وحید محمود قرهباغ؛ پاپ مجلس کلرمونت را فراخوانده بود، مجلسی که دیگر با سیاستهای صلح طلبانه پیشین مسیحیت بیگانه بود. در نهایت فرمان پاپ اوربان دوم صادر شد، فرمانی که رازهایی را در پس پرده داشت.
این حکم میرفت تا یکی از مهمترین جریانهای تاریخ را رقم زده و ثبت کند. این جریان، جریان مسیحیت نبود که به سمت اورشلیم حرکت میکرد. بلکه شولیههایی بودند که اسراری را بر دوش میکشیدند، آنها به هر نحوی که شده میخواستند خود را به اورشلیم برسانند.
رازدارانی که نبردی مخفی و پیوسته بر علیه مذاهب توحیدی را ادامه میدادند. نقاب دارانی که اروپا را از مذهب بیگانه ساخته و به فلسفه ماده انگاری و انسان محوری سوق میدادند. فلسفهای که هم پا با تاریخ بشریت بوده و هست، فلسفهای با رازهایی که همچنان در لایههای پنهان تاریخ آرام گرفته است.
تاریخ در این زمینه، ناگفتههای بسیار دارد. گفتنی است برخی معتقد بودند، در این اثنا هدف محرمانهای دیگری نیز وجود داشت. پاپ قصد داشت از این طریق سرشناسانی را از میان بردارد، کسانی که رقبای سمت پاپی او بودند.
به دنبال فرمان پاپ بود که خیل عظیم مسیحیان روانه بیتالمقدس شده بودند. چهار سال از فرمان پاپ گذشته بود که مسیحیان به اورشلیم رسیدند. هر چند اورشلیم جنایات وحشتناکی را تجربه میکرد، ولی اینها در مقابل آنچه در معبد سلیمان میگذشت، غیر قابل قیاس بود.
در معبد سلیمان، مردانی که خون به زانو و افسار اسب هایشان میرسید، حرکت میکردند. اما به راستی چه هدف و انگیزهای آنها را به این حد از جنایت رسانده بود؟ کدام آرمانی بود که آنها را با له کردن آرمان بشریت به آنجا کشانده بود؟
بیست سال از فتح اورشلیم گذشته بود. زمان تشکیل دستهای بود که تاثیرات شگرفی بر آینده بشریت گذاشت. دسته که «همرزمان مسکین عیسی مسیح و معبد سلیمان» نام داشت.
دو شوالیه فرانسوی، کسانی بودند که این دسته را تشکیل دادند. دستهای که در ابتدا نه نفر بودند و به تدریج رشد یافتند.
آنها با سیاستهای مرموز و مزورانه، زائران مسیحی را که عازم بیت المقدس بودند تحت مدیریت، کنترل و در نهایت سلطه خود در میآوردند و از همین طریق ثروتهای کلانی را به دست آوردند.
نکته قابل تامل اینکه هم اینان بودند که در پس پرده و با نقابهایی دروغین، باعث ادامه و تکرار حملات صلیبیان علیه مسلمانان و همچنین کشتار آنان میشدند.
در همین مقطع بود که صلاح الدین ایوبی، اورشلیم را از دست صلیبیون آزاد کرد. او با اینکه بسیاری از مسیحیان را عفو کرده بود، ولی از سیاستها و جنایات شوالیههای معبد نگذشت و انتقام سختی از آنان گرفت. مسالهای که آدمی را به تفکر وامی دارد.