عیسی نماد تبعیضی است که در حق بسیاری از شهرستانیها میشود؛ او جنگجوی گرسنهای بود که برای پادشاهشدن مبارزه میکرد.
نمیشود این روزها اخبار فوتبالی را بدون سرگذشت عیسی آلکثیر مرور کرد؛ مهاجمی که بودنش خبرساز بود و نبودنش هم همچنان خبرساز؛ چه بسا بیشتر از زمانی که بازی میکرد! مهاجم محروم پرسپولیس که با رأی AFC قرار شده تا بهار ۱۴۰۰ خانهنشین باشد، دغدغه بخش مهمی از فوتبالدوستان ایرانی شده است؛ پرسپولیسیها هر روز امید دارند محرومیتش کاسته شود و زودتر برای تیم محبوبشان به میدان برود؛ در یک رده بالاتر، فوتبال ایران هم منتظر است تا دوباره عیسی را با پیراهن پرسپولیس ببیند به این امید که مهاجم گمشدهاش را پیدا کند. آلکثیر برای رسیدن به تیم ملی و فیکس بازیکردن در ترکیبی که رقبای گردنکلفتی همچون مهدی طارمی و سردار آزمون را دارد، کار سختی پیشرو میبیند، ولی آیا این سختی برایش تلختر از گرسنگیهایی است که در طول زندگیاش کشیده است؟
واقعیت این است که در یک بازه زمانی چندماهه عیسی تبدیل به مهمترین خبر فوتبالی در ایران شده است؛ اتفاقی که بدون دلیل نیست و ریشه در گذشته، حال و آینده دارد!
متولدشده در دل تبعیض!
عیسی تا قبل از پیوستن به پرسپولیس «آلکثیر» معمولی بود؛ مهاجمی که باید جان میکند تا به چشم تیمهای متمول بیاید؛ او هرچقدر که کارنامهاش درخشان بود، در صدر اخبار فوتبال ایران قرار نمیگرفت؛ برای فوتبالی که همه چیزش غرق در لیگ برتر شده و بهطور ویژهتر، یا همه چیز را آبی میبیند یا قرمز، آقای گل شدن عیسی در لیگ یک، آمدن و رفتنهای آسانسوریاش از لیگ یک به لیگ برتر و برعکس اهمیتی نداشت. حتی حضور سهسالهاش در نفت تهران و بعد بازی دوبارهاش برای پیکان هم اهمیتی نداشت. او زمانی مهم شد که در ترکیب صنعت نفت درخشید؛ اهمیتش هم نه به خاطر درخشش در نفت آبادان بلکه به خاطر مشتری آیندهاش بود؛ میگفتند پرسپولیس زیر ذرهبینش گرفته و قرار است بهزودی این مهاجم جنوبی را به تهران بیاورد. عیسی درست از زمانی تبدیل به آلکثیر امروزی شد که پرسپولیس مشتریاش شد؛ از آن روز تا همین حالا، روزی نیست که خبری از او در جایی منتشر نشود و عدهای را خوشحال یا نگران نکند.
بااینحال، عیسی قبل از آنکه به پرسپولیس برسد، انسان مهمی شده بود؛ او یکی از صدها کودک فقیر محله ساسا در دزفول است؛ همانهایی که سه وعده غذا را در طول روز بهسختی میتوانند تأمین کنند. عیسی نماد تبعیضی است که در حق بسیاری از شهرستانیها میشود؛ او جنگجوی گرسنهای بود که برای پادشاهشدن مبارزه میکرد.
در شهر و محلهای که امکانات زیادی وجود نداشت، عیسی نمیخواست کودکی معمولی باشد که روزهایش را با دویدن دنبال توپ پلاستیکی سپری میکند؛ او میخواست متفاوت باشد؛ شاید ناخواسته، رفته رفته، تبدیل به یک پیشرو شد؛ فرماندهی برای کودکان بیبضاعت که رؤیای رسیدن به آرزوهای بزرگ را در سر دارند.
ویدئویی که از عیسی در شبکههای مجازی پخش شد، گویای همه چیز است؛ میگوید آنقدر «ندار» بوده که بعضی از روزها برای اینکه احساس گرسنگی نکند، شکمش را با جوراب میبسته و تمرین میکرده است. یا آنقدر دغدغه کرایه برگشت از محل تمرین به خانه را داشته که خیلی از روزها باید فقط با یک وعده فلافل خودش را سیر نگه میداشته است. او همان زمان که با شکم گرسنه تمرین میکرد، علیه تبعیضی که در حق بسیاری از کودکان این سرزمین میشود، میجنگید؛ بیآنکه خودش خبر داشته باشد انسان مهمی است.
