یکی از کسانی که این روزها آماج حمله قرار گرفته و هر روز در رسانههای مختلف و فضای مجازی تکهها و طعنهها به سویش روانه میشوند، جواد خیابانی است. در مورد جواد خیابانی و رفتار و شخصیتش آنقدر گفته و نوشته شده که برای هیچکس ناآشنا نیست. اما ظاهراً صحبتهای سرهنگ علیفر در مورد سوتیهای گزارشگران و ناراحتی خیابانی، زمینه این هجمه اخیر را فراهم کرده. تا حدی که از او بهعنوان یکی از چهرههای ناموفقسال ٩٧ نام میبرند و تعبیراتی از این قبیل.
به گزارش شهروند، راستش خیابانی و شیوهای که برای گزارشگری و اجرا در پیش گرفته هیچ جای دفاعی برایش باقی نگذاشته. او به نوعی خود را رها کرده و همین که دستمایه طنز میشود و کارهایش سوژه خنده قرار میگیرد را بهزعم خود تبدیل کرده به یک امتیاز که بله همانطور که میبینید من خیلی مورد توجهم! بارها هم از این گفته که از شوخیهای مردم ناراحت نمیشود، بلکه خوشحال هم میشود که مردم به خاطر او تفریح میکنند و میخندند. انگار که کارش اجرای استندآپ کمدی است که بخواهد مردم را شاد کند.
در مورد جناب علیفر هم حرف بیشتری نمیشود زد. ایشان در زمینه گزارشگری چیزی از خیابانی کمتر ندارند و با شیوه خاص فریادها و اظهارنظرهای شگفتانگیزشان درباره مربیان و ایراد گرفتن به شکل بازی بزرگترین تیمهای دنیا، کم باعث سرگرمی و خوشی ملت را فراهم نمیکنند (نخواستیم بگوییم که اعصاب همه را خرد میکنند). آقای علیفر از نظر اطلاعات فوتبالی هم وضع روشنی دارند و ماجرای امیر دولاب و دستکاری ویکیپدیا را همه شنیدهاند. صحبتی که میخواستیم در دفاع از جواد بکنیم این است که بگوییم حملات اخیر ناجوانمردانه است. او نه کار تازهای کرده و نه گاف ویژهای داده که قبلاً نمونهاش را ندیده باشیم.
اگر موضوع اشتباهات جواد حین گزارشگری است که ماجرا سالهاست بر همین منوال است و چیز جدیدی نیست. اگر میخواهید بیتوجهی او به صحنههای بازی و بیخیالیاش نسبت به اتفاقات حساس و هیجاندادن بیمورد و تصنعی را بگویید، همه اینها تبدیل به سنت شده و سالهاست که برای خودش و بینندگان بیچاره عادی است.
قضیه ژاپنی حرف زدن و انگلیسی حرف زدن هم چیز جدیدی نیست. او سالهاست ادعای زباندانی و تسلط بر اینترنت و همه چیزهای دیگر را دارد و همه مرزها را درنوردیده. یک بار بابت دیر رسیدن سر گزارش توضیح داد که در خودرویش خوابیده بوده و بار دیگر در مورد اتهام ساندیس خوردن هنگام گزارش توضیحات بامزه دیگری داد.
پس مطلقاً بیمعرفتی است که بگوییم او درسال ٩٧ رکوردهای خودش را جابهجا کرده و حالا شایسته دریافت عناوین بدترین است. او تمام این شرایط را سالهاست که برای مردم و مدیرانش جا انداخته. احتمالاً مدالها و تمشکهای در نظر گرفته شده را امسال و هرسال باید به مدیران او بدهیم که این وضع را میبینند و نهیبی به او نمیزنند؛ که میبینند او جایگاهش را به عنوان گزارشگر و مجری چطور اشتباه گرفته و همچنان برنامه به او تعارف میکنند و گزارش مهمترین بازیها را به او میسپارند و از روی اعصاب ملت تکانش نمیدهند. این مدیران نمیتوانند بگویند که او را نمیشناسند یا تازه با هنرنماییهایش آشنا شدهاند. مدیرانی که سالهاست او را در این موقعیت ساپورت کردهاند و اجازه دادهاند او بیشتر و بیشتر فرو برود.
این که باز هم به خیابانی بتازیم آخر سادگی است. او محصول یک سیستم است. بابت همه این خیابانی بودن نه جریمه شده، نه توجیه شده و نه چیزی را از دست داده. به قول بنده خدایی، او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. این مدیران بالا دست او هستند که رسانه را تبدیل کردهاند به دستگاه جواد خیابانیسازی و او در این میان یک الگو و اسطوره است؛ که چطور میشود با همه ضعفها و اشتباهات و تلاش نکردنها و جدی نبودنها، رشد کرد؛ که چطور چنین راهی با استقبال مدیران مواجه میشود و موفقیت را تضمین میکند. نه، بیاید با او همدلی کنیم. او محصول این سیستم است و نه سازنده یا هدایتکننده آن. به جواد حمله نکنیم. انتقادی اگر هست باید به سوی مدیرانی باشد که این نگاه و روش را تکثیر میکنند و صداوسیما را از خیابانیهای ریز و درشت آکندهاند.