان حتی آن را موضوع کتابهایی دیگر قرار داد. مثلا سابقه اهل بیت (ع) و بهویژه حضرت امام رضا (ع) در ری و بعدها تهران از این دست با ورود امام رضا (ع) به ایران و اعلام ولایتعهدی ایشان، موجی از مهاجرت علویان به این خطه آغاز شد. ازجمله آنها میتوان به حمزه بنموسی بنجعفر که مزار او اکنون در کنار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) است و خود حضرت عبدالعظیم از زائران همیشگی مزار او بود، اشاره کرد.
ایشان نخستین کسی است که نشانی این قبر را به شیعیان این خطه داد. احتمال دارد جناب حمزه نیز برای رسیدن به خدمت امام رضا (ع) به ایران سفر کرده باشد، اما با شنیدن خبر شهادت آن حضرت، در ری ماندگار و از رفتن به تختگاه مأمون در مرو منصرف شده است. حضرت عبدالعظیم نیز از اصحاب حضرت رضا بود که بعدها امام جواد و امام هادی را درک کرد و از جانب امام دهم به ایران آمد و در محله موالی ری زندگی زاهدانهاش را آغاز کرد.
حضرت عبدالعظیم در کتابی خاص خطبههای امیرالمؤمنین را گردآوری کرده بود؛ یعنی حدود دو قرن قبل از سیدرضی، نجاشی خود این اثر را دیده بود و طریق روایی خود را به آن ذکر کرده است. نجاشی با خاندان سیدرضی مراوده داشت و بعید نیست که کتاب حضرت عبدالعظیم را دیده و از آن استفاده کرده باشد.
منبع: روزنامه شرق