احمد غلامی در شرق نوشت:
بهقولِ بیسمارک «وای بر دولتمردی که استدلالهایش برای واردشدن به جنگ به اندازه پایاندادن به جنگ در زمان شروع متقاعدکننده نیست». دولت دوازدهم سودای جنگ در سر ندارد. نطفه این دولت با دیپلماسی بسته شده و در این دیپلماسی بالیده است. اعتبار جهانی دولت روحانی آشکارا در پیوند مردم با دیپلماسی است و شاید هیچ دولتی به اندازه دولت روحانی در برقراری این پیوند موفق نبوده باشد.
در کشورهای خاورمیانه همواره جای مردم در سیاست خارجی خالی است. مردمی که تبعات تصمیمات دولتمردان خود در سیاست خارجی را متحمل میشوند. آنچه دولت روحانی در آن موفق بوده بهمیدانآوردن مردم در سیاست خارجی است، دستاوردی که نباید از دست برود. طبعا مردم به سیاست داخلی بیش از سیاست خارجی توجه دارند و این توجه نشئتگرفته از مسائل معیشتی روزمره آنان است و این وظیفه دولت است که نگذارد توجه افراطی مردم به مسائل روزمره از آن «دولت تمشیت» بسازد.
رأی بالای مردم در دو دوره پیدرپی به روحانی نشان میدهد مردم در کنار رویکرد تمشیتی دولت، دولتی میخواهند که برای آنان در سطح جهانی عزت و منزلتی درخور دیگر مردم جهان فراهم کند. مردم آگاهانه به دولتی رأی دادند که بتواند در نظم جهانی مشارکت کرده و بهدور از جنگ و مداخلات نظامی مسائل را حلوفصل کند. دولت روحانی توان آن را دارد که مردم را درگیر مسائل منطقهای و جهان کند و آنان را پای کار نگاه دارد.
اگر دولتی که منتخب مردم است حلوفصل مسائل منطقهای و جهان را برعهده بگیرد، خواهناخواه مردم نیز بهطور غیرمستقیم در این امر مشارکت کردهاند. آنچه امروز به قرارداد بزرگ با توتال منجر شده، بیش از تلاشهای دولت، خواست و اراده مردم بوده است. وگرنه ایجاد هژمونی ازسوی دلواپسان برای برهمزدن و فراریدادن سرمایه خارجی، کار چندان دشواری نیست. آنچه دلواپسان را دلواپس میکند اراده مردم است، مردمی که در آینده تعیین میکنند چه دولتی روی کار باشد و چه دولتی نباشد.
اگر امروز دلواپسان تلاش میکنند دولت روحانی را صرفا به سمت مسائل اقتصادی سوق بدهند، از سرِ دلسوزی برای مردم نیست. آنان دایههای عزیزتر از مادر هستند. پرسش اینجاست که چرا در دولت مطلوبشان چشم بر اختلاس و حیفومیل بیتالمال میبستند، و حتی سودای مدیریت جهانی را در سر میپروراندند. چرا دلواپسان که خود بهعنوان «دولت معیشت» روی کار آمدند و به عهد خود وفادار نماندند، امروز تلاش میکنند مسائل معیشتی مردم را دستاویز قرار دهند تا از دولت روحانی، دولت تمشیتِ معیشت بسازند.
دولتی که صرفا به رتقوفتق امور روزمره بپردازد و دلواپس مسائل جهانی و منطقهای نباشد، زیرا آنجا دلواپسان حضور دارند! دولت روحانی زمانی مطلوب آنان است که در حد اداره تعاونی عمل کند، اما دولت دوازدهم با همگرایی بین مسائل خارجی و داخلی به مردم نشان داده است معیشت آنان در گرو مسائل جهانی و منطقهای است.
از دولتی که مردم با انگیزههای دیپلماتیک آن را برکشیدهاند غیر از این هم انتظاری نیست. توجه به معیشت و زندگی روزمره مردم که اهمیت حیاتی دارد نباید موجب شود دولت روحانی در مسائل منطقهای و جهانی به حاشیه رانده شود. آنچه بیشازپیش ضرورت دارد، آگاهساختن مردم و درک موقعیت منطقهای است که در آن قرار دارند.
منطقهای با همسایگانی که بیش از آنکه دولت- ملت باشند، انبارهای باروتاند و با جرقهای به آتش کشیده میشوند. زمانی این وضعیت هراسناکتر جلوه میکند که مردم بدانند هر کشور، گروه و فرقهای بنا به مصالح و منافع خود، قادر به انفجار این انبار باروت است. اقدامی که به شعلهورترشدن آتش جنگ در خاورمیانه بینجامد بهنفع ایران خاصه دولت روحانی نیست و هر تصمیمی در سطح خاورمیانه و جهان اثر مستقیمی در قضاوت مردم نسبت به دولت روحانی دارد.
دولتی که خواسته یا ناخواسته با رأی و منافع مردم گره خورده است و از این منظر نهادهای رسمی و دولتی و جناحهای سیاسی ملزم به رعایت حق دولت و مردماند. دلواپسان، دلواپستر از دولتی نخواهند بود که با رأی آنان روی کار آمده است و برای پیادهسازی سیاستهایش هم نیاز به رأی مردم دارد. دولت روحانی ناگزیر است مسائل خاورمیانه را تا حد امکان با مردم در میان بگذارد و انگیزه آنان را برای درگیرشدن با ایندست مسائل که در سرنوشتشان اثری عمیق و جدی دارد، بالا ببرد.
ناگفته پیداست مردم بیش از دغدغه مسائل منطقهای و جهانی دغدغه معیشت خود را دارند، اما این رویکرد مردم نباید مورد سوءبرداشت گروهها و جناحهای سیاسی شود تا به بهانه آن دولت را به حاشیه برانند و ابتکارعمل در عرصه منطقهای و جهانی را از دست او بگیرند.
بپذیریم یا نپذیریم، آینده خاورمیانه اثری مستقیم در مسائل داخلی دارد و هر تصمیم اشتباهی در این ارتباط، بیش از مسائل داخلی زندگی مردم را تحتتأثیر قرار میدهد. اگر اینک مردم با صبر و حوصله مسائل خاورمیانه را دنبال میکنند به اتکا و اعتمادی است که به دولت روحانی دارند. آنان باور دارند دولتی که با رأی آنان روی کار آمده از مصالح و منافع آنان صیانت خواهد کرد.
بههرتقدیر عواقب هر تصمیمی به پای دولت روحانی نوشته خواهد شد، چه خوب و چه بد. اگر دولت آمریکا در برهمزدن برجام دست بالا را ندارد، ثمره کار دشوار و فرسایندهای است که دولت روحانی فقط در دوره اوباما میتوانست به آن دست یابد. اینک برجام، قراردادی حقوقی است که نقض آن نیاز به ادله حقوقی دارد و برای شکستن آن باید اجماعی جهانی فراهم کرد و رسیدن به این اجماع برای آمریکا بسیار دور از دسترس است.
خاورمیانه نیز راه برونرفتی جز مذاکرات دیپلماتیک ندارد، برونرفتی که بیتردید ترامپ از آن استقبال نخواهد کرد. ترامپ همانند دلواپسان داخلی تمایل بر نقض برجام دارد، اما برای این کار به شیوهای معکوس عمل میکند؛ او برجام را از مرکز سیاستهای خارجی دولتش دور میکند و مسائل خاورمیانه را در اولویت قرار میدهد. هرگونه تنش جدی با ایران در خاورمیانه روی برجام اثر میگذارد؛ کوهی را که نمیتوان از آن بالا رفت باید دور زد.