فرارو- ناصر ملکمطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران بامداد امروز به علت نارسایی کلیه و تنگی نفس در سن 88 سالگی درگذشت.
ملک مطیعی در سال 1309 در خیابان بهارستان تهران متولد شد فارغ التحصیل رشته تربیت بدنی از دانشسرای عالی تهران بود و تا قبل از ورود به سینما و تئاتر در مدارس تهران معلم ورزش بود. عاشق ورزش بود و در سوارکاری و کوهنوردی و فوتبال فعالیت می کرد بعدها رئیس اداره تربیت بدنی یکی از نواحی تهران شد.
سال 1327 به هنرستان هنرپیشگی تهران رفت و با ژاله علو؛ جعفر والی و داریوش اسد زاده هم دوره بود از ملک مطیعی نقل شده است که همان جا بود که «ژاله علو به من گفت شما قیافه ات مثل ترون پاول است؛ ترون پاول آن زمان هنرپیشه معروف و محبوبی بود علو این را گفت و ترون پاول شدن افتاد توی سر ما..»
در سال 1328با حضور در فیلم "ورایته بهاری" بازیگری را رسما آغاز کرد. نقش هایش در ابتدا کوتاه بود شاید حتی در حد یک جمله! به تدریج نقشهایش پر رنگ تر شد و حضور در فیلم "ورلگرد" ملک مطیعی را به اوج محبوبیت رساند و می گوید اولین دستمزد حرفه ایش را که 500 تا یک تومانی بود را از این فیلم دریافت کرد.
ظهور فردین و کمرنگ شدن ملک مطیعی
پس از دههٔ ۴۰ شمسی، با حضور "محمدعلی فردین" به عنوان «جوان اول» فیلمها، به تدریج از محبوبیت ملک مطیعی کاسته شد. می گوید "یک روز من و تختی و حسین نوری با همدیگر بودیم. دم سینما مولن روژ. فردین با یک اتومبیل از اروپا آمده بود و قرار گذاشته بودند، آنجا دم سینما مولن روژ که من آنجا ببینمش. آشنایی ما اینطوری بود.
بیشتر بخوانید: دل نوشته محمود صادقی برای «ملک مطیعی»
فردین ارتباط جمعی اش خیلی خوب بود و خیلی خوشمزه بود. هر جا که بود خیلی زود می توانست آدم ها را به خودش جلب کند. مرحوم تختی به من گفت این فردین خیلی شاد است و وقتی توی اردو هستیم، خیلی سرمان را گرم می کند و به نظرم خیلی به درد فیلم می خورد. گفتم باشد. هماهنگ می کنم.
در واقع من خودم فردین را وارد سینما کردم هیچ گاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند. هیچ وقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم. مرحوم تختی، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم.
ناصر ملک مطیعی؛ محمد علی فردین و بهروز وثوقی در یک قاب
ظهور دوباره ملک مطیعی با "کلاه مخملی" و "قیصر" که نقطه عطف ملک مطیعی شد
تا قبل از سال 1341، "عباس مصدق" سالها بود در فيلمهاي ايراني در کسوت جاهل ظاهر ميشد و رقيبي نداشت. اما در اين سال براي نخستينبار، ناصر ملکمطيعي در فيلم "کلاهمخملي" به کارگرداني "دکتر اسماعيل کوشان"، لباس جاهلي را به تن کرد. بازي او در اين نقش، بيشتر از مصدق مورد توجه قرار گرفت و تا سالهاي بعد نيز، حضور او در نقشهاي جاهلي، يکي از عوامل تضمين فروش فيلمها به شمار ميرفت. در آن سال ها ملک مطیعی با حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، تکیه کلامها و نقلهایش، عامهٔ بیندگان را مجذوب خود می کرد و اوج کار ملک مطیعی ایفای نقش «دانش فرمان» در فیلم قیصر بود.
سال 1348، بيشک نقطهي عطفي در کارنامهي هنري ناصر ملکمطيعي است؛ سالي که او را دوباره احيا کرد. حضور کوتاه و موثر او به نقش "فرمان" در فيلم "قيصر" به کارگرداني مسعود کيميايي، بار ديگر نام او را پرآوازه ساخت. نقشي که ابتدا بنا بود جمشيد مشايخي بازي کند، ولي با عدم پذيرش نقش "خاندايي" توسط محمدعلي کشاورز، مشايخي جايگزين او شد و ناصر هم به جاي "فرمان" انتخاب شد.