رسیدن به پرسپولیس و محوکردن علی علیپور
عیسی، اما زمانی که از صنعت نفت به پرسپولیس پیوست، رسالت تازهتری هم گرفت؛ او از یک انسان مهم که الگوی کودکان فقیر جنوبی بود، تبدیل به ستارهای مهم شد که قرار است در آسمان فوتبال ایران بدرخشد. او مأموریت سنگینی داشت؛ پرسپولیس علی علیپور، بهترین مهاجم دو، سه فصل اخیرش را از دست داده بود و او باید جور علی آقای گل را میکشید! عیسی، اما ایمانش قویتر از چیزی بود که در رسانهها دربارهاش مینوشتند؛ خودش خیلی سریع سطح توقعاتش را مشخص کرد: «آمدهام به پرسپولیس تا آقای گل شوم».
میگفتند هنوز با جو بازی در تیمهای بزرگ آشنا نیست؛ هنوز نمیداند خیلی باید بدود تا هافبکها توپ آخر را به او بدهند تا ستاره شود. عیسی، ولی بزرگتر فکر میکرد؛ او به ناچار باید از بازیهای آسیایی شروع میکرد و چه چیزی بهتر از او تا عیار واقعیاش را به رخ بکشد. آلکثیر همان زمان که دروازه السد در لیگ قهرمانان آسیا را گشود، دوباره متولد شد؛ مهاجمی شد که انگار سالهاست دارد برای پرسپولیس بازی میکند! آتش بازی او تمامی نداشت؛ شش بازی و چهار گل، خیلی سریع، عیسی را تبدیل به ستاره تیمی پرمهره کرد که بازیکردن در خط حملهاش دل و جرئت میخواست. آنقدر درخشید که گزارشگر عربی دیدار پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا میگفت او علی دایی جدید فوتبال ایران است. عیسی «بلوف» نزده بود؛ او آمده بود تا آقای گل شود.
آن شادی بحثبرانگیز
سومین سکانسی که عیسی را تبدیل به چهره مهمی در فوتبال ایران کرد، دوباره با پرسپولیس گره خورده بود؛ او در آخرین بازی آسیاییاش برای سرخهای تهرانی، گلی مهم به پاختاکور ازبکستان زد؛ برای خوشحالی بعد از گلش این بار بهجای درآوردن پیراهن به سراغ دوربین رفت و گوشههای چشمش را به دو انگشت کشید؛ تقدیم به برادرزادهای که میگفت خیلی دوستش دارد! آن تقدیمِ شادی، اما سرآغاز اشکهایی بود که عیسی ریخت.
کنفدراسیون فوتبال آسیا به دلیل آنکه این نوع شادی را توهین نژادی و بیاحترامی به آسیای شرقی دانست، عیسی را شش ماه از حضور در میادین فوتبال از مسابقه و تمرین گرفته تا ورزشگاه محروم کرد! آوار زودتر از آنچه آلکثیر تصورش را میکرد، روی سرش خراب شد.
بااینحال، محرومیت عیسی او را تبدیل به «نماد»ی تازه در فوتبال کرد؛ درست یا غلط، او تبدیل شد به نماد تبعیض علیه فوتبال ایران. میگفتند سعودیها با نفوذی که در AFC دارند، بهترین بازیکن پرسپولیس را محروم کردهاند تا برابر النصر در نیمهنهایی محروم باشد. این نمادِ تازه عیسی آنقدر باورپذیر بود که همه را به شبکههای مجازی بکشاند تا از او حمایت کنند و علیه تبعیضی که به او شده شکوه. سلبریتیها هم به میان آمدند و به طرقی مشابه از عیسی آلکثیر، فوتبالیستی که حالا تبدیل به نمادی تازه در فوتبال ایران شده بود، ادای احترام کردند.
اهمیت عیسی آلکثیر بودن، از همان موقع تا الان کم نشده هیچ بلکه رو به فزونی است؛ او اسطوره فقرای جنوبی، نویدبخش میلیونها پرسپولیسی و نماد تبعیض علیه فوتبال ایران است؛ سه فاکتوری که او را تبدیل به مهمترین «عیسی» فوتبال ایران کرده است.
مگر فقیر لزوما باید بیشخصیت باشه؟ الان با این اوضاع مملکت اکثرمون که نون بازومون را میخوریم فقیر محسوب می شویم، ولی دلیل نداره گ را به ش ربط بدی!!