علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد طی یادداشتی که در وبلااگ شخصی خود "شاهد" منتشر کرده است به انتقاد شدید از برخی جهره های شاخص اصولگرایان همچون حبیب الله عسگر اولادی و احمد توکلی پرداخته است و آن ها مدعیان اصولگرایی نامیده است، یادداشت جوانفکر به این شرح است:
یافتن پاسخ این سووال ، مستلزم بازاندیشی عمیق در مسائل پس از انتخابات و تجزیه و تحلیل رویدادها و حوادث عبرت انگیزی است که در تاریخ زنده ملت ایران ثبت و ضبط شده است.
یکی از مسائل تلخ پس از انتخابات به رفتار و مواضع قانون گریزانه نامزدهای شکست خورده باز می گردد که در یک هماهنگی پنهان و مشترک ، قاعده بازی را برهم زدند و فرصتی را فراهم آوردند تا دستگاههای جاسوسی دشمنان قسم خورده ملت ایران برای ماهی گرفتن از آبهایی که به دست خودی ها گل آلود شده بود ، عوامل جیره خوار و سرسپرده خود را به داخل ایران نفوذ دهند.
آقای احمدی نژاد با روشن بینی و درک صحیح از حوادث ، خیلی زود به این حقیقت پی برد که ادعای تقلب در انتخابات و تاخت و تاز رقبای شکست خورده به رئیس جمهور منتخب ملت ، تنها یک بهانه است و آنها از این رهگذر ، اهداف دیگری را جست و جو می کنند لذا با هوشمندی و آرامی خود را از تیررس برخورد آنان کنار کشید تا فرصت بروز و ظهور آنچه سران و عوامل موثر فتنه در نهاد و سرشت خویش ، پنهان کرده بودند ، فراهم شود و چنین نیز شد.
مهمترین سوء استفاده تبلیغاتی از سخنان رئیس جمهور با ریاکاری اصلاح طلبان و بی تدبیری آشکار طیفی از سیاسیون موسوم به اصولگرا صورت گرفت و آن هنگامی بود که آقای احمدی نژاد در مراسم جشن پیروزی خود در میدان ولی عصر تهران ، تلاش کرد تا میان رای دهندگان به نامزدهای رقیب با عوامل اغتشاش ، فاصله بیندازد و به این ترتیب زمینه برخورد جدی و فوری با آشوبگران فراهم شود.
او گفت : در انتخابات ، ۴۰ میلیون نفر خودشان بازیگر و تعیین کننده اصلی بودند حالا ۴ تا خس و خاشاک در این گوشهها یک کاری میکنند. بدانید که این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت.
این سخنان کاملا شفاف و روشن بیان شد و لفظ خس و خاشاک محدود به کسانی بود که اقدام به قانون شکنی و برهم زدن نظم عمومی می کنند.
به دنبال این سخنان، جریان نیرومند رسانه ای اصلاح طلب با انعکاس وارونه سخنان رئیس جمهور، تبلیغات مسموم و دروغینی به راه انداخت و آقای احمدی نژاد را متهم کرد که ۱۳ میلیون رای دهنده به میرحسین موسوی را خس و خاشاک نامیده است. آنها با این موج سازی گسترده و سنگین تبلیغاتی ، احساسات و عواطف رای دهندگان به نامزدهای شکست خورده را تحریک کردند تا از همراهی و همصدایی با معترضان فاصله نگیرند.
قدرت رسانه ای اصلاح طلبان حتی بسیاری از مدعیان اصولگرایی را تحت تاثیر قرار داد، به گونه ای که آنها بدون تحقیق در باره صحت و سقم مطالب ادعا شده ، به انتقاد از رئیس جمهور پرداختند.
این انتقادات در حالی صورت گرفت که رئیس جمهور سرگرم انجام یک ماموریت خارجی بود و دستگاه اطلاع رسانی دولت نیز نتوانست پاسخ مناسبی به این تبلیغات بی اساس بدهد.
آقای احمدی توکلی نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و از مدعیان اصلی اصولگرایی، در زمره افرادی بود که رئیس جمهور را هدف تندترین انتقادات قرار داد.
