فرارو- خاویر سولانا* در وبگاه تحلیلی پراجکت سندیکیت: سال جدید میلادی، با یک تصمیم پوچ و احمقانه دیگر از جانب دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در عرصه سیاست خارجی آغاز شد. ترور سردار سلیمانی (فردی که فرماندهی سپاه قدس، شاخه خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده داشت)، اقدامی بی ملاحظه، تحریک آمیز، و کوته نظرانه بود.
به گزارش فرارو، شکی نیست که سردار سلیمانی از نفوذ قابل توجهی در منطقه خاورمیانه برخوردار بود. با این حال، وی رهبر یک شاخه رسمیِ نظامیِ دولت ایران بود و از محبوبیت زیادی هم در داخل این کشور برخوردار بود (مهم نیست اگر ترامپ سعی دارد در این زمینه واقعیت را وارونه جلوه دهد).
بار دیگر، آمریکا زیاده روی کرده و عملکرد و سابقه خطرناکی را از خود به جا گذاشته که دشمنان این کشور میتوانند از آن به عنوان بهانه استفاده کرده و حملات مشابهی را بر علیه نیروهای آمریکایی انجام دهند. ترامپ پس از ترور سردار سلیمانی، تا جایی پیش رفت که حتی مکررا ایران را تهدید کرد برخی از مراکز فرهنگیِ مهم و ارزشمند آنها را نیز نابود خواهد کرد. اقدامی که در نوع خود یک جنایت جنگی محسوب میشود. اگرچه به نظر میرسد ترامپ در مورد این تهدید خود تجدیدنظر کرده با این حال، اقدامات تحریک آمیز مزمنِ وی علیه ایران حاکی از این هستند که او در برابر ایران از هیچگونه طرح و برنامه مشخصی برخوردار نیست. ترور سردار سلیمانی از سوی دولت ترامپ، اقدامی احساسی بود. این اقدام به احتمال زیاد عمدتا معطوف به مصرف داخلی بوده است. با این حال، باید این سوال را پرسید که آیا این اقدام در بلند مدت، موثر و کارگشا خواهد بود؟
به نحو کاملا واضح و مشخصی، پاسخ این سوال، به اهداف دولت ترامپ در قبال ایران بستگی دارد. دولت وی استدلال کرده که مداخله شدید رئیس جمهور در مساله ایران (اشاره به ترور سردار سلیمانی دارد)، اثری بازدارنده بر اقدامات دولت ایران خواهد داشت. در این چهارچوب، سردار سلیمانی دارایی کاملا باارزشی برای ایران بود (که آمریکا با ترور وی، آنگونه که ادعا میکند، بازدارندگی علیه ایران را تقویت کرده است).
این فرضیه در نوع خود با تردیدها و سوالهای زیادی مواجه است. ایران در تلافیِ اقدام آمریکا در ترور سردار سلیمانی به دو پایگاه آمریکایی در عراق که میزبان سربازان آمریکایی هستند، حمله موشکی کرده است. دولت ایران همچنان بر تقویت خود از نظر نظامی ادامه خواهد داد. از سویی، ترور سردار سلیمانی که برای دولت ایران خسارتی بزرگ بوده، با تمامِ اهمیتی که وی داشته مانع از ادامه یافتن راه او نخواهد شد. چنانکه رهبری انقلاب اسلامی، معاون معتمدِ سردار سلیمانی را به عنوان جانشین وی معرفی کرده است.
نقطه ضعف اصلی آمریکا در برابر ایران این است که اهداف مشخصی در قبال این کشور ندارد. از این رو، این کشور راهبرد مشخصی هم در قبال ایران ندارد. آمریکا باید این موضوع را در خاورمیانه آموخته باشد. مسالهای که در نوع خود، دستورالعملی برای وقوع فاجعه است. تنشهای امروز دلالتی بر این گزاره ندارند که ایران یا ترامپ به دنبال جنگ هستند. با این حال، دولتها در موقعیتهای مختلف، در دامان درگیریهای ناخواسته گرفتار شده اند. این نکته بویژه در زمانهایی که اعتماد به نفس بیش از حد، دولتها را جسور و بی پروا میکند، بیش از پیش صدق میکند. ترامپ با نوسانهای وحشتناک خود، نه تنها سعی داشته ایران را به گوشه رینگ هدایت کند (اقدامی که میتواند رهبران ایران را به اتخاذ مواضع تهاجمیتر رهنمون کند)، بلکه خود را نیز به گوشهای دیگر رانده است.
در نبودِ طرح و برنامهای مشخص در برابر ایران، چندان شگفت انگیز نیست که شاهدیم دولت ترامپ به طور مداوم در تناقض با خود به سر میبرد. آمریکا در شرایطی که ایران تحت فشارهای شدید قرار داشت، با ترور سردار سلیمانی، بار دیگر ایرانیان را با یکدیگر متحد کرد. در این زمینه، میلیونها انسانی که برای عزاداری سردار سلیمانی حاضر شدند، گویای این واقعیت هستند (شاهدی بر این مدعا هستند). در حالی که زمان زیادی تا برگزاری انتخابات پارلمانی در ایران باقی نمانده است، آمریکا با ترور سردار سلیمانی، فرصتی طلایی در اختیار نیروهای محافظه کار و ضدآمریکاییِ ایران قرار داد.
