محمد زندی*؛ وقتی میشنویم «تکفیری»، ذهنمان چهرهای مثل بن لادن یا ابوبکر بغدادی را احضار میکند. چه بسا فراموش کنیم که تنها نماد فرد تکفیری چهره او نیست؛ تکفیری بودن یک تفکر است که در مراتب مختلف شدید و ضعیف میتواند در افراد مختلف وجود داشته باشد و البته اصلاً تلازمی با چهره فرد ندارد. چه بسا آن که فریادها بر سر داعش و طالبان میزند، خود مبتلا به نوعی تفکر تکفیری باشد.
این مقدمه را به انتخابات پیشرو وصل میکنم و نداهای نگرانکنندهای که گاهی شنیده میشود.
انتخابات نه عرصه نزاع کفر و اسلام است و نه کاندیدای مورد نظر یک امام معصوم در مقابل کاندیداهای دیگر قرار گرفته است و نه امثال آن. کافی است کمی تأمل کنیم: آیا به لوازم این حرفها میتوان معتقد بود؟
میتوان کاندیدایی را که شورای نگهبان نه تنها دیانتش را بلکه صلاحیتش برای ریاست جمهوری را تأیید کرده به این راحتی از جرگه دین و مذهب خارج کرد؟
آیا به این راحتی میتوانیم ساختارهای سیاسی کشور را بیاعتبار تلقی کنیم؟ رأی دهندگان را چطور؟
افرادی که طیف وسیعی از کاسب و کارگر و معلم و روحانی و آیتالله را شامل میشود. در گام بعدی آیا به لوازم فقهی این حرفها تن میدهیم؟ آیا کسی قبول می کند احکام فقهی کافر بر این افراد جاری شود؟
شاید - و حتماً - لازم است کمی ترمز بعضی حرفها را بکشیم و اندکی در لوازم سخن خود دقت کنیم. نگذاریم ندای عقلانیت در این بحبوحه هیجانات زودگذر گم شود. امروزه تفکر تکفیری جبهه مقابل مردم و کشور ایران را تشکیل میدهد و روا نیست سخنانی از همان سنخ در درون کشور شنیده شود. هوشیار باشیم که ممکن است این حرفها روزی ثمره عملی خود را نشان دهد؛ حرفهایی که صدای پای تکفیر از آنها میآید.
*طلبه حوزه علمیه قم