ببینید: آخرین صحبتهای ناصر ملکمطیعی
ملک مطیعی در فیلمهای بعدیاش کوشید از سنخجاهل فاصله بگیرد، اما تلاش او همواره توام با توفیق نبود. ملک مطیعی در معدود دفعاتی، مانند سریال "سلطان صاحبقران" علی حاتمی، پذیرای نقشی متفاوت شد که حاصل این همکاری ایفای نقشی شد که ملک مطیعی آن را بهترین بازی همهی عمر خود می دانست و ملک مطیعی را به امیرکبیر سینمای ایران تبدیل کرد. امیری که بعدها اما توسط مسئولان سینما و تلویزیون فراموش شد....
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تغییر چارچوبهای حاکم بر سینمای ایران، ملکمطیعی، هم چون فردین و "بهروز وثوقی"، جایی در سینمای پس از انقلاب نداشتند و زمینه ادامه فعالیت هنری آنها فراهم نشد. ملک مطیعی این دوران را دوران سختی توصیف کرده است. زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که به فیلم و سینما داشت. ملک مطیعی درباره آن روزها می گوید: «بعد از انقلاب ما را احضار کردند و یک تعهدی هم از ما گرفتند که کاری برخلاف نظر آنها انجام ندهیم؛ در آن دوران بهروز به خارج رفت، فردین هم مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج قادری هم خواست که کار کند و کار کرد. ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.»
پس از انقلاب، در سال 1361 ملک مطیعی در فيلم "برزخيها" به کارگرداني "ايرج قادري" و در نقش يک استوار که در نقطهاي مرزي به همراه روستاييان منطقه و چند زنداني فراري در مقابل دشمن ايستادگي ميکنند بر پرده نقره ای ظاهر می شود بعد از نمايش فيلم و جنجالهايي که در اطراف آن برپا شد، ناصر به همراه محمدعلي فردين، ديگر بازيگر فيلم، از ادامهي فعاليت در سينما منع شدند.
مديران سينمايي در آن دوران، سعي داشتند سينما را از هرآنچه که به اعتقاد خودشان براي بيننده يادآور سينماي قبل از انقلاب بود، پاکسازي کنند و ناصر خان ملکمطيعي نيز مورد اين پاکسازيها قرار گرفت! با اینکه هیچ گاه موضوع ممنوعیت کاری ملک مطیعی به صورت رسمی اعلام نشد اما خود ناصر خان نیز برخلاف برخي از بازيگران همدورهاش، هيچگاه تقاضايي براي ادامهي فعاليت نکرد.
بیشتر بخوانید: ناصر ملک مطیعی: برخی فکر میکنند هنرمندان صبح تا شام مشغول لهو و لعب هستند!
تا جایی که سال ها بعد و پس از فروکش کردن جنجالهاي اوايل انقلاب حاضر به بازی در فیلمی پيشنهاد بازي در فيلم "سربازهاي جمعه" مسعود کیمیایی را رد کرد. ماجرای رد کردن درخواست کیمیای شاید جالب باشد "آقای کیمیایی آمد دم در شیرینی فروشی من و گفت پاشو بیا سر کار. گفتم برو آقا جان. نمیام سر کار (خنده) همینجوری گفتم هیچ وقت یادم نمی رود. شایسته(تهیه کننده) و بهرام رادان هم آمدند و با هم ملاقات کردیم. گفتم من واقعا حالش را ندارم. واقعا هم حالش را نداشتم....
از سفر به آمریکا تا شیرینی فروشی و مشاور املاک در تهران!
بعد از مدتی رفتم ایالات متحده به پسرم سر بزنم. قصد این را داشتم که مدت طولانی آنجا بمانم و نمی شد که هیچ کاری نکنم، آنجا به یک سوپرمارکت رفتم و خواستم در آنجا کار کنم. خیلی از ایرانی ها می آمدند و ناراحت می شدند که چرا اینجا کار می کنید؟ بعد از آن بود که به همه می گفتم من در آن سوپرمارکت مدیر هستم تا دل کسی برای من نسوزد! یک روز با خودم گفتم من که اینجا همه کار می کنم، بهتر است بروم در مملکت خودم کار کنم. به تهران آمدم و در حیاط خانه ام یک شیرینی فروشی راه انداختم.