اقدام آمریکاییها در ترور سردار سلیمانی موجب شد تا پارلمان عراق، از نیروهای آمریکایی مستقر در این کشور بخواهد تا هر چه سریع تر، خاک عراق را ترک کنند. موضوعی که کاملا در راستای منافع ایران قرار دارد. این احتمال که ترامپ بخواهد به حضور نظامی آمریکا در عراق خاتمه دهد، حتی با درنظر گرفتن این موضوع که این امر، مسالهای غیرمحترمانه و تحقیرآمیز برای واشنگتن است، چندان دور از ذهن نیست. در شرایط کنونی، نیروهای ناتو که با داعش میجنگندند، ماموریتهای خود را به حالت تعلیق درآورده اند و برخی متحدان آمریکا نیز، فرآیند خارج کردن نظامیان خود از عراق را آغاز کرده اند.
با این حال، این بدان معنا نیست که آمریکا در حال ترک کردن خاورمیانه است: برعکس، در شش ماه گذشته، شمار نظامیان آمریکایی در منطقهتا ۱۵۰۰۰ نفر افزایش یافته است. از سویی، اگرچه از وابستگی انرژی آمریکا به خاورمیانه تا حدی کاسته شده، با این حال راهبردِ "چرخش به سوی آسیا" که توسط دولت اوباما مطرح شد، هنوز رنگ واقعیت به خود نگرفته است. بدون تردید، تشدید تنشها با ایران، مانعی جدی بر سرِ راهِ تلاشهای آمریکا جهت کنترل و مهارِ چین (که مهمترین رقیبِ جهانی آمریکا محسوب میشود)، به حساب میآید.
علاوه بر لیست بلندبالایِ حماقتهای آمریکا، باید به محرکها و انگیزههای فاسد و نادرستی که ترامپ با اقدام اخیر خود در ترور سردار سلیمانی، آنها را برجسته کرد نیز اشاره شود. این مساله موجبِ طرحِ سوالی ناراحت کننده شده است: آیا آمریکا آنگونه که با ایران (کشوری که فاقد سلاحهای هستهای است) رفتار کرده، با کره شمالی (کشوری که دارای تسلیحات هستهای نیز هست) نیز رفتار کرده است؟ ایران کاملا به تعهدات خود در چهارچوب توافق برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) که در سال ۲۰۱۵ میان این کشور و قدرتهای جهانی به امضا رسید متعهد بوده و حتی یک سال پس از خارج شدن آمریکا (تحت ریاست جمهوری ترامپ) از این توافق نیز، همچنان به صورت یکجانبه به تعهدات خود عمل میکرد. با این حال، در حالی که ترامپ جلسات و دیدارهای دوستانهای را با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی برگزار میکرد، دولت وی، ایران را هدفِ تحریمهای سنگین اقتصادی قرار داد (رفتاری که بعید است دولت کره شمالی را تشویق کند تا آینده خود را با خلع سلاح هسته ای، یعنی آنچه که خواسته آمریکا در جریان گفتگوهای هستهای با این کشور است، به خطر بیندازد).
اگرچه ایران اعلام کرده است که در شرایط کنونی، الزمات و محدودیتهایی را که بر اساس برجام پذیرفته است خاتمه میدهد، با این حال، این کشور راه را برای نجات برجام نبسته است. اضافه بر این، اینگونه به نظر میرسد که از شدت تنشها میان ایران و آمریکا در روزهای اخیر، اندکی کاسته شده است. با این حال، امکان دارد این موضوع، سراب باشد و یا مدت چندانی به طول نینجامد. سقوط هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اوکراین، عنصر و مولفه جدیدی را به معادله روابط میان ایران و آمریکا افزوده است. این طور به نظر میرسد که دولت ترامپ تمایل دارد تا حداکثرِ بهره برداری را از این رویداد به نفع خود بکند. علاوه بر این، ترامپ از درخواستهای زیاده خواهانه و غیرقابل تحمل خود از ایران دست برنداشته و به دیگر کشورهای امضا کننده توافق هستهای با ایران فشار میآورد تا از این توافق هر چه سریعتر خارج شوند.
در پایان باید گفت، آمریکا باید یک واقعیت انکار ناپذیر را بپذیرد: در موقعیتهای اضطراری و اورژانسی نظیر آنچه اخیرا در روابط ایران و آمریکا ایجاده شده (موقعیتهایی که به نحو کاملا غیر ضروری ایجاد شده اند)، دیپلماسی یک انتخاب نیست، بلکه باید آن را یک الزام دانست. برای دور ماندن از وقوع یک فاجعه (که باید اولویت اصلی تمامیِ طرفهای درگیر باشد)، این روند بدون شک مسیری است که باید توسط آنها در نظرگرفته شده و طی شود.
*خاویر سولانا، مسوول اسبق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، دبیر کل ناتو، و وزیر خارجه سابق اسپانیا است.
و ترامپ دنبال همینه!
امیدوارم فرارو از این دست یادداشت ها بیشتر چاپ کند.