وی در گفتگوی زنده خود با شبکه ۵ سیما، رئیس جمهور را متهم کرد که الفاظ و لحن وی یکی از دلایل ناآرامی ها بوده است.
توکلی گفت: باید بپذیریم ۱۴میلیون نفر به آقای احمدینژاد رای ندادهاند و اینها الان درست یا نادرست سوال دارند و احساس اهانت میکنند، اینها نه خس و خاشاک هستند و نه اراذل و اوباش.
تکرار اینگونه سخنان از سوی طیف همفکران آقای توکلی از یک سو و تبلیغات دروغین و فریب کارانه رسانه های اصلاح طلب از سوی دیگر ، مانند بنزینی بود که بر روی آتش ریخته می شد زیرا نه فقط صدای اعتراضات بی اساس را بلندتر کرد ، بلکه فرصت تنفس دوباره ای برای عوامل اغتشاش بوجود آورد.
آقای حبیب الله عسگراولادی در آن هنگام ، درجه انتقاد از رئیس جمهور را به حدی بالا برد که او را به خاطر خس و خاشاک نامیدن اغتشاشگران ، خارج از بندگی خدا دانست و آقای قدرت علیخانی نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهور را متهم کرد که “مردم قهرمان تهران” را خس و خاشاک نامیده است.
آنچه رئیس جمهور منتخب ملت در همان روزهای اول حوادث پس از انتخابات در خشت خام می دید ، بسیاری از مدعیان دیروز و امروز ، اکنون پس از گذشت هفت ماه ، در آیینه می بینند و آن را فریاد می کنند.
آقای احمد توکلی روز چهارشنبه نهم دی ماه و پس از حوادث دردناک روز عاشورا، در مصاحبه با شبکه العالم گفت: ما از اصل مخالفت آنها (اغتشاشگران) با جمهوری اسلامی تعجب نمیکنیم ، اینها خس و خاشاکی بیش نیستند که از درون ملت پس زده میشوند و به خاطر این اقدام، حتما از سوی ملت و دولت محکوم خواهند شد.
اکنون زمان پاسخگویی به این سووال مهم فرارسیده است که آیا به راستی و از همان روزهای اول ، امکان پیشگیری مقتدرانه از بروز خسارات وارده به کشور ، نظام و مردم وجود نداشت؟! آیا اغتشاشگران را باید تنها مقصرانی دانست که به واسطه رفتار قانون شکنانه شان، باعث شدند امروز زبان بدگویی و جسارت دولتهای تبهکار غربی به روی نظام مردمسالار و مقتدر جمهوری اسلامی ایران باز شود؟ کسانی که رئیس جمهور منتخب مردم را به دلیل واقع بینی و درک صحیح اش از مسائل کشور ، مورد شدیدترین انتقادات و حملات قرار دادند ، آیا امروز از شجاعت کافی برای برعهده گرفتن مسوولیت رفتار و مواضع خود برخوردارند؟ به راستی چه سهمی از حوادث تلخ پس از انتخابات برعهده آنهاست ؟
اینک نقاب از چهره بسیاری از افراد فرو افتاده و تصویر روشنی از بازیگران در صحنه و حامیان و تدارک کنندگان پشت صحنه ، پیش روی مردم قرار دارد و البته برای آن نیز هزینه سنگینی پرداخت شده است. شفافیت اوضاع دیگر هیچ عذر و بهانه ای برای خواص باقی نمی گذارد.
اینک فصل انتظار است. انتظار از کسانی که به واسطه رفتار و مواضع شان در دوران پس از انتخابات ، باید به پیشگاه ملت ایران عذر تقصیر بیاورند و دست کم مسوولیت شناسی خود را با برعهده گرفتن سهم خویش در حوادث پس از انتخابات ، نشان دهند.
انتظارها مربوط به خودی هاست و الا از کسانی که برای تصاحب مناصب قدرت ، حاضر شدند کشور را به آشوب بکشانند و بیشترین فرصت را برای سوء استفاده دشمنان ملت ایران فراهم آورند، انتظار نمی رود که به جبران رفتار و مواضع اشتباه خود بپردازند زیرا دشمنان انقلاب پیوندهای خود را با برخی از مدعیان اصلاحات ، آنچنان گره زده اند که حتی اگر آنان انگیزه ای برای بریدن از دشمن داشته باشند ، باز کردن این گره و گسستن پیوندهای زشت و خیانت بار آنان و بازگشت به دامان ملت ، با عبور از پلهایی که آنها در پشت سر خود ویران کرده اند ، سخت و ناممکن به نظر می رسد.