6،5 سالی شیرینی فروش بودم و مردم می آمدند صف می کشیدند. به خاطر من می آمدند. تماس من با مردم و نزدیکی ای که با مردم داشتند خیلی مرا سر شوق می آورد. از هر جای تهران سوار تاکسی که می شدید آدرس شیرینی فروشی ملک مطیعی را می دادید مستقیم شما را می رساند. پخت شرینی در منزل بسیار دشوار بود و خانه به هم ریخته شده بود. دیگر نمی شد راحت زندگی کرد. روزی یکی از دوستانم آمد و گفت:«بلند شو برویم. به عنوان مدیر روابط عمومی بنگاه مسکن آ. ب. آ مشغول شو! خسته نشدی این همه شیرینی پختی.»
بازگشت ملک مطیعی به پرده سینما با "نقش نگار"
در نهايت در سال 1392 حضور در پشتصحنهي فيلم "نقش نگار" به کارگرداني علي عطشاني ملک مطیعی را وسوسه ميکند و همهي اشتياق خفتهي اين سالها را در او زنده مينمايد و نقشي کوتاه در اين فيلم بازي ميکند. نقشي که خودش آن را اگرچه کوتاه ميداند ولي میگفت براي شروع دوباره، خوب است.
ملک مطیعی می گوید "یک روز آقای علی عطشانی کارگردان فیلم «نقش نگار» از من دعوت کرد به سر صحنه فیلمبرداری فیلمش بروم و به صورت نمادین یکی از سکانس های فیلم را کارگردانی کنم، کلی با هم حرف زدیم و با گروه درباره خاطراتم صحبت کردیم، متاثر شدند و گریه کردند و پیشنهاد بازی در فیلم را مطرح کردند که نقش یک بزرگ تر خانواده و کسی که نصحیت کننده است بازی کنم. من هم پذیرفتم"
بیشتر بخوانید: پشت پرده دعوت ناصر ملکمطیعی به تلویزیون!
رد پیشنهاد حسن فتحی برای "نقش بزرگ آقا"
آقای فتحی نقش بزرگ آقا در سریال شهرزاد را به من پیشنهاد کرده بود. با شهرام ناصری رفتیم آنجا و برایم توضیح داد که نقش چه نقشی است. من گفتم این نقش ممکن است شبیه شعبان جعفری باشد که مثلا دستور شلوغی و غیره می داد. من نقش آن طوری را نمی توانم و نباید بازی کنم. به فتحی گفتم مردم توقعات زیادی از من دارند و من نمی توانم آدم بدی باشم ولی این نقش بعضی وقت ها آدم بدی است.
تلخ ترین خاطره زندگی
میگوید بدترین خاطره تلخی که دارم مربوط به چندوقت پیش بود وقتی که میخواستم از کنار خیابان به پیادهرو بروم ولی نمیتوانستم از جدول بپرم و از یک مرد جوان کمک خواستم و او وقتی من از کمک کرد به من نگاه انداخت و با ناراحتی گفت ناصرخان تویی!! تو که بزن بهادر فیلمها بودی!!
اولین و آخرین حضور ناصر ملک مطیعی در صداوسیما که هیچگاه پخش نشد
زمستان سال گذشته دو برنامه صداوسیما هم زمان ملک مطیعی را دعوت کردند و مصاحبهای با ستاره سینمای ایران ترتیب دادند اما این مصاحبهها هرگز اجازه پخش پیدا نکرد. معلوم هم نشد چرا این مصاحبه ها پخش نشدند عدهاي گفتند که دليلش، رقابت بين سازندگان اين دو برنامه بوده و هرکدام خواستهاند اولين برنامهاي باشند که ناصر ملکمطيعي را به مخاطبان نشان ميدهند، عدهاي دیگر گفتند؛ حضور ملکمطيعي باعث پخشنشدن و متوقفشدن اين دو برنامه شد.
اما واکنش ملک مطیعی به این اتفاقات چیزی دیگری بود ملک مطیعی گفت" دوست نداشتم توی تلویزیون با مردم این طور روبرو شوم. تلویزیون هم برای مملکت خودمان هست و آنها هم لابد دلایلی دارند. بارها گفتم و صمیمانه و از ته دلم می گویم که هیچ گله و شکایتی از کسی ندارم چون من تابع و شهروند این مملکت هستم و قواعد آن برای من محترم است. از هیچ کس به خاطر ممنوع الکاری و ممنوع التصویری گلایه ای ندارم.چرا که در این ۴۰ سال همیشه در قلب مردم بوده ام."
سرانجام در بامداد امروز جسم ناصر ملکمطیعی در 88 سالگی از حرکت باز ایستاد. اما خودش سال ها پیش از این رفته بود، می گویند بازیگر وقتی نتونه بازی کنه میمیره ناصر خان 40 سال پیش مُرد! حالا که داش فرمون رفت پیش علی بی غم ،قیصر و اعظم رو دریابیم....
