bato-adv
کد خبر: ۴۲۹۳۷

ارتباط سواد والدین با کودک آزاری

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۱ - ۱۷ اسفند ۱۳۸۸


اساس تحقیقی که توسط یک گروه جامعه شناس انجام شد و در آن با نمونه گيري تصادفي 80 نفر انتخاب و آزمون كودك آزاري در مورد آنها مورد مطالعه قرار گرفت مشخص شد که 63 درصد از برخوردهاي خشن در بين افرادي ديده مي‌شود كه داراي كمترين تحصيلات و يا بيسواد هستند.

بر اساس این پژوهش رابطه معناداري بين سواد والدين، ساخت خانواده تك والدي و طلاق زود هنگام با كودك آزاري آنها مشاهده شده است.. اين رقم دلايل واضحي دارد چرا كه آموزش و پرورش ابعاد مختلف رفتاري افراد را تحت تأثير قرار مي‌دهد و به نوعي مي‌تواند تعديل كننده رفتار باشد. احتمال ترك تحصيل در خانواده‌هاي افراد كم سواد يا بي سواد بيشتر است و در عين حال والدين يا مربيان اين افراد خود گرايش بيشتري به خشونت دارند كه اين شرايط باتوجه به يادگيري اجتماعي و الگوي رفتاري خشن تبيين مي شود. اين الگوي مجرمانه خشونت در ساخت خانواده شكل گرفته و با افزايش سواد اعضاي خانوار كاهش مي‌يابد.

نتایج این تحقیق همچنین نشان می دهد که با افزايش سطح سواد با كاهش نسبي شكايت از آزارديدگي دوران كودكي روبرو هستيم. با سوادان مجرم كه به سطوح تحصيلات عالي و دانشگاهي رسيده‌اند در خانواده‌هايي قرار دارند كه به دليل باسوادي والدين يا ساخت منطقي‌تر خانواده نسبت كودك‌آزاري كمتر رخ داده و شكايت آزار‌گري كودكان بندرت گزارش شده است. اين گروه در خانواده‌هايي رشد يافته اند كه از وضع مالي بهتر و محل سكونت بهتري برخوردارند.

همچنین بيشترين فراواني درصدي جرم شرارت و سابقه شكايت از كودك‌آزاري در ساخت خانواده تك‌والدي با فوت مادر است. يك توجيه براي آن شايد ازدواج مجدد پدر و حضور نامادري در خانواده و ايجاد تعدد و گسيختگي تربيتي دوگانه در ساختار خانواده است كه زمينه بروز كودك‌آزاري يا رها كردن كودك در جامعه همراه است.

رضایی، آسیب شناس خانواده در این باره می گوید: محيط خانوادگي يكي از مهم‌ترين الگوهاي ساختاري مؤثر در يادگيري رفتار از جمله بروز پرخاشگري افراد و كودك‌آزاري است. محيط خانوادگي ناسازگار با مشاجره دائمي پدر، مادر و اعضاء خانواده آثار سوئي در رفتار كودك باقي مي‌گذارد. اين آثار در سنين بلوغ و بزرگسالي به صورت عصيان ، پرخاشگري ، سركشي از مقررات و قوانين اجتماعي در مردان و يا بي‌تفاوتي ، انزوا و گوشه‌گيري در زنان نمايان شده و منجر به اعمال بزهكارانه مي‌گردد. كودكاني كه از محبت خانوادگي محرومند و خود را از خانواده و اجتماع طرد شده و منزوي تلقي مي‌كنند، به آسانی هنجارها و ارزشهای جامعه را نقض مي‌كنند.


وی ادامه می دهد: روابط معيوب و نامطلوب خانواده، به كارگيري شيوه‌هاي نادرست تربيتي مانند طرد و عدم مواظبت و مراقبت صحيح ، ضرب و شتم ، محروميت از مهر و محبت والدين، كودك‌آزاري و خشونت عليه فرزندان باعث احساس ناامني و اضطراب، خودپندارة منفي و كينه‌توزي نسبت به ديگران مي‌شود. طلاق و جدايي والدين و قصور در مراقبت و عدم ارضاي نيازهاي عاطفي از كودكان و نوجوانان، باعث مي شود تا آنها به دسته‌ها و يا گروه‌هايي از بزهكاران ملحق شوند كه به دنبال آن به ارتكاب رفتار و اعمال ضداجتماعي منجر شود.


به گفته وی در واقع کودکان نيازهاي عاطفي خود را در بيرون از خانه‌ مي‌جويند و به اصطلاح نگاه به بيرون دارند. نتيجه اين امر، عدم رضايت از محيط تحصيل است كه مي‌تواند موجب عكس‌العمل‌هايي مثل فرار و غيبت از مدرسه، بي‌انضباطي ، سركشي، پرخاشگري، بدرفتاري، بي‌اعتنايي به مقررات و قوانين ، زيرپاگذاشتن آنها، و سرانجام فرار از منزل و ارتكاب جرائم مختلف گردد

برچسب ها: کودک آزاری
مجله خواندنی ها