ماجرای دو زم

حجت‌الاسلام جناب آقای محمدعلی زم، به عنوان یک شهروند ایرانی، مقاله تان را به دقت، مطالعه کردم؛ خیلی حساب شده و زیرکانه و روانشناسانه، تنظیم کرده اید و این نوعِ نوشتنِ هنرمندانه که در آن، از حدیث و آیه قرآن و مکرر از واژه های تأثیرگذار از مقدسات و سپاهی که برایتان عزیز و محترم شده، استفاده کرده اید، البته برای شما که مؤلف چندین عنوان کتاب هستید، خیلی راحت و سهل است اما با اینهمه، مطمئنم چنین نوشته ای، ساعت ها زمان برده تا چنین فرآوری و پخته شود. حقیقتاً، هر کلمه به کلمه شما، حساب شده، گنجانیده و آورده شده است در این بیانیه. شما، طوری سخن رانده اید که فرزند گرامیتان که در این نوشته کوتاه 404 کلمه ای، 6 بار هم نام وی را به کار برده اید و از ضمایر اشاره، استفاده نکرده اید! به جهت بار معنایی و مذهبی و لابد تشابه اسمی وی که این هم عامداً بوده و خیلی زیرکانه، هیچکاره بوده و صرفاً فریب خورده، بوده است! و اینچنین، نقش وی را خیلی کمرنگ کرده اید و پایین آورده اید که در نهایت، برای زیارتِ به قول شما موالیان(ع)، به عراق مشرف شده است. آقای زم این بیانیه ها را باید زمانی که فرزندتان، از هیچ سخنی و هیچ شایعه ای برای براندازی ایران اسلامی، دریغ نمی کرد و درحالی که بسیاری از جوانان این مملکت، برای حفظ شرف، در آن طرف مرزها، به خونشان می غلتیدند و سرهایشان از تن جدا می شد، با تمام قوا و به کمک ایادی و با حمایت آنها جلو می رفت، صادر می کردید نه الآن که اکنون، خیلی دیر است. چیزی که واضح است، این است که شما می خواهید فضا را و افکار عمومی را تلطیف و تعدیل کنید؛ ابتدا، به رئیس جمهور محترم نامه نوشتید و کانگورو را توضیح دادید و شرحی بر آن نوشتید! اکنون هم بیانیه دیگری صادر کرده اید و قطعاً این بیانیه ها، ادامه خواهد داشت تا بلکه نتیجه دل به خواه خود را بگیرید و سعی خواهید کرد مبرا نمایید فرزندتان را. طوری از برکت خداوندی و هدایت الهی سخن گفته اید که اگر شخصی شما را نشناسد، فکر می کند در اثر شدت و مداومت بر تهذیب نفس، به مراحل عالی، صعود کرده اید و برایتان، الهاماتی نیز از سوی پروردگار، نازل شده است. مکّارانه، به راهبردهای مقام معظم رهبری اشاره کرده اید؛ اگر به راهبردهای رهبری عنایت می داشتید، کار که به اینجاها نمی کشید. آقای زمِ پدر فقط یک مستند نوشتاری، صوتی یا تصویری مورد تأیید و کارشناسی شده، برای افکار عمومی ارائه بدهید تا معلوم و مشخص کند شما، مانع فعالیت زمِ پسر بوده اید. آقای زم چیزی که معلوم و مشخص است و منعکس شده، این است که: پسرتان، در درگیری های سال ۸۸ ، در فرصتی که برایش مهیا شد، به واسطه اتهام ضدامنیتی، به همراه شناسنامه و گواهینامه جعلی، نارنجک، دستبند، باتوم، شش عدد کلت جنگی و یک دستگاه بی سیم، از سوی نیروهای امنیتی کشور، دستگیر و راهی زندان اوین شد اما در مرخصی، توانست از کشور فرار کند و در پناه و حمایت کشورهای بیگانه، به تبلیغِ علیه نظام و تمسخر اعتقادات مذهبی مردم ایران مشغول شود و موجی از ناامنی ها، تفرقه افکنی ها و ناامیدی ها را در بین مردم ایران، راه بیندازد و شما هم که قطعاً از هیچ چیزی خبر نداشتید! آقای زم شما آدم باهوشی هستید و خوب می دانید چه گونه با کلمات، بازی کنید و احساسات مردم را برانگیزانید اما اجازه بدهید! نظام جمهوری اسلامی و مبادی رسمی، خود در این مورد و در مورد این سازنده ماهر و ناشر اخبار سراسر کذب و ایجادکننده اغتشاش و آشوب در ایران که ذهن بسیاری از جوانان پاک را به خود مشغول و مردد کرده بود، تصمیم بگیرند و با افکار عمومی، اینچنین بازی نکنید و به آن، سمت و سو و جهت ندهید. امثال شما، در این نظام، زیاد بوده اند که نزدیکان و فرزندشان، منحرف شده اند و راه را کج رفته اند و در مقابل سیستم قرار گرفته اند اما بیشتر اینان، مورد وساطت پدرشان قرار نگرفته اند و حتی بلکه از سوی پدرشان، تأکید سریع شده بر مجازاتشان.

دستگيري زم اصلا مهم نيست و مشخصه كه در داخل ايران كساني بهش اطلاعات خامي رو ميدادند. تنها در صورتي كه رابطين داخلي زم مشخص بشوند كساني كه از درون حاكميت برخي اطلاعات راست و دروغ رو سر هم مي كردند مساله اهميت پيدا ميكنه.

هر پدري كه ايراني است فرزندش را دوست دارد و براي فرزندش هر كاري مي كند ، ولي برادراني هستند كه بِه فرزند خود هم رحم نكردند.