بازتاب در گذشت ناصر ملک مطیعی در صفحات مجازی
خبر درگذشت ناصر ملک مطیعی در شبکه های اجتماعی بازتابی زیادی داشت و بازیگران سینما و تلویزیون با انتشار پست هایی در فضای مجازی درگذشت وی را تسلیت گفتند
اصغر فرهادی
«تسلیت اصغر فرهادی برای درگذشت ستاره سینمای ایران ناصر ملک مطیعی. این مرد بزرگ امروز زندگی را بدرود گفت در اوج احترام و محبوبیتی که برازنده و شایسته شخصیت مردمدوست، بلندنظر و فرهیختهاش بود .یادش برای همیشه به نیکنامی در این سرزمین باقی خواهد ماند.»
باران کوثری
فرمون فرمون که میگن این آقاست – سلطان این آقاست – استاد این آقاست – جاودان که میگن این آقاست – هر جا که باشه – یه مرد بود، یه مرد…
حمید فرخ نژاد
دلشکسته رفتی فرمون خان
پرویز پرستویی
انالله و اناالیه راجعون
با نهایت تاسف و تاثر، دقایقی پیش ناصر ملک مطیعی، بعد از تحمل مدتها بیماری و نامهربانی، ستاره ماندگار سینمای ایران دار فانی را وداع گفت.
درگذشت این هنرمند عزیز را به خانواده محترمش و جامعه هنری
بهخصوص هنرمند در غربت بهروز وثوقی
تسلیت میگویم.
قیصر داداش فرمونت رفت…
مهناز افشار
شب با تابوت سیاه
نشست توی چشماش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
قیصر کجایی که داش فرمون هم رفت
بهروز وثوقی
«برادرم رفت.»
سعید سهیلی
یا خدااااااااا …. چه مى توان گفت جز یا خدا ، جز وااااااى ، جز دااااااد ، جز حسرتا ، جز دریغا ، جز افسوس ، جز اشک ، جز سکوت ، جز نفرین بر کسانى که بغضش را ندیدند و حرفهایش را نشنیدند ، اى نفرین بر شما …او اولين سوپر استار و يكى از بهترينهاى سينماى ما بود ، چرا قدرش ندانستيم ؟ فردا صدا و سيما خبر رفتن او را خواهد خواند ، همان صدا و سيمايى كه مردم را در حسرت گذاشت ... در يك حسرت بزرگ ... در حسرت صدا و سيماى او...
مهراب قاسمخانی
خيلى دردناك و بى رحمانه ست كه توى اوج باشى و يهو مجبورت كنن چهل سال بشينى گوشه خونه... ولى شايد اين دردناك تر باشه كه يكى رو چهل سال با قلدرى خونه نشين كنى، ولى بازم نتونى از ياد و قلب مردم پاكش كنى... تسليت ميگم.
جعفر پناهی
«رفت و به آرزويش كه ديده شدن بر پرده سينما بود نرسيد. چه كسى بايد پاسخگو باشد؟»
احسان کرمی
«تو جشن شهرزاد وقتى اسم محترمشونو بردم سالن منفجر شد...گفتم خيلى حرفه كه سى و چند سال كار نكنى و هنوز مردم اينجور برات هورا بكشن...سوپراستار يعنى ناصر ملك مطيعى. ناصر ملك مطيعى كه مردونه سالها بى مهرى كشيد و دم نزد. بى معرفتى ديد و چشماشو بست.»
پولاد کیمیایی
فرمون سینمای ایران در گذشت و باز با حسرت و دل گرفتگی مثل فردین كه برای مجوز كار باید پشت درهای بسته منتظر میماند.... آخرین بار هم با دلشكستگی در تلویزیون ملی كه همه چیز نام دارد جز ملی كارنامه او را انكار و برنامه را قطع كردند ..
زمان و مکان تشییع پیکر ناصر ملک مطیعی اعلام شد
امیرعلی ملک مطیعی فرزند زنده یاد ناصر ملک مطیعی درباره زمان تشییع پیکر پدرش گفت: طبق برنامه ریزی انجام شده پیکر پدرم فردا یکشنبه ۶ خرداد ماه ساعت ۹:۳۰ از مقابل ساختمان شماره ۲ خانه سینما تشییع می شود.
پیکر ناصر ملک مطیعی یکشنبه از مقابل خانه سینمای شماره ۲ به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع می شود.
وی افزود: پیکر پدرم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده می شود.