علی صمدی؛ امسال در جشنواره فیلم فجر اتفاق خاصی افتاد. فیلمهایی به زبانهای ملی غیرفارسی به نمایش درآمدند و شگفتا که باعث خشم، اعتراض و جیغهای بنفش برخی مدعیان روشنفکری شدند.
در برنامههای رادیویی نیز علیه این رویداد کاملا طبیعی و قانونی موضعگیریهای رسمی شد و گویندگان محترم برخلاف قانون اساسی و براساس علاقهها و انگیزههای شخصی از یک تریبون ملی سخنان خلاف منافع ملی به زبان آوردند و چنین حادثهای را به حاشیه راندن زبان ملی و باعث ناراحتی بینندگان و مردم حاضر در جشنواره عنوان نمودند.
جالب اینجاست که به دنبال این اظهارات به گزارشهای مردمی از جشنواره استناد کردند دست برقضا علیرغم سوالات جهت دار مصاحبهکننده عموم مصاحبه شوندهها از چنین امری استقبال کرده و با جملاتی مانند «خیلی جالب بود» «فرصت خوبی برای آشنایی با زبانها و فرهنگهای کشورمان بود» و ... اظهار خوشوقتی کردند. حتی یک مورد هم جواب منفی از مردم در این زمینه گرفته نشد تا اینکه مصاحبهکننده تعارف را کنار گذاشت و با جانبداری آشکار وارد میدان شد و پرسید آیا زیر نویسها توجه شما را از اصل فیلم منحرف نمیکرد؟ آیا بهتر نیست این گونه فیلمها به زبان ملی تهیه و پخش شوند؟ که باز هم جواب مورد نظر از مردم شنیده نشد.
در برنامههای رادیویی بارها شنیده شد که با این کار (نمایش فیلم به زبانهای ایرانی غیر فارسی) زبان ملی به حاشیه رانده شد و اینکه در یک جشنواره ملی نباید اقدامهای ضدملی صورت گیرد و حتی یکی از کارشناسان سینما که گویا این مسئله بسیار به ایشان برخورده بود با پیش کشیدن اصل پانزدهم قانون اساسی و اینکه دیگر زبانها هم در کنار زبان فارسی آزاد هستند با استناد به لفظ «کنار» گفت: اگرهم اثری غیر فارسی در جشنواره ارائه شود باید در بخش «جنبی»! آن باشد. یکی دیگر از کارشناسان با اشاره به اینکه جشنواره فیلم فجر یک جشنواره ملی است پخش فیلم به زبانهای غیرفارسی را یک اقدام ضد ملی قلمداد کرد (لابد اگر میتوانست برای مرتکبین تقاضای اشد مجازات هم میکرد.)
چنین اظهار نظرهایی در قرن بیست و یکم آن هم از زبان مدعیان روشنفکری و همچنین ورود بیمهابای مجریان یک رسانه ملی به میدان چنین بحثهای تاریخ گذشتهای انصاف نوبر است.
اولا استفاده این حضرات از اصطلاح «زبان ملی» یک مغالطه زیرکانه است چرا که ما در قانون اساسی «زبان رسمی» داریم نه زبان ملی. اصولا هیچ کشوری نمیتواند زبان ملی داشته باشد چرا که هر ملت از قومیتها و زبانهای متعددی تشکیل شده است و اندیشه ملت واحد، نژاد واحد و زبان واحد دیری است که به زبالهدانی تاریخ انداخته شده است.
درثانی هیچ جامعهشناسی زبان را جزء عناصر متشکله یک ملت ندانسته است. این، فرهنگ سرزمین و حکومت مشترک است که یک ملیت را تشکیل میدهد لذا ارائه چند فیلم کوتاه به زبانهای غیر فارسی نمیتواند اقدامی ضد ملی قلمداد شود.
در برنامه رادیویی یاد شده، چون بهانه دندانگیری برای اعلام مخالفت با فیلمهای غیر فارسی زبان نبود به مسئله زیر نویس داشتن این فیلمها گیر سه پیچ داده شد که «تمرکز تماشاگر را به هم میزند» و «توجه بیننده را از اصل فیلم منحرف میکند» چه میکند وچه میکند.
این آقایان و ایضا خانم فراموش کردند که عرضه فیلم به زبانهای غیراصلی در جشنوارههای جهانی همواره به همین طریق صورت میگیرد و این قضیه هرگز امری غیر عادی و عجیب و غریب نیست.
از این گذشته اقوام ایران اسلامی از فارس و ترک و کرد و عرب و... در مقیاسی وسیع بازبانها و فرهنگهای هم آشنا هستند و زیرنویس بیشتر برای محکم کاری است.
بر خلاف مخالفخوانی برخی روشنفکران و متاسفانه رسانه ملی، حضور زبانها و فرهنگهای ایران اسلامی در مجامع هنری و فرهنگی رسمی، باعث آشنایی فرهنگها و تقویت مبانی وحدت ملی میشود و به یک ضرورت فرهنگی و نیاز شدیدا عمیق اجتماعی نیز پاسخ میدهد.
اگر آثار تولید شده به زبانهای ایرانی غیر فارسی در جشنوارههای ملی عرضه نشود پس جای عرضه آنها کجاست؟ حتی شایسته است در جشنوارههای فرهنگی دیگر مانند «جشنواره شعر فجر»، «کتاب سال» و جوایزی مانند «جایزه جلال آل احمد» فرصتی نیز برای عرضه آثار ایرانی غیر فارسی زبان در نظر گرفته شود اگرنه هیچ بعید نیست که شاهکاری مانند «حیدر بابای شهریار» در آغوش وطن عزیزمان زاییده شود و ما از آن بیخبر باشیم.