به راستی آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده ایم که اگر مردم در انتخاب خود اشتباه می کردند و امروز آقای موسوی یا آقای کروبی عهده دار ریاست جمهوری شده بود ، چه سرنوشتی انتظار مردم را می کشید؟ چه تلخ است که افرادی در کشور به جای تکیه کردن بر حمایت ملت خویش به عنوان پشتوانه اصلی هرگونه پیشرفتی در سطح ملی و بین المللی، به جایی برسند که جز مشتی تبهکار بین المللی، کس دیگری را برای تکیه کردن، در پشت سر خود نبینند!
تلخ تر از آن ، اظهارات کسانی است که به جای درس گرفتن از رویدادهای عبرت آموز گذشته و پای فشردن بر اصول و مبانی انقلاب اسلامی ، بدون آنکه متوجه تبعات مواضع و اظهارات غیرمنتظره خود باشند، آب به آسیاب دشمن می ریزند.
آقای حبیبالله عسکراولادی با اشاره به برخی از شعارهای مطرح شده در راهپیمایی مردم عاشورایی تهران گفته است : در این راهپیمایی، شعارهایی علیه شخصیتها و چهرههای سیاسی سر داده شد که من این شعارها را انحرافی میدانم و به آنان میگویم که ما امروز به وحدت نیاز داریم و الآن وقت این شعارها نیست.
نگارنده از هرگونه توهینی نسبت به افراد بیزار و رویگردان است اما آقای عسگراولادی باید به برخی از سووالها پاسخ دهد که در جست وجوی وحدت با چه کسانی است؟ آیا وحدت میان حق و باطل ، امری ممکن است؟ آیا می توان میان وفاداران به نظام با همصدا شدگان با دشمنان کینه توز انقلاب وحدت ایجاد کرد؟ آیا درهم آمیخته شدن خطوط و دیدگاههای ناهمگون و نامتجانس عامل اصلی پیدایش وضعیت امروز کشور نبوده است ؟ چرا افراد خوش سابقه به دنبال بازگردان آب به همان جویی هستند که ملت ایران برای خشکاندن آن از جان خویش مایه گذاشته است؟ محور اصلی وحدت در جامعه اسلامی کسی جز ولایت فقیه و رهبر فرزانه انقلاب نیست. آیا می توان میان کسانی که حول این محور می چرخند با کسانی که برای قلع و قمع کردن آن مجدانه و در صحنه عمل به تلاش و توطئه مشغولند وحدت ایجاد کرد؟
آقای عسگر اولادی و همفکران ایشان به این معنا توجه دارند که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برآمده از اراده های یک ملت زجر کشیده ، شهید داده ، سختی کشیده و در عین حال مقاوم و سربلند است و به هیچکس هم بدهکاری ندارد، بنابراین کسانی که در کسوت دلسوزی مردم قرار دارند، باید از خود هوشمندی و درایت بیشتری نشان دهند و از تحمیل هزینه های بیشتر بر مردم بپرهیزند.
نظام مردم سالار دینی در ایران ، اینک بیش از هر زمان دیگری ، آبدیده و شکست ناپذیر به نظر می رسد و به خوبی دریافته است که چگونه از سنگلاخ ها و ناهمواریها عبور کند و راه خود را هموار سازد.
همه کسانی که دل در گرو سرافرازی ، پیشرفت و رفاه و آسایش ملت ایران دارند ، در دامان ملت ایران جای می گیرند اما کسانی که می خواهند همچنان از موضع قیم مابی و برخورداری از مصونیت های پیدا و پنهان با نظام و مردم تعامل کنند ، بدانند که اینک زمانه دیگری فرارسیده است و اگر می خواهند در آغوش ملت خویش پناه بگیرند ، چاره ای جز اصلاح باورها و رفتارهای غیر ارزشی خود ندارند . آنها باید از اسب زین کرده خویش پایین بیایند و همراه با مردم پیاده راه